کلمه جو
صفحه اصلی

measurement


معنی : اندازه، سنجش، اندازه گیری
معانی دیگر : ابعاد، طول و عرض و غیره، پیمایش

انگلیسی به فارسی

اندازه‌گیری، اندازه، سنجش


اندازه گیری، سنجش، اندازه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of measuring specific dimensions.
مترادف: gauging, measure, mensuration
مشابه: calculation, estimation, reckoning, survey

(2) تعریف: the specific dimension of something that is determined by measuring.
مترادف: dimension, measure, size
مشابه: amount, expanse, magnitude, quantity

• calculation of size or extent; assessment of capacity or dimension; system of measures (liquid measurement, dry measurement)
a measurement is a result that you obtain by measuring something.
measurement is the activity of measuring something.
your measurements are the size of your chest, waist, hips, and other parts of your body.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] اندازه گیری
[عمران و معماری] اندازه گیری - سنجش
[برق و الکترونیک] اندازه گیری، سنجش - اندازه گیری تعیین اندازه، مقدار یا هر پارامتر دیگر یک مشخصه یا کمیت .
[صنایع غذایی] اندازه گیری، اندازه، سنجش
[فوتبال] مساحت
[زمین شناسی] اندازه گیری
[صنعت] اندازه گیری، سنجش
[نساجی] اندازگیری
[ریاضیات] اندازه، مقدار، کمیت، اندازه گیری، سنجش
[آمار] 1. اندازه گیری 2. اندازه

مترادف و متضاد

اندازه (اسم)
tract, limit, extent, measure, bulk, volume, span, size, gage, gauge, deal, scale, quantity, quantum, magnitude, measurement, meter, indicator, dimension

سنجش (اسم)
comparison, consideration, deliberation, evaluation, measurement

اندازه گیری (اسم)
measurement, module, mensuration

calculation


Synonyms: altitude, amount, amplitude, analysis, appraisal, area, assessment, calibration, capacity, computation, degree, density, depth, determination, dimension, distance, estimation, evaluation, extent, frequency, height, judgment, length, magnitude, mass, measure, mensuration, metage, pitch, quantification, quantity, range, reach, scope, size, survey, thickness, time, valuation, volume, weight, width


Antonyms: estimate, guess


جملات نمونه

1. coarse measurement
اندازه گیری تخمینی

2. ordinal measurement
اندازه گیری رتبه ای

3. my waist measurement is 32 inches
اندازه ی دور کمر من 32 اینچ است.

4. the exact measurement of this room
اندازه گیری درست این اتاق

5. the meter is a unit of length measurement
متر معیار اندازه گیری طول است.

6. The measurement of individual intelligence is very difficult.
[ترجمه ترگمان]اندازه گیری هوش فردی بسیار مشکل است
[ترجمه گوگل]اندازه گیری هوش فردی بسیار دشوار است

7. He has made an accurate measurement of my garden.
[ترجمه ترگمان]او اندازه گیری دقیقی از باغ من کرده است
[ترجمه گوگل]او اندازه گیری دقیق باغ من را انجام داده است

8. Accurate measurement is very important in science.
[ترجمه ترگمان]اندازه گیری دقیق در علم بسیار مهم است
[ترجمه گوگل]اندازه گیری دقیق در علم بسیار مهم است

9. The actual measurement is two orders of magnitude greater than we expected.
[ترجمه ترگمان]اندازه گیری واقعی دو مرتبه بزرگ تر از آن چیزی است که ما انتظار داشتیم
[ترجمه گوگل]اندازه گیری واقعی دو مرتبه بزرگتر از انتظار ما است

10. My waist measurement is 32 inches.
[ترجمه ترگمان]اندازه کمر من ۳۲ اینچ است
[ترجمه گوگل]اندازه دور کمر من 32 اینچ است

11. Measurement of blood pressure can be undertaken by practice nurses.
[ترجمه ترگمان]اندازه گیری فشار خون می تواند توسط پرستاران عمل انجام شود
[ترجمه گوگل]اندازه گیری فشار خون می تواند توسط پرستاران عمل انجام شود

12. What is your bust measurement, Madam?
[ترجمه ترگمان]حال تو به چه اندازه است مادام؟
[ترجمه گوگل]مامان شما چه اندازه است؟

13. The assistant took my inside leg measurement.
[ترجمه ترگمان]دستیار اندازه گیری پای من را گرفت
[ترجمه گوگل]دستیار اندازه گیری داخل پا را اندازه گرفتم

14. What is your inside leg measurement?
[ترجمه ترگمان]اندازه گیری پای شما چقدر است؟
[ترجمه گوگل]اندازه گیری درون پا شما چیست؟

15. The exact measurement of this angle is 90 degrees 40 minutes, which can be written as 90° 40′.
[ترجمه ترگمان]اندازه گیری دقیق این زاویه ۹۰ درجه و ۴۰ درجه است که می توان آن را تا ۹۰ درجه ۴۰ نوشت
[ترجمه گوگل]اندازه گیری دقیق این زاویه 90 درجه 40 دقیقه است که می تواند به عنوان 90 درجه 40 'نوشته شود

16. What's your waist measurement?
[ترجمه ترگمان]اندازه کمر شما چیست؟
[ترجمه گوگل]اندازه دور کمر چیست؟

17. Their measurement are correct to a hair's breadth.
[ترجمه ترگمان]اندازه آن ها با عرض یک مو درست است
[ترجمه گوگل]اندازه گیری آنها درست به عرض مو است

18. We can adjust easily to metric measurement.
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم به راحتی به اندازه گیری متریک برسیم
[ترجمه گوگل]ما می توانیم به اندازه گیری متریک به راحتی تنظیم کنیم

Write down the measurements of the box.

اندازه‌ی ابعاد جعبه را بنویسید.


My waist measurement is 32 inches.

اندازه‌ی دور کمر من 32 اینچ است.


پیشنهاد کاربران

اندازه گیری
سنجش

اندازه گیری

ارزیابی

سنجه، پارامتر

اندازه

بررسی

تعیین
مثلا
to hardpan location measurement
برای تعیین مکان سخت لایه ( خاک سفت )


کلمات دیگر: