کلمه جو
صفحه اصلی

perfection


معنی : کمال
معانی دیگر : فرآراستگی، فرساخت، عالی بودن، تکمیل بودن، خوبی، حدکمال، کمال مطلوب، بی عیبی، بی کاستی، بی نقصی، هامش

انگلیسی به فارسی

کمال


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the state or condition of being without fault or flaw.
متضاد: imperfection

- The orchestra practiced the piece to a level that was near perfection.
[ترجمه ترگمان] ارکستر قطعه ای را تمرین می کرد که به حد کمال می رسید
[ترجمه گوگل] ارکستر قطعه را به یک سطح نزدیک به کمال تعلیم داد

(2) تعریف: someone or something that is perfect.

- That meal was perfection.
[ترجمه ترگمان] اون غذا عالی بود
[ترجمه گوگل] این وعده غذایی کمال بود

(3) تعریف: the highest level in skill, as in an art or sport.

- She has attained perfection in the sport of figure skating.
[ترجمه ترگمان] او در ورزش پاتیناژ به کمال رسیده است
[ترجمه گوگل] او در ورزش اسکیت بازان کمال را به دست آورد

• completion, wholeness; improvement, refinement
perfection is the quality of being perfect.

دیکشنری تخصصی

[صنعت] کمال، بی عیبی
[ریاضیات] کمال

مترادف و متضاد

کمال (اسم)
prime, amplitude, accomplishment, perfection, integrity, maturity, completeness, sophistication, exactitude, period, complementarity, plenitude, plentitude

achievement, completeness


Synonyms: accomplishment, achieving, acme, arete, completion, consummation, crown, ending, entireness, evolution, exactness, excellence, excellency, exquisiteness, faultlessness, finish, finishing, fulfillment, ideal, idealism, impeccability, integrity, maturity, merit, paragon, perfectness, phoenix, precision, purity, quality, realization, ripeness, sublimity, superiority, supremacy, transcendence, virtue, wholeness


Antonyms: damage, deficiency, flaw, imperfection, incompleteness, uselessness, worthlessness


جملات نمونه

1. the perfection of that project requires much time and money
تکمیل آن طرح مستلزم وقت و پول زیاد است.

2. to perfection
به حد کمال،کاملا،تماما

3. he seeks perfection
او طالب کمال است.

4. slick technical perfection
تعالی فنی ماهرانه

5. the amazing perfection of a leaf
بی نقص بودن شگفت انگیز یک برگ

6. the pink of perfection
اوج کمال

7. a counsel of perfection
اندرزی که خوب است ولی انجامش دشوار یا نشدنی است

8. ancient rock drawings of amazing perfection and complexity
نقاشی های باستانی بر روی سنگ که از نظر خوبی و پیچیدگی شگفت انگیز است

9. learn modesty if you desire perfection
افتادگی آموز اگر طالب فضلی

10. carpet weaving reached a point of perfection
قالیبافی به مرحله ی کمال رسید.

11. the evolution in human history toward perfection
تکامل تدریجی تاریخ بشر به سوی کمال

12. his paintings are noteworthy for their colors and perfection of design
نقاشی های او به خاطر رنگ آمیزی و طرح عالی خود قابل توجه است.

13. She strives for perfection in everything.
[ترجمه marjan] او برای به کمال رسیدن در هرچیزی تلاش می کند
[ترجمه ترگمان]او همه چیز را به کمال می رساند
[ترجمه گوگل]او برای کمال در همه چیز تلاش می کند

14. The house and garden were perfection.
[ترجمه ترگمان]خانه و باغ بی عیب و نقص بود
[ترجمه گوگل]خانه و باغ کمال بود

15. Perfection is impossible to achieve in that kind of work.
[ترجمه گلی افجه ] در این نوع کار به تکامل رسیدن غیر ممکن است
[ترجمه ترگمان]کمال برای رسیدن به این نوع کار غیر ممکن است
[ترجمه گوگل]در این نوع کار، کمال غیر ممکن است

16. Mike can take off his father to perfection.
[ترجمه ترگمان]مایک \"میتونه پدرش رو به حد کمال ببره\"
[ترجمه گوگل]مایک می تواند پدرش را به کمال برساند

17. His car is always in the pink of perfection.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل او همیشه در صورتی بی عیب و نقص است
[ترجمه گوگل]ماشین او همیشه در صورتی از کمال است

the evolution in human history toward perfection

تکامل تدریجی تاریخ بشر به سوی کمال


His paintings are noteworthy for their colors and perfection of design.

نقاشی‌های او به‌خاطر رنگ‌آمیزی و طرح عالی خود قابل‌توجه است.


ancient rock drawings of amazing perfection and complexity

نقاشی‌های باستانی بر روی سنگ که از نظر خوبی و پیچیدگی شگفت‌انگیز است


The perfection of that project requires much time and money.

تکمیل آن طرح مستلزم وقت و پول زیاد است.


the amazing perfection of a leaf

بی‌نقص بودن شگفت‌انگیز یک برگ


اصطلاحات

to perfection

به حد کمال، کاملاً، به تمامی


پیشنهاد کاربران

اوج
به عنوان مثال:
speed and aesthetic perfection
اوج سرعت و زیبایی

بهبود

تکامل

What are you saying about your own perfection
کمال کچل واس خودت داری چی میگی



کلمات دیگر: