کلمه جو
صفحه اصلی

ontology


معنی : هستیشناسی، علم موجودات
معانی دیگر : (بخشی از فلسفه که با وجود واقعیت و ماده ی اصلی سر و کار دارد) بود شناسی، هستش شناسی

انگلیسی به فارسی

هستی شناسی، علم موجودات


هستی شناسی، هستیشناسی، علم موجودات


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: ontological (adj.), ontologist (n.)
• : تعریف: the philosophical study of existence and the nature of reality.

• metaphysical branch of study which is concerned with existence and the nature of being

دیکشنری تخصصی

[صنعت] هستی شناسی - مشخص کردن رسمی و صریح نحوه معرفی اشیاء، مفاهیم و سایر موجودیت ها که فرض می شود در زمینه ای وجود داشته و مطالعه روابطی که بین آنها وجود دارد.

مترادف و متضاد

هستی شناسی (اسم)
ontology

علم موجودات (اسم)
ontology

جملات نمونه

1. But Puddephat goes on about hermeneutics and ontology, and the master pretends he understands.
[ترجمه ترگمان]اما Puddephat در مورد هرمنوتیک و هستی شناسی صحبت می کند، و استاد وانمود می کند که درک می کند
[ترجمه گوگل]اما Puddephat در مورد هرمنوتیک و هستیشناسی است و کارشناسی ارشد وانمود می کند که او درک می کند

2. But this is not a comment on ontology.
[ترجمه ترگمان]اما این توضیحی در مورد هستی شناسی نمی باشد
[ترجمه گوگل]اما این یک نظر درباره هستی شناسی نیست

3. As sure as I have tusks, this is ontology on the hoof.
[ترجمه ترگمان]به همان اندازه که دندان های نیش دارم، این ontology روی سم است
[ترجمه گوگل]همانطور که من مطمئن هستم، این هستی شناسی بر روی صاعقه است

4. But the trouble with ontology is that it is easy to state as a problem, highly difficult to handle in practice.
[ترجمه ترگمان]اما مشکل هستی شناسی این است که درک وضعیت به عنوان یک مشکل، بسیار دشوار است که بتوان آن را در عمل کنترل کرد
[ترجمه گوگل]اما مشکل با هستیشناسی این است که آن را آسان به عنوان یک مشکل، بسیار دشوار است که در عمل رسیدگی کند

5. However, if functionally one is considered an unequal, ontology soon becomes irrelevant.
[ترجمه ترگمان]با این حال، اگر عملکرد تابعی به صورت نابرابر در نظر گرفته شود، هستی شناسی به زودی بی ربط می شود
[ترجمه گوگل]با این حال، اگر عملکرد به صورت یک نابرابری در نظر گرفته شود، هستیشناسی به زودی بی معنی می شود

6. In view of the film ontology, the research on the audio-visual expression of Kieslowski has practical significance both in both practical and theoretical fields.
[ترجمه ترگمان]در دیدگاه هستی شناسی این فیلم، پژوهش بر روی تجلی صوتی - تصویری Kieslowski در هر دو زمینه عملی و نظری دارای اهمیت کاربردی است
[ترجمه گوگل]با توجه به هستی شناسی فیلم، تحقیق بر روی بیان صوتی و تصویری Kieslowski اهمیت عملی در هر دو حوزه عملی و نظری دارد

7. Discusses the inherent relation between ontology and international patent classification.
[ترجمه ترگمان]بحث در مورد رابطه ذاتی بین هستی شناسی و طبقه بندی ثبت اختراع بین المللی
[ترجمه گوگل]بحث رابطه ذاتی بین هستی شناسی و طبقه بندی حق ثبت اختراع بین المللی است

8. Experimental results show that a method of chaptered ontology and transfer network can reduce the searching time by about 38% with the same efficiency as ontology and transfer network.
[ترجمه ترگمان]نتایج تجربی نشان می دهد که روشی از آنتولوژی chaptered و شبکه انتقال می تواند زمان جستجو را تا حدود ۳۸ درصد با کارایی مشابه به عنوان هستی شناسی و شبکه انتقال کاهش دهد
[ترجمه گوگل]نتایج تجربی نشان می دهد که یک روش از هستی شناسی فصل و شبکه انتقال می تواند زمان جستجو را با حدود 38٪ با کارایی مشابه با هستی شناسی و شبکه انتقال کاهش دهد

9. Ontology ; Na ? ve Bayes Classifier; Formal Concept Analysis; Document Classification; Ten - fold Cross Validation.
[ترجمه ترگمان]Ontology، Na؟ بیز: تحلیل صوری، تحلیل اسناد؛ دسته بندی اسناد؛ ده برابر اعتبار سنجی
[ترجمه گوگل]هستی شناسی ؛ خب طبقه بندی بی Bay؛ تجزیه و تحلیل مفهوم رسمی؛ طبقه بندی سند؛ ده برابر اعتبار صلیب

10. Under current ontology storage schema, some problems such as difficult maintenance, low query and inference speed may appear after OWL ontology storing in relational database.
[ترجمه ترگمان]تحت شمای ذخیره سازی هستی شناسی فعلی، برخی از مشکلات مانند نگهداری دشوار، موج پایین و سرعت استنتاج ممکن است پس از آنکه آنتولوژی OWL در پایگاه داده رابطه ای ذخیره می کند ظاهر شود
[ترجمه گوگل]در زیر شیوه ذخیره سازی هستی شناسی، برخی از مشکلات مانند نگهداری دشوار، پرس و جو و سرعت نتیجه گیری ممکن است پس از ذخیره سازی هستی شناسی OWL در پایگاه داده رابطه ای ظاهر شود

11. What is the World: Ontology and Modern Science -- A Comparison Between Heidegger and Einstein.
[ترجمه ترگمان]جهان: هستی شناسی و علم مدرن - - مقایسه بین هایدگر و انیشتین
[ترجمه گوگل]هستی شناسی جهانی و علوم مدرن - مقایسه ای بین هایدگر و انیشتین

12. Based on the introduction of ontology theory, the author uses KAON, the construction and maintainance tool of ontology, designed and completed the first Chinese food safety ontology prototype.
[ترجمه ترگمان]براساس معرفی نظریه هستی شناسی، مولف از KAON، ابزار ساخت و maintainance هستی شناسی استفاده می کند که اولین نمونه اولیه هستی شناسی امنیت غذایی چینی را طراحی و تکمیل کرده است
[ترجمه گوگل]بر اساس معرفی نظریه هستی شناسی، نویسنده از KAON، ابزار ساخت و ساز و نگهداری هستی شناسی استفاده می کند، نخستین نمونه اولیه هستی شناسی ایمنی مواد غذایی چینی را طراحی و تکمیل کرد

13. A core ontology models fundamental domain knowledge and bridges the gap between an upper ontology and a domain ontology.
[ترجمه ترگمان]یک هستی شناسی هسته دانش حوزه اساسی را مدلسازی می کند و شکاف بین هستی شناسی بالایی و هستی شناسی دامنه را ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]یک هسته شناسی هسته ای مدل دانش دامنه اساسی را ایجاد می کند و شکاف میان هستی شناسی بالایی و هستی شناسی دامنه را به وجود می آورد

14. Schiller inherited Kant's philosophical thought of anthropologic ontology that took free will as the core and established his moralistic view of tragedy.
[ترجمه ترگمان]شیلر تفکر فلسفی کانت را از هستی شناسی anthropologic به ارث برد که اراده آزاد را به عنوان هسته به خود گرفت و دیدگاه moralistic از تراژدی را بنا نهاد
[ترجمه گوگل]شیلر مفهوم فلسفی کانت از هستی شناسی انسان شناختی را به ارث رسیده است که اراده آزاد را به عنوان هسته و دیدگاه اخلاقی خود را از تراژدی ایجاد کرد

پیشنهاد کاربران

فلسفه شناخت وجود
فلسفه شناخت هستی، بودن و حقیقت هستی

ontology ( فلسفه )
واژه مصوب: هستی شناسی
تعریف: پژوهشی فلسفی در باب هستی یا وجود برای پاسخ به پرسش هایی مانند: معنای هستی چیست؟ بودن یک چیز به چه معناست؟ چه چیزهایی وجود دارند؟ اقسام کلی موجودات کدام است؟ |||متـ . وجودشناسی


کلمات دیگر: