(این سیاست: عدم دخالت زیاده ی دولت در امور مردم و به ویژه عدم دخالت در امور اقتصادی) اقتصاد آزاد، به حال خود گذاری، آزادی کسب و تجارت، کوته دستی، faire laisser عدم مداخله، سیاست عدم مداخله دولت دراموراقتصادی، سیاست اقتصادازاد، بی بند وبار
laissez faire
(این سیاست: عدم دخالت زیاده ی دولت در امور مردم و به ویژه عدم دخالت در امور اقتصادی) اقتصاد آزاد، به حال خود گذاری، آزادی کسب و تجارت، کوته دستی، faire laisser عدم مداخله، سیاست عدم مداخله دولت دراموراقتصادی، سیاست اقتصادازاد، بی بند وبار
انگلیسی به فارسی
( faire laisser ) عدم مداخله، سیاست عدم مداخله دولت در امور اقتصادی، سیاست اقتصاد آزاد، بی بند وبار
فضای آزاد، عدم مداخله، سیاست عدم مداخله دولت دراموراقتصادی، سیاست اقتصادازاد، بی بند و بار
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
مشتقات: laissez-faire (laisser-faire) (adj.)
مشتقات: laissez-faire (laisser-faire) (adj.)
• (1) تعریف: an economic policy or doctrine that opposes government interference in or regulation of business or commerce beyond what is necessary for a free-enterprise system to regulate itself.
• (2) تعریف: the belief in or a policy of not interfering in the lives or activities of others.
• government policy of economic non-intervention; personal policy of not interfering with the freedom of others (from french "let do")
laissez-faire is the policy which is based on the idea that governments and the law should not interfere with business, finance, or the conditions of people's working lives.
laissez-faire is the policy which is based on the idea that governments and the law should not interfere with business, finance, or the conditions of people's working lives.
دیکشنری تخصصی
[صنعت] اقتصاد آزاد، اقتصاد بی قید - برای توصیف اقتصادی بکار برده می شود که در آن دخالت ها و فعالیت های حکومت به حداقل مطلق آن کاهش داده می شود. صورت افراطی یک اقتصاد بازار است.
جملات نمونه
1. Laissez faire! Easy come, easy go!
[ترجمه ترگمان]Laissez faire! ! آروم باش، آروم باش
[ترجمه گوگل]لایسز فایر! آسان می آید، آسان می شود!
[ترجمه گوگل]لایسز فایر! آسان می آید، آسان می شود!
2. That doctrine of laissez faire which so often in our history.
[ترجمه ترگمان]این اصول آزادی عمل که اغلب در تاریخ ما وجود داشت
[ترجمه گوگل]این دکترین فضای آزاد که اغلب در تاریخ ما وجود دارد
[ترجمه گوگل]این دکترین فضای آزاد که اغلب در تاریخ ما وجود دارد
3. Probably laissez faire and " Protestant work ethic " helped.
[ترجمه ترگمان]احتمالا \"آزادی عمل\" و \"اخلاقیات کاری پروتستان\" به آن کمک کردند
[ترجمه گوگل]احتمالا آزاد شدن فایور و اخلاق کار پروتستان کمک کرده اند
[ترجمه گوگل]احتمالا آزاد شدن فایور و اخلاق کار پروتستان کمک کرده اند
4. In the economic policy aspect, Bush Administration laissez faire Wall Street develops the high risk service unlimitedly, and intends to let US dollar depreciation.
[ترجمه ترگمان]در جنبه سیاسی اقتصادی، دولت بوش \"وال استریت ژورنال\" خدمات ریسک بالا را توسعه می دهد و قصد دارد به کاهش ارزش دلار آمریکا بپردازد
[ترجمه گوگل]در جنبه های سیاست اقتصادی، اداره بوش لستر فایر وال استریت خدمات بی خطر را به طور غیرمستقیم توسعه می دهد و قصد دارد به کاهش ارزش دلار کمک کند
[ترجمه گوگل]در جنبه های سیاست اقتصادی، اداره بوش لستر فایر وال استریت خدمات بی خطر را به طور غیرمستقیم توسعه می دهد و قصد دارد به کاهش ارزش دلار کمک کند
5. Poet's status also has brought their laissez faire personality.
[ترجمه ترگمان]وضعیت این شاعر شخصیت آزادی عمل خود را نیز به ارمغان آورده است
[ترجمه گوگل]وضعیت شاعر نیز شخصیت آزادیش را به ارمغان آورده است
[ترجمه گوگل]وضعیت شاعر نیز شخصیت آزادیش را به ارمغان آورده است
6. One of the most effective arguments against unregulated laissez faire has been that it invariably leads to monopoly.
[ترجمه ترگمان]یکی از موثرترین استدلال ها در زمینه عدم کنترل تجارت آزاد این بوده است که این مساله همواره به انحصار در می آید
[ترجمه گوگل]یکی از موثرترین استدلال ها در برابر عدم تحریم، عدم پذیرش آن است که به طور انحصاری منجر به انحصار می شود
[ترجمه گوگل]یکی از موثرترین استدلال ها در برابر عدم تحریم، عدم پذیرش آن است که به طور انحصاری منجر به انحصار می شود
7. Liberalism was concerned with freedom and individuality and early on was identified with "laissez faire", or a lack of state intervention in the economy.
[ترجمه ترگمان]لیبرالیسم در ارتباط با آزادی و فردیت بود و به زودی با \"آزادی عمل\" یا عدم مداخله دولت در اقتصاد شناسایی شد
[ترجمه گوگل]لیبرالیسم به آزادی و فردیت مربوط بود و در اوایل آن با 'فضای آزاد' یا عدم دخالت دولت در اقتصاد شناسایی شد
[ترجمه گوگل]لیبرالیسم به آزادی و فردیت مربوط بود و در اوایل آن با 'فضای آزاد' یا عدم دخالت دولت در اقتصاد شناسایی شد
8. It seems like it's pretty laissez faire. And it's very mixed in terms of quality.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که هم کاری اقتصادی نسبتا آزاد است و از نظر کیفیت بسیار پیچیده است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که این بسیار خوش شانس است و از لحاظ کیفیت بسیار متفاوت است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که این بسیار خوش شانس است و از لحاظ کیفیت بسیار متفاوت است
9. Please permit my laissez faire period of time, seeks. Homeward journey.
[ترجمه ترگمان]لطفا زمان آزادی آزادی من را مجاز کنید، به دنبال آن است سفر Homeward
[ترجمه گوگل]لطفا اجازه بدهید دوره آزمایشی من آزاد باشد، جستجو می کند سفر به خانه
[ترجمه گوگل]لطفا اجازه بدهید دوره آزمایشی من آزاد باشد، جستجو می کند سفر به خانه
10. Find food, coffee, Art Nouveau, and laissez faire locals who value the city's casual atmosphere, Brussels is a great stop to add on your European vacation.
[ترجمه ترگمان]پیدا کردن غذا، قهوه، سبک هنری، و faire آزاد که به جو حاکم بر شهر اهمیت می دهند، بروکسل یک توقف بزرگ برای افزودن به تعطیلات اروپا است
[ترجمه گوگل]بروکسل یک غذای عالی، قهوه، هنر نو و محلی را که ارزش فضای مناسبی را برای آن به ارمغان آورده است، برای توقف تعطیلات خود در اروپا، پیدا کنید
[ترجمه گوگل]بروکسل یک غذای عالی، قهوه، هنر نو و محلی را که ارزش فضای مناسبی را برای آن به ارمغان آورده است، برای توقف تعطیلات خود در اروپا، پیدا کنید
11. It is no system of laissez faire.
[ترجمه ترگمان]این سیستم آزادی عمل آزاد نیست
[ترجمه گوگل]این سیستم فضای آزاد نیست
[ترجمه گوگل]این سیستم فضای آزاد نیست
12. Laissez faire is deep rooted in the history of western economic thought.
[ترجمه ترگمان]faire Laissez عمیقا در تاریخ اندیشه اقتصادی غرب ریشه دارد
[ترجمه گوگل]Laissez faire عمیقا ریشه در تاریخ اندیشه اقتصادی غرب دارد
[ترجمه گوگل]Laissez faire عمیقا ریشه در تاریخ اندیشه اقتصادی غرب دارد
13. Just as the ultra laissez faire Government of pre 1930s America gave way, I believe people today sense massive political failure and are looking for change.
[ترجمه ترگمان]همانطور که دولت \"faire\" از قبل از دهه ۱۹۳۰ آمریکا به آن دست یافت، من معتقدم که مردم امروز شکست سیاسی عظیمی را حس می کنند و بدنبال تغییر هستند
[ترجمه گوگل]درست همانطور که دولت آمریکا از قبل از دهه 1930 آمریکا را ترک کرد، من اعتقاد دارم که امروز مردم به دلیل نارسایی سیاسی فراوانی به دنبال تغییر هستند
[ترجمه گوگل]درست همانطور که دولت آمریکا از قبل از دهه 1930 آمریکا را ترک کرد، من اعتقاد دارم که امروز مردم به دلیل نارسایی سیاسی فراوانی به دنبال تغییر هستند
14. Secondly, as the method or means for the state to administrate economic activities, the "Laissez faire" and " Interventionism " are consolidated in parallel.
[ترجمه ترگمان]دوم، به عنوان روش یا ابزار دولت برای تقویت فعالیت های اقتصادی، \"faire Laissez\" و \"interventionism\" به صورت موازی ادغام می شوند
[ترجمه گوگل]ثانیا، به عنوان روش یا وسیله ای برای دولت برای اداره فعالیت های اقتصادی، 'لایسز فایر' و 'مداخله گر' هم موازی هستند
[ترجمه گوگل]ثانیا، به عنوان روش یا وسیله ای برای دولت برای اداره فعالیت های اقتصادی، 'لایسز فایر' و 'مداخله گر' هم موازی هستند
پیشنهاد کاربران
عدم دخالت، عدم دخالت اقتصادی
اقتصاد ازاد، سیاست عدم مداخله دولت در امور اقتصادی
بی طرف
بی طرفانه
. . . واکنشی نشان نمی دهند. . .
بی طرفانه
. . . واکنشی نشان نمی دهند. . .
آسان گیرانه
در اقتصاد و در مدیریت:
عدم مداخله
به حال خود گذاشتن
آزاد گذاشتن
عدم مداخله
به حال خود گذاشتن
آزاد گذاشتن
عدم دخالت دولت در تبادلات اقتصادی بازار آزاد
به حال خود واگذاشتن
در اختیار خود گذاشتن یک تیم یا یک مجموعه در انجام وظایف خود توسط مدیر آن مجموعه یا تیم
به حال خود واگذاشتن
در اختیار خود گذاشتن یک تیم یا یک مجموعه در انجام وظایف خود توسط مدیر آن مجموعه یا تیم
کلمات دیگر: