قانون طبیعت، قانون طبیعی (که بر مبنای اخلاقیات و فطرت انسانی است)
natural law
قانون طبیعت، قانون طبیعی (که بر مبنای اخلاقیات و فطرت انسانی است)
انگلیسی به فارسی
قانون طبیعت
قانون طبیعی (که بر مبنای اخلاقیات و فطرت انسانی است)
قوانین طبیعت
قانون طبیعی
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• (1) تعریف: a law or body of laws considered to be inherent in nature, right reason, or religion, and believed to be morally binding on human actions.
• (2) تعریف: a law of nature, or laws of nature collectively.
• مشابه: law
• مشابه: law
• principles based on reason nature or religion
دیکشنری تخصصی
[حقوق] حقوق طبیعی، قوانین و قواعد طبیعی
جملات نمونه
1. Natural law thinking is characterized by two major problems.
[ترجمه ترگمان]تفکر قانون طبیعی با دو مشکل بزرگ مشخص می شود
[ترجمه گوگل]تفکر طبیعی طبیعی با دو مشکل اصلی مشخص می شود
[ترجمه گوگل]تفکر طبیعی طبیعی با دو مشکل اصلی مشخص می شود
2. The Natural Law Party, which is fielding 313 candidates, unveiled its long-awaited party election television broadcast last night.
[ترجمه ترگمان]حزب قانون طبیعی که ۳۱۳ نامزد در آن بازی می کند، شب گذشته از پخش برنامه های بلند مدت حزب خود پرده برداری کرد
[ترجمه گوگل]حزب قانون طبیعی، که 313 نامزد را انتخاب می کند، شب گذشته منتخب تلویزیون تلویزیونی انتخاباتی حزب خود را به نمایش گذاشت
[ترجمه گوگل]حزب قانون طبیعی، که 313 نامزد را انتخاب می کند، شب گذشته منتخب تلویزیون تلویزیونی انتخاباتی حزب خود را به نمایش گذاشت
3. Musical form is no exception to this natural law.
[ترجمه ترگمان]فرم موسیقی استثنا برای این قانون طبیعی نیست
[ترجمه گوگل]شکل موسیقایی استثنایی از این قانون طبیعی است
[ترجمه گوگل]شکل موسیقایی استثنایی از این قانون طبیعی است
4. The Natural Law Party qualified for the ballot last December.
[ترجمه ترگمان]حزب قانون طبیعی دسامبر گذشته به انتخابات راه یافته بود
[ترجمه گوگل]حزب قانون طبیعی برای رای گیری در دسامبر گذشته واجد شرایط بود
[ترجمه گوگل]حزب قانون طبیعی برای رای گیری در دسامبر گذشته واجد شرایط بود
5. But of course natural law is false judged by positivist assumptions just as positivism is false judged by natural law assumptions.
[ترجمه ترگمان]اما البته، طبق فرضیات positivist، غلط قضاوت می شود، درست همان طور که اثباتی غلط از سوی مفروضات قانون طبیعی، غلط است
[ترجمه گوگل]اما البته طبیعی است که طبق مفاد پوزیتیویست، طبق قانون، درست است که پوزیتیویسم بر اساس مفروضات طبیعی طبیعی محقق می شود
[ترجمه گوگل]اما البته طبیعی است که طبق مفاد پوزیتیویست، طبق قانون، درست است که پوزیتیویسم بر اساس مفروضات طبیعی طبیعی محقق می شود
6. However, the natural law governing committees soon took hold and progress was glacially slow.
[ترجمه ترگمان]با این حال، به زودی کمیته های حاکم بر قانون حاکم شدند و پیشرفت به کندی پیش رفت
[ترجمه گوگل]با این حال، قوانین طبیعی که کمیته های حاکم بر آن را به زودی برگزار کردند و پیشرفت به سرعت به سرعت در حال رشد بود
[ترجمه گوگل]با این حال، قوانین طبیعی که کمیته های حاکم بر آن را به زودی برگزار کردند و پیشرفت به سرعت به سرعت در حال رشد بود
7. John Finnis, Natural Law and Natural Rights, Oxford University Press, 1980, p . 8
[ترجمه ترگمان]جان finnis، قانون طبیعی و حقوق طبیعی، انتشارات دانشگاه آکسفورد، ۱۹۸۰، ص ۸
[ترجمه گوگل]جان فینس، حقوق طبیعی و حقوق طبیعی، انتشارات دانشگاه آکسفورد، 1980، ص 8
[ترجمه گوگل]جان فینس، حقوق طبیعی و حقوق طبیعی، انتشارات دانشگاه آکسفورد، 1980، ص 8
8. Such acts of disobedience vindicated the superiority of natural law.
[ترجمه ترگمان]چنین اقدامات نافرمانی، برتری قانون طبیعی را توجیه می کنند
[ترجمه گوگل]چنین اعمال نافرمانی برتری قانون طبیعی را تأیید می کند
[ترجمه گوگل]چنین اعمال نافرمانی برتری قانون طبیعی را تأیید می کند
9. By the natural law which governs all effort, what he wrote reacted upon him.
[ترجمه ترگمان]طبق قانون طبیعی که بر تمام کوشش خود حکومت می کرد، واکنشی نشان می داد که به او واکنش نشان می داد
[ترجمه گوگل]با قانون طبیعی که همه تلاشها را اداره می کند، آنچه که او نوشته بر او واکنش نشان داد
[ترجمه گوگل]با قانون طبیعی که همه تلاشها را اداره می کند، آنچه که او نوشته بر او واکنش نشان داد
10. Natural law school provided necessarily theory supports for its generation and development.
[ترجمه ترگمان]مدرسه حقوق طبیعی لزوما تیوری حمایت از تولید و توسعه آن است
[ترجمه گوگل]مدرسه حقوقی طبیعی لزوما تئوری را برای تولید و توسعه آن حمایت می کند
[ترجمه گوگل]مدرسه حقوقی طبیعی لزوما تئوری را برای تولید و توسعه آن حمایت می کند
11. It is a natural law and normal phenomenon that the opposite exists.
[ترجمه ترگمان]این یک قانون طبیعی و یک پدیده طبیعی است که مخالف آن وجود دارد
[ترجمه گوگل]این یک قانون طبیعی و پدیده طبیعی است که مخالف وجود دارد
[ترجمه گوگل]این یک قانون طبیعی و پدیده طبیعی است که مخالف وجود دارد
12. After the ablution of new natural law and law realism, the contract for third party's benefit is recognized and a big shock to the principle of privity of contract is caused.
[ترجمه ترگمان]پس از the قانون جدید و واقع گرایی قانون، قرارداد برای منافع حزب سوم به رسمیت شناخته شد و شوک بزرگی به اصل نقض قرارداد به وجود آمد
[ترجمه گوگل]پس از محکومیت قانون جدید طبیعی و واقع گرایی قانون، قرارداد مزایای شخص ثالث به رسمیت شناخته شده است و شوک بزرگی به اصل مالکیت قرارداد ایجاد شده است
[ترجمه گوگل]پس از محکومیت قانون جدید طبیعی و واقع گرایی قانون، قرارداد مزایای شخص ثالث به رسمیت شناخته شده است و شوک بزرگی به اصل مالکیت قرارداد ایجاد شده است
13. Comply with nature: Actively respect the natural law.
[ترجمه ترگمان]با طبیعت ارتباط برقرار کنید: به طور فعال به قانون طبیعی احترام بگذارید
[ترجمه گوگل]مطابق با طبیعت: به طور طبیعی قوانین طبیعی احترام بگذارید
[ترجمه گوگل]مطابق با طبیعت: به طور طبیعی قوانین طبیعی احترام بگذارید
14. He linked the doctrine of natural law with the theory of popular sovereinty.
[ترجمه ترگمان]نظریه قانون طبیعی را با نظریه of عمومی مرتبط دانست
[ترجمه گوگل]او دکترین قانون طبیعی را با تئوری معرفت مردمی مرتبط کرد
[ترجمه گوگل]او دکترین قانون طبیعی را با تئوری معرفت مردمی مرتبط کرد
کلمات دیگر: