کلمه جو
صفحه اصلی

interaction


معنی : فعل و انفعال، اثر متقابل
معانی دیگر : برهم کنش، هم کنش، کنش و واکنش

انگلیسی به فارسی

اثر متقابل، فعل و انفعال


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: interactional (adj.)
• : تعریف: action each upon the other or others; reciprocal action, influence, or effect.

- the group's social interaction
[ترجمه مسیحا] تعامل اجتماعی گروه
[ترجمه ترگمان] تعامل اجتماعی گروهی
[ترجمه گوگل] تعامل اجتماعی گروهی

• mutual action, reciprocal action; communication (computers)

دیکشنری تخصصی

[شیمی] فعل و انفعال، برهم کنش، هم کنش، کنش و واکنش
[عمران و معماری] اثر متقابل - اندرکنش - میانکنش - عمل متقابل - عمل فی ما بین - برهمکنش
[کامپیوتر] فعل و انفعال
[برق و الکترونیک] اندر کنش، تعامل
[مهندسی گاز] عمل متقابل
[زمین شناسی] اثر متقابل، اندر کنش، میانکنش، عمل متقابل، عمل فی مابین، برهمکنش
[صنعت] تعامل، اثر متقابل - تاثیرِ ترکیبی و یا خروجی مهمی که از دو یا چند متغیر حاصل می شود.
[ریاضیات] اثر متقابل، عکس العمل، بر هم کنش، تأثیر متقابل، اثر متقابل، اندرکنش، فعل و انفعال
[معدن] برهم کنش (مکانیک سنگ)
[پلیمر] برهم کنش
[آمار] اثر متقابل

مترادف و متضاد

فعل و انفعال (اسم)
action and reaction, interaction, interplay

اثر متقابل (اسم)
interaction, interplay

interplay


Synonyms: intercommunication, reciprocal action, synergy, communication, cooperation


جملات نمونه

1. the interaction of each being with its own environment
هم کنش هر موجود با محیط خود

2. Informal interaction among employees is seen as part of the ongoing training process.
[ترجمه ترگمان]تعامل غیر رسمی بین کارمندان به عنوان بخشی از فرآیند آموزش مداوم دیده می شود
[ترجمه گوگل]تعامل غیر رسمی میان کارکنان به عنوان بخشی از روند آموزش در حال انجام است

3. Price is determined through the interaction of demand and supply.
[ترجمه ترگمان]قیمت از طریق تعامل تقاضا و عرضه تعیین می شود
[ترجمه گوگل]قیمت از طریق تعامل تقاضا و عرضه تعیین می شود

4. Language games are usually intended to encourage student interaction.
[ترجمه ترگمان]بازی های زبانی معمولا برای تشویق تعامل دانش آموزان در نظر گرفته می شوند
[ترجمه گوگل]بازی های زبان معمولا برای تشویق تعامل دانش آموزان طراحی شده اند

5. There's not enough interaction between the management and the workers.
[ترجمه ترگمان]تعامل کافی بین مدیریت و کارگران وجود ندارد
[ترجمه گوگل]تعامل کافی بین مدیریت و کارگران وجود ندارد

6. What is her interaction with her boss like?
[ترجمه ترگمان]تعامل او با رئیسش چگونه است؟
[ترجمه گوگل]تعامل او با رئیس او چطور است؟

7. The interaction of the two groups produced many good ideas.
[ترجمه ترگمان]تعامل این دو گروه ایده های خوب زیادی تولید می کرد
[ترجمه گوگل]تعامل دو گروه باعث شد بسیاری از ایده های خوب

8. It is the interaction of high technology with traditional novelistic modes which is the focus of the work.
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل]این تعامل تکنولوژی بالا با حالت های معمول سنتی است که تمرکز کار است

9. In addition, there is dynamic interaction between the two varieties, mainly through code switching.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، تعامل پویا بین دو نوع، عمدتا از طریق تغییر کد وجود دارد
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، تعامل پویا بین دو نوع وجود دارد، عمدتا از طریق تغییر کد

10. The interaction is strong, as it involves the electric field of the radiation and the electric charge of the electron.
[ترجمه ترگمان]تعامل قوی است چون شامل میدان الکتریکی تابش و بار الکتریکی الکترون است
[ترجمه گوگل]تعامل قوی است، چون که شامل میدان الکتریکی تابش و بار الکتریکی الکترون است

11. Speech is normally used in face to face interaction whereas writing is used across barriers of space and time.
[ترجمه ترگمان]گفتار معمولا در مواجهه با تعامل رو به رو است در حالی که نوشتن در موانع فضا و زمان مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]گفتار به طور معمول در تعاملات چهره به چهره استفاده می شود در حالی که نوشتن در برابر موانع فضا و زمان استفاده می شود

12. Piaget identified social interaction as one of the major variables that facilitate cognitive development.
[ترجمه ترگمان]Piaget به عنوان یکی از متغیرهای اصلی که رشد شناختی را تسهیل می کند، تعامل اجتماعی خود را شناسایی کرد
[ترجمه گوگل]پیاژه تعامل اجتماعی را به عنوان یکی از متغیرهای اصلی که توسعه شناختی را تسهیل می کند، تعریف می کند

13. Social Interaction and Collaboration Social interaction and collaboration among children in school are essential for the development and learning of children.
[ترجمه ترگمان]تعامل اجتماعی و هم کاری اجتماعی هم کاری و هم کاری میان کودکان در مدرسه برای رشد و یادگیری کودکان ضروری است
[ترجمه گوگل]تعامل اجتماعی و همکاری تعامل اجتماعی و همکاری میان کودکان در مدرسه برای توسعه و یادگیری کودکان ضروری است

14. It brings a different level of interaction.
[ترجمه ترگمان]این کار سطح متفاوتی از تعامل را به همراه می آورد
[ترجمه گوگل]این سطح متفاوتی از تعامل را به ارمغان می آورد

chemical interactions

فعل و انفعالات شیمیایی


the interaction of each being with its own environment

هم‌کنش هر موجود با محیط خود


پیشنهاد کاربران

برهم کنش، تعامل

تعاملات، برهمکنش

تعامل

سر و کار داری ، سر و کار داشتگی
همکاری ، همکاری دوسویه/دوطرفه
دوسو کاری ، دوسویه کاری ، کار دوسویه ، کار دوطرفه
کارکرد دوسویه/بینابینی
رفتار دوسویه/دوطرفه
برخورد دوسویه/دوطرفه
هم اثرگذاری ، اثرگذاری بر هم
اثرگذاری دوسویه/دوطرفه

میانکُنش

پیوند متقابل

تعامل، ارتباط

یک عمل متقابل
رابطه ی متقابل بین دو نفر

گفتگو

the activity of being with or talking to other people and the way they react to each other

برخورد

تماس

بنام خدا
با سلام ، در علم طب و فارماکولوژی یا دارو شناسی بیشتر بکار میرود، به معنی ناسازگاری یکسری دارو با هم و زمانی که با یکدیگر مصرف شوند اصطلاحا ایجاد تداخل در کار همدیگر نموده یا اثر یک دارو توسط داروی دیگر افزایش یا کاهش یافته یا با هم ایجاد هم افزایی میکنند.
با سپاس

برهم کنش

در روابط اجتماعی به معنی: معاشرت
به معنی: communication - have a relationship

کنش متقابل

همبستگی ( علم آمار کبیر )

اندرکنش

تعامل
همکاری

عکس العمل

1 : to talk or do things with other people
. They're quiet children who don't interact much
— often with
. She interacts with other children at nursery school

2 : to act together : to come together and have an effect on each other — often with
When these two drugs interact ( with each other ) , the results can be deadly
.
🔴social interactions
🔴the interactions between the two drugs
[noncount]
🔴ways to encourage more interaction among children

تعامل / ناسازگاری و تداخل دارو ها با هم - اثر متقابل

drug interaction
تداخل دارویی

ناسازگاری
مثل هیدروفوبیک بودن ماده ای و هیدروفیلیک بودن ماده ای دیگر

( در فیزیک ) اندرکنش
fundamental Interactions = اندرکنش بنیادی

interactions
روابط

هم کنشی ، هم کنشگری


کلمات دیگر: