کلمه جو
صفحه اصلی

legacy


معنی : اری، میرای
معانی دیگر : ارث، مرده ریگ، میراث، ترکه، ماترک، ارثیه، (مجازی) بازمانده، یادبود، میراک، ارک

انگلیسی به فارسی

میراث ، ارث


میراث، میرای، اری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: legacies
(1) تعریف: money, property, or other goods left to someone in a will.
مترادف: bequeathal, bequest, estate, inheritance
مشابه: dower, patrimony, portion

- Her mother's jewelry came to her as a legacy.
[ترجمه ناهید] جواهرات مادرش به عنوان ارث به او رسید.
[ترجمه ترگمان] جواهرات مادرش به عنوان ارث به او رسیده بود
[ترجمه گوگل] طلا و جواهر مادر او به عنوان یک میراث به او آمد

(2) تعریف: anything that is passed down or received from ancestors or from people who have come before.
مترادف: bequeathal, heritage, patrimony, tradition
مشابه: birthright, heirloom

- These beloved traditions are part of our cultural legacy.
[ترجمه ترگمان] این سنن محبوب بخشی از میراث فرهنگی ما هستند
[ترجمه گوگل] این آداب معروف بخشی از میراث فرهنگی ما است

(3) تعریف: anything contributed or created by someone who is no longer living or active and which continues to be of influence or impact.
مشابه: contribution, gift, repute

- This esteemed university is the great legacy of its enlightened founder.
[ترجمه ترگمان] این دانشگاه معتبر میراث بزرگ بنیانگذار روشنفکر آن است
[ترجمه گوگل] این دانشگاه محترم، میراث بزرگی از بنیانگذار روشنفکر آن است
- The introduction of the term "rock 'n' roll" is part of the legacy of famous disc jockey Alan Freed.
[ترجمه ترگمان] معرفی عبارت \"راک اند رول\" بخشی از میراث جهانی معروف آلن Freed می باشد
[ترجمه گوگل] معرفی اصطلاح 'rock' n 'roll 'بخشی از میراث اسباب بازی مشهور آلن آزاد است
- He was the son of the famed assassin, and his father's legacy haunted him all his life.
[ترجمه ترگمان] او پسر یک آدمکش معروف بود و ارث پدرش سراسر زندگیش را تسخیر کرده بود
[ترجمه گوگل] او پسر قاتل مشهور بود، و میراث پدرش او را تمام زندگی خود را خالی از سکنه بود

(4) تعریف: an enduring result of a past event.
مشابه: vestige

- The large number of orphans is a legacy of the war.
[ترجمه ترگمان] تعداد زیادی از یتیمان میراثی از جنگ هستند
[ترجمه گوگل] تعداد زیادی از یتیم ها یک میراث جنگی است

• inheritance, bequest; something handed down from one's ancestors
a legacy is money or property which someone leaves to you when they die.
the legacy of an event or period of history is something which is a direct result of it and which continues to exist after it is over.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] ارث - هر چیزی که از نسخه ی قبلی سخت افزار باقی مانده است. مثلاً legacy applications عبارت از برنامه هایی که از نسخه های قبلی MS-DOS یا ویندوز باقی مانده است.
[حقوق] میراث، ماترک

مترادف و متضاد

اری (اسم)
portion, legation, heritage, inheritance, legacy

میرای (اسم)
bequest, patrimony, heritage, inheritance, legacy

inheritance, heritage


Synonyms: bequest, birthright, devise, endowment, estate, gift, heirloom, throwback, tradition


جملات نمونه

the rich cultural legacy of Iran

میراث گران‌بهای فرهنگی ایران


1. the classical legacy shows the abundant invention of the ancient greeks
میراث کلاسیک نشانگر خلاقیت سرشار یونانیان باستان است.

2. the rich cultural legacy of iran
میراث گرانبهای فرهنگی ایران

3. he got a nice legacy from his uncle
او از عمویش ارث خوبی به دست آورد.

4. her poor eyesight was a legacy of a childhood accident
کم سویی چشم او پیامد یک حادثه ی زمان کودکی بود.

5. they fought over their father's legacy
سر ارث پدرشان با هم جنگشان شد.

6. they tried to anticipate the legacy
آنها کوشیدند ارث را پیشخور کنند.

7. using the wrong word cheated him of his legacy
استفاده از واژه ی غلط،او را از ارث محروم کرد.

8. He received a large legacy from his uncle.
[ترجمه ترگمان]او میراثی بزرگ از عمویش به دست آورد
[ترجمه گوگل]او میراث بزرگ خود را از عمویش دریافت

9. The invasion left a legacy of hatred and fear.
[ترجمه ترگمان]این تهاجم میراثی از نفرت و ترس به جا گذاشت
[ترجمه گوگل]این تهاجم میراثی از نفرت و ترس است

10. She left her the money in a legacy.
[ترجمه ترگمان]پول را به ارث گذاشت
[ترجمه گوگل]او پولش را در یک میراث ترک کرد

11. She received a small legacy from her aunt.
[ترجمه ترگمان]او ارث کوچکی از عمه اش دریافت کرد
[ترجمه گوگل]او از عمه اش یک میراث کوچک دریافت کرد

12. They are the most precious cultural legacy our forefathers left.
[ترجمه ترگمان]آن ها ارزشمندترین میراث فرهنگی نیاکان ما هستند
[ترجمه گوگل]آنها میراث ارزشمند فرهنگی ما هستند که پدران ما باقی مانده اند

13. Such attitudes are a legacy from colonial times.
[ترجمه ترگمان]چنین attitudes میراثی از زمان استعمار است
[ترجمه گوگل]چنین نگرشی ها میراثی از زمان استعمار است

14. The Greeks have a rich legacy of literature.
[ترجمه ترگمان]یونانی ها یک میراث غنی از ادبیات دارند
[ترجمه گوگل]یونانیان میراث غنی ادبیات دارند

15. They each received a legacy of £4 000.
[ترجمه ترگمان]آن ها هر کدام یک میراث از ۴۰۰۰ پوند دریافت کردند
[ترجمه گوگل]آنها هر یک میراث 4000 پوند دریافت کردند

16. Future generations will be left with a legacy of pollution and destruction.
[ترجمه ترگمان]نسل های آینده با میراث از آلودگی و تخریب باقی خواهند ماند
[ترجمه گوگل]نسل های آینده با میراث آلودگی و تخریب باقی خواهند ماند

He got a nice legacy from his uncle.

او از عمویش ارث خوبی به‌دست آورد.


They fought over their father's legacy.

سر ارث پدرشان با هم جنگشان شد.


Her poor eyesight was a legacy of a childhood accident.

کم‌سویی چشم او پیامد یک حادثه‌ی زمان کودکی بود.


پیشنهاد کاربران

به جای مانده - باقی مانده -

به جا گذاشته

قدیمی

پیشینه

از قبل باقی مانده

میراث


بازمانده

some thing that happens or exist as a result of things that happen at an earlier time

ارث . باقیمانده

( کامپیوتر )
نمایانگر نرم افزار یا سخت افزاری که ورژن جدید جایگزین آن وجود دارد ولیکن به دلیل مشکلاتی که در اثر جایگزینی آن ایجاد و یا به دلیل اینکه گسترده استفاده می شود، از همان ورژن قدیمی استفاده می گردد.

heritage

نام نیک

result


کلمات دیگر: