1. When the railroad tracks are raised, the danger of crossing will be eliminated.
وقتی ریل راه آهن بالا برده می شود، خطر تصادف رفع می شود
2. When figuring the cost of a car, don't eliminate such extras as air conditioning.
هنگام حساب کردن قیمت یک ماشین، لوازم اضافی مثل دستگاه تهویه هوا را حذف نکنید
3. If we were to eliminate all reclining chairs, no one would fall asleep while watching television.
اگر همه ی صندلی های راحتی را بیرون می بردیم، هیچ کس هنگام تماشای تلویزیون به خواب نمی رفت
4. eliminate all the superfluous words in this page
همه ی واژه ی های زائد این صفحه را حذف کنید.
5. to eliminate distracting noise
صدای مزاحم را از بین بردن
6. to eliminate indeterminacy
رفع ابهام کردن
7. the kidneys eliminate urea
کلیه ها اوره دفع می کند.
8. in order to eliminate the possibility of error
برای از میان بردن امکان لغزش
9. America wants to eliminate tariffs on items such as electronics.
[ترجمه ترگمان]آمریکا می خواهد تعرفه های اقلام نظیر الکترونیک را حذف کند
[ترجمه گوگل]امریکا می خواهد تعرفه ها را از مواردی مانند الکترونیک حذف کند
10. She went through the typescript carefully to eliminate all errors from it.
[ترجمه ترگمان]او با احتیاط از through عبور کرد تا همه خطاها را از آن حذف کند
[ترجمه گوگل]او با دقت از طریق دستورالعمل، برای از بین بردن تمام اشتباهات از طریق آن رفت
11. Can we ever eliminate poverty from the world?
[ترجمه ترگمان]آیا ما می توانیم فقر را از دنیا حذف کنیم؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانیم فقر را از جهان از بین ببریم؟
12. A move towards healthy eating could help eliminate heart disease.
[ترجمه ترگمان]حرکتی به سمت تغذیه سالم می تواند به حذف بیماری های قلبی کمک کند
[ترجمه گوگل]حرکت به سوی غذا خوردن سالم می تواند به از بین بردن بیماری های قلبی کمک کند
13. This diet claims to eliminate toxins from the body.
[ترجمه ترگمان]این رژیم غذایی ادعا می کند که سموم را از بدن حذف می کند
[ترجمه گوگل]این رژیم ادعا می کند که سموم بدن را از بین می برد
14. The organization has promised to eliminate cumbersome and unnecessary bureaucracy.
[ترجمه ترگمان]این سازمان قول داده است که بوروکراسی غیرضروری و غیرضروری را حذف کند
[ترجمه گوگل]این سازمان وعده داده است که بوروکراسی های سنگین و غیر ضروری را از بین ببرد
15. This mousse says it's designed to eliminate frizz and make hair glossy and easier to manage.
[ترجمه ترگمان]این mousse می گوید که برای حذف frizz طراحی شده است و موهای خود را براق و آسان تر می کند
[ترجمه گوگل]این موش می گوید این طراحی برای از بین بردن سرخ کردن و مو براق و آسان تر برای مدیریت است
16. She hired an assassin to eliminate her rival.
[ترجمه ترگمان]اون یه آدمکش استخدام کرد تا رقیبش رو از بین ببره
[ترجمه گوگل]او یک تروریست را برای از بین بردن رقیبش استخدام کرد
17. You can never entirely eliminate human error and oversight.
[ترجمه ترگمان]تو هرگز نمی تونی اشتباه انسانی و افراد پشت پرده رو از بین ببری
[ترجمه گوگل]شما هرگز نمیتوانید به طور کامل خطاهای انسانی و نظارت را از بین ببرید
18. The teacher should try to eliminate the possibility that the child has a hearing defect.
[ترجمه ترگمان]معلم باید سعی کند این احتمال را از بین ببرد که کودک یک نقص شنوایی دارد
[ترجمه گوگل]معلم باید سعی کند از این احتمال که کودک دارای نقص شنوایی است از بین ببرد
19. Lucia hired an assassin to eliminate her rival.
[ترجمه ترگمان]لوسیا یه آدمکش استخدام کرد تا رقیبش رو از بین ببره
[ترجمه گوگل]لوسیا یک قاتل را استخدام کرد تا رقیبش را از بین ببرد
20. Try to eliminate fatty foods from your diet.
[ترجمه ترگمان]سعی کنید غذاهای چرب را از رژیم غذایی خود حذف کنید
[ترجمه گوگل]سعی کنید غذاهای چرب را از رژیم غذایی خود حذف کنید