کلمه جو
صفحه اصلی

empowerment

انگلیسی به انگلیسی

• authorization, licensing

دیکشنری تخصصی

[صنعت] تفویض اختیار کردن

جملات نمونه

1. This government believes very strongly in the empowerment of women.
[ترجمه ترگمان]این دولت به شدت به توانمند سازی زنان اعتقاد دارد
[ترجمه گوگل]این دولت به شدت در قدرت بخشیدن به زنان تأکید دارد

2. Empowerment enthusiasts are being spurred on by stories of remarkable productivity gains.
[ترجمه ترگمان]علاقه مندان به توانمند سازی با داستان هایی از دستاوردهای بهره وری قابل توجه تحریک می شوند
[ترجمه گوگل]علاقه مندان به توانمندسازی از طریق داستان هایی از دستاوردهای قابل توجه بهره وری به دست می آیند

3. Empowerment increases the opportunity costs of children, prompting later marriages and increasing the divorce rate, similarly lowering fertility.
[ترجمه ترگمان]توانمند سازی هزینه فرصت کودکان را افزایش می دهد و باعث ازدواج زود و افزایش نرخ طلاق و کاهش میزان باروری نیز می شود
[ترجمه گوگل]توانمند سازی هزینه های فرصت را برای کودکان افزایش می دهد، باعث ازدواج های بعد و افزایش میزان طلاق می شود، به همین ترتیب باروری نیز کاهش می یابد

4. Decentralization, empowerment, and ownership created great improvement in our control of events, products, and outcomes.
[ترجمه ترگمان]غیر متمرکز سازی، توانمند سازی و مالکیت بهبود زیادی در کنترل ما از رویدادها، محصولات و نتایج ایجاد کردند
[ترجمه گوگل]تقسیم بندی، توانمند سازی و مالکیت، بهبود زیادی در کنترل حوادث، محصولات و نتایج ما ایجاد کرد

5. In the true spirit of empowerment, the company is asking its employees to nominate the recipients.
[ترجمه ترگمان]در روح واقعی توانمندسازی، شرکت از کارمندان خود درخواست می کند که گیرندگان را معرفی کنند
[ترجمه گوگل]در روحیه حقیقی توانمند سازی، شرکت از کارکنان خود خواسته است تا دریافت کنندگان را نامشروع کنند

6. The success of empowerment is thus directly dependent on the success of other concepts in this book, including accountability for results.
[ترجمه ترگمان]بنابراین موفقیت توانمندسازی به طور مستقیم به موفقیت مفاهیم دیگر در این کتاب، از جمله پاسخگویی برای نتایج وابسته است
[ترجمه گوگل]بنابراین موفقیت توانمند سازی به طور مستقیم مستلزم موفقیت مفاهیم دیگر در این کتاب است، از جمله پاسخگویی به نتایج

7. Black economic empowerment should be uplifting for blacks in business, in private ownership and so on.
[ترجمه ترگمان]توانمندسازی اقتصادی سیاه باید برای سیاهان در کسب وکار، مالکیت خصوصی و غیره بالا رود
[ترجمه گوگل]توانایی اقتصادی سیاه باید برای سیاه پوستان در کسب و کار، مالکیت خصوصی و غیره تقویت شود

8. I believe delegation and empowerment is starting to show improvements but we still have a long way to go.
[ترجمه ترگمان]من معتقدم که هیات نمایندگی و توانمند سازی شروع به بهبود وضعیت کرده اند، اما ما هنوز راه زیادی برای رفتن داریم
[ترجمه گوگل]من اعتقاد دارم که هیئت مدیره و توانمند سازی شروع به نشان دادن پیشرفت می کنند، اما ما هنوز راه زیادی برای رفتن داریم

9. Empowerment education for change - personal, educational or socio-economic - is an ongoing process that demands time and continued commitment.
[ترجمه ترگمان]توانمندسازی تحصیل برای تغییر - شخصی، آموزشی یا اجتماعی - اقتصادی - یک فرآیند جاری است که نیازمند زمان و تعهد مستمر است
[ترجمه گوگل]آموزش توانمندی برای تغییر - شخصی، آموزشی و یا اقتصادی و اجتماعی - یک روند مداوم است که نیاز به زمان و تعهد مستمر دارد

10. I sensed real enthusiasm and empowerment among some of the fundholders and discovered tangible improvements in patient care.
[ترجمه ترگمان]من شور و اشتیاق واقعی و توانمندسازی در بین برخی از the را حس کردم و پیشرفت های محسوسی در مراقبت های پزشکی پیدا کردم
[ترجمه گوگل]من احساس شور و اشتیاق و توانایی واقعی در میان برخی از دارایی ها را احساس کردم و بهبود قابل ملاحظه در مراقبت از بیمار را کشف کردم

11. But in the world of child welfare this empowerment in fact carries almost no power.
[ترجمه ترگمان]اما در دنیای رفاهی کودکان این توانمند سازی در واقع قدرت ندارد
[ترجمه گوگل]اما در دنیای رفاه کودکان این توانمندسازی تقریبا هیچ قدرت ندارد

12. Their insights and empowerment helped us get rid of lots of dumb practices, and to cut off problems at their source.
[ترجمه ترگمان]بینش و توانمندسازی آن ها به ما کمک کرد تا از شر بسیاری از شیوه های احمقانه خلاص شویم و مشکلات را در منبع آن ها قطع کنیم
[ترجمه گوگل]بینش و توانمند سازی آنها به ما کمک کرد تا از بسیاری از شیوه های ناپیدا خلاص شویم و مشکلات را از منبع آنها قطع کنیم

13. Empowerment also entails being given the opportunity to fail.
[ترجمه ترگمان]توانمند سازی نیز مستلزم این است که فرصت شکست دادن را به دست آورد
[ترجمه گوگل]توانمندسازی همچنین مستلزم این است که فرصتی برای شکست فراهم شود

14. So out of kind of this empowerment you created what is now one of the most important interfaith groups in America.
[ترجمه ترگمان]پس از این توانمند سازی، شما چیزی را خلق کردید که در حال حاضر یکی از مهم ترین گروه های بین ادیان در آمریکا است
[ترجمه گوگل]بنابراین از نوع این توانمندسازی، شما اکنون یکی از مهم ترین گروه های مذهبی در آمریکا را ایجاد کرده اید

15. Research suggests that empowerment is one of the best stress - busters.
[ترجمه ترگمان]تحقیقات نشان می دهند که توانمند سازی یکی از بهترین stress است
[ترجمه گوگل]تحقیقات نشان می دهد که توانمندسازی یکی از بهترین استرس زدگان است

پیشنهاد کاربران

توانمندسازی

وکالت کردن . اختیار گرفتن

تقویت

اختیارات. اختیار

اختیار دادن به

empowerment ( آینده پژوهی )
واژه مصوب: توان یابی
تعریف: فرایندی که در آن توانمندی های فرد و قابلیت های او در شکل بخشیدن به آینده بروز می یابد


کلمات دیگر: