کلمه جو
صفحه اصلی

depreciation


معنی : تنزل، استهلاک، کاهش بها، ناچیز شماری
معانی دیگر : هزینه ی استهلاک، مبلغ استهلاک، ارزش کاست، افت ارزش، (کم شدن قدرت خرید پول) ارزش کاهی، تنزل قدرت خرید، ارج کاهی، حقیرپنداری، تحقیر، خوارسازی

انگلیسی به فارسی

استهلاک، کاهش بها، تنزل، ناچیز شماری


کاهش بها، تنزل، فرسودگی، ناچیزشماری


انگلیسی به انگلیسی

• devaluation, reduction in value (of an item or a currency)

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] استهلاک
[عمران و معماری] استهلاک
[زمین شناسی] استهلاک ذخیره استهلاک مقداری است که درطول سال های معین از دارایی ها ی استهلا ک پذیر،برای به کارگیری ،خراب شدن،فرسودگی وآسیب دیدن آنها ،به دلیل استفاده درتولیدعایدی برای پروژه ،کسر می گردد.
[صنعت] استهلاک، کاهش بها
[نساجی] استهلاک - فرسودگی
[ریاضیات] افت بها، استهلاک، میرایی، کاهش بها

مترادف و متضاد

تنزل (اسم)
abatement, degradation, decay, depreciation, depression, decadence, setback

استهلاک (اسم)
depreciation, amortization, sublation

کاهش بها (اسم)
depreciation

ناچیز شماری (اسم)
depreciation, underestimation

devaluation


Synonyms: accounting allowance, deflation, fall, loss of value, reduction, slump


جملات نمونه

She made some bitter remarks in depreciation of her enemies.

او در تحقیر دشمنان خود اظهارات تندی کرد.


1. depreciation cost
هزینه ی استهلاک

2. straight-line depreciation
استهلاک سرراست

3. a rapid depreciation of currency
افت سریع در ارزش پول

4. to estimate the degree of depreciation in a car after a year's use
برآورد کردن میزان استهلاک اتومبیل پس از یک سال کار

5. she made some bitter remarks in depreciation of her enemies
او در تحقیر دشمنان خود اظهارات تندی کرد.

6. the amount of $ 5000 has been entered for machinery depreciation
مبلغ پنج هزار دلار بابت استهلاک ماشین آلات منظور شده است.

7. We must provide for depreciation when calculating the costs.
[ترجمه ترگمان]ما باید هنگام محاسبه هزینه ها استهلاک را فراهم کنیم
[ترجمه گوگل]ما هنگام محاسبه هزینه ها، باید برای استهلاک هزینه کنیم

8. A depreciation of the dollar would make US exports cheaper and especially so in Japan.
[ترجمه ترگمان]کاهش ارزش دلار باعث می شود صادرات آمریکا ارزان تر شود و به ویژه در ژاپن
[ترجمه گوگل]کاهش ارزش دلار سبب کاهش صادرات ایالات متحده و به ویژه در ژاپن خواهد شد

9. The depreciation of other currencies in Asia has also caused a substantial reduction in tourism.
[ترجمه ترگمان]کاهش ارزش سایر ارزها در آسیا نیز باعث کاهش قابل توجهی در صنعت گردشگری شده است
[ترجمه گوگل]استهلاک ارزهای دیگر در آسیا باعث کاهش چشمگیر گردشگری نیز شده است

10. She can't bear the depreciation of the enemy.
[ترجمه ترگمان]او نمی تواند the دشمن را تحمل کند
[ترجمه گوگل]او نمی تواند تخفیف دشمن را تحمل کند

11. Depreciation accounting is simply a technique used to allocate the cost of a capital asset over its expected useful life.
[ترجمه ترگمان]حسابداری Depreciation تنها تکنیکی است که برای تخصیص هزینه سرمایه سرمایه ای در طول عمر مفید مورد انتظار آن استفاده می شود
[ترجمه گوگل]حسابداری استهلاک صرفا یک روش است که برای تخصیص هزینه دارایی سرمایه در طول عمر مفید انتظار می رود

12. There are also special rules for depreciation of real estate.
[ترجمه ترگمان]همچنین قوانین ویژه ای برای استهلاک املاک و مستغلات وجود دارد
[ترجمه گوگل]همچنین قوانین خاصی برای استهلاک املاک و مستغلات وجود دارد

13. A large real depreciation of the peso has also helped, boosting exports in 1995 by over 30 percent in dollar terms.
[ترجمه ترگمان]کاهش شدید واقعی \"پزو\" نیز به افزایش صادرات در سال ۱۹۹۵ تا بیش از ۳۰ درصد از شرایط دلار کمک کرده است
[ترجمه گوگل]کاهش واقعی واقعی پزو همچنین باعث افزایش صادرات در سال 1995 بیش از 30 درصد در ارزش دلار شد

14. This compares with depreciation on the Dumfries building where production ceased during the year.
[ترجمه ترگمان]این قابل مقایسه با استهلاک ساختمان Dumfries است که در آن تولید در طول سال کاهش یافت
[ترجمه گوگل]این با استهلاک ساختمان Dumfries که در آن سال تولید متوقف شد، مقایسه می شود

15. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

16. Depreciation is calculated to write off the cost or valuation of tangible assets other than freehold land over their estimated useful lives.
[ترجمه ترگمان]Depreciation محاسبه هزینه و یا ارزش گذاری دارایی های ملموس به غیر از زمین های بایر بر روی زندگی مفید آن ها محاسبه شده است
[ترجمه گوگل]ارزش خالص محاسبه شده است برای نوشتن هزینه و یا ارزیابی دارایی های ملموس به غیر از مالکیت زمین در طول عمر مفید برآورد شده خود را

depreciation cost

هزینه‌ی فرسودگی


to estimate the degree of depreciation in a car after a year's use

برآورد کردن میزان فرسایش اتومبیل پس از یک سال کار


The amount of $ 5000 has been entered for machinery depreciation.

مبلغ پنج هزار دلار برای فرسایش ماشین‌آلات منظور شده است.


a rapid depreciation of currency

افت سریع در ارزش پول


پیشنهاد کاربران

استهلاک

کاهش بها

استهلاک ( حسابداری )

کاهش ارزش ( پول ) .
استهلاک

در معرض خطر قرار گرفتن :/

استهلاک دارایی های مشهود


کلمات دیگر: