حالت یا ویژگی خطی بودن، خط سانی، کشامندی، (فیزیک - میزان تناسب کنش با واکنش) کنش همگری، حالت طولی
linearity
حالت یا ویژگی خطی بودن، خط سانی، کشامندی، (فیزیک - میزان تناسب کنش با واکنش) کنش همگری، حالت طولی
انگلیسی به فارسی
خطی بودن
حالت طولی
انگلیسی به انگلیسی
• state of being linear, quality of being made of lines; degree of accuracy of the picture on a television screen; (electronics) degree of the direct relation between stimulus and response
دیکشنری تخصصی
[برق و الکترونیک] خطی بودن - خط - واری، خطی بودن 1. وضعیتی که در آن مقدار یک کمیت مستقیماً متناسب با مقدار کمیت دیگری تغییر می کند . 2. یکنواختی در توزیع خطوط و اجزای یک تصویر تلویزیونی به گونه ای که خطوط راست در صحنه ی اصلی به همان شکل در تصویر ظاهر شوند .
[صنعت] خطی پذیری - تفاوت در خطاهای تمایل در طول یک بازه کارکردی مورد انتظار از یک سیستم اندازه گیری. به عبارت دیگر، خطی پذیری عبارتست از همبستگی بین خطاهای تمایلِ مستقل و چندگانه در طول بازه کارکردی.
[ریاضیات] کیفیت خطی بودن، خطی
[پلیمر] خطی بودن
[صنعت] خطی پذیری - تفاوت در خطاهای تمایل در طول یک بازه کارکردی مورد انتظار از یک سیستم اندازه گیری. به عبارت دیگر، خطی پذیری عبارتست از همبستگی بین خطاهای تمایلِ مستقل و چندگانه در طول بازه کارکردی.
[ریاضیات] کیفیت خطی بودن، خطی
[پلیمر] خطی بودن
جملات نمونه
1. linearity property
خاصیت خطی،ویژگی کشامندی
2. She abandoned the linearity of the conventional novel.
[ترجمه ترگمان]او از خطی بودن رمان معمولی صرف نظر کرد
[ترجمه گوگل]او خطری بودن رمان معمولی را رها کرد
[ترجمه گوگل]او خطری بودن رمان معمولی را رها کرد
3. I decided to use the directionality and linearity of the central axis.
[ترجمه ترگمان]من تصمیم گرفتم از جهت گیری و خطی بودن محور مرکزی استفاده کنم
[ترجمه گوگل]من تصمیم گرفتم از جهت گیری و خطی بودن محور مرکزی استفاده کنم
[ترجمه گوگل]من تصمیم گرفتم از جهت گیری و خطی بودن محور مرکزی استفاده کنم
4. A scatterplot is needed to assess the linearity assumption underlying each correlation or regression coefficient between pairs of quantitative variables.
[ترجمه ترگمان]برای ارزیابی فرض خطی بین هر همبستگی یا ضریب رگرسیون بین جفت متغیرهای کمی نیاز است
[ترجمه گوگل]برای ارزیابی فرضیه خطی بودن مبنای هر ضریب همبستگی یا رگرسیون بین جفت متغیرهای کمی مورد نیاز است
[ترجمه گوگل]برای ارزیابی فرضیه خطی بودن مبنای هر ضریب همبستگی یا رگرسیون بین جفت متغیرهای کمی مورد نیاز است
5. Common inductive transducer has higher sensibility and linearity only when it's ferrite moves axially in the middle of the live solenoid coil.
[ترجمه ترگمان]مبدل القایی معمولی دارای حساسیت بالاتر و linearity خطی است هنگامی که فریت به طور مستقیم در وسط سیم پیچ زنده solenoid حرکت می کند
[ترجمه گوگل]ترانسفورماتور القایی مشترک دارای حساسیت بالا و خطی تنها زمانی که آن را فریت حرکت می کند محوری در وسط سیلندر زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]ترانسفورماتور القایی مشترک دارای حساسیت بالا و خطی تنها زمانی که آن را فریت حرکت می کند محوری در وسط سیلندر زندگی می کنند
6. Generally speaking, the Philips Curve tells the linearity between inflation and unemployment.
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، منحنی فیلیپس به خطی بودن بین تورم و بیکاری می گوید
[ترجمه گوگل]به طور کلی، منحنی فیلیپس خطی بودن بین تورم و بیکاری را بیان می کند
[ترجمه گوگل]به طور کلی، منحنی فیلیپس خطی بودن بین تورم و بیکاری را بیان می کند
7. This method has higher linearity and precision actual sampling meets practical demands.
[ترجمه ترگمان]این روش دارای خطی بودن بالاتر و نمونه گیری واقعی دقیق با تقاضاهای عملی است
[ترجمه گوگل]این روش دارای لیگاسیون بالاتری است و نمونه گیری دقیق واقعی با تقاضاهای عملی مطابقت دارد
[ترجمه گوگل]این روش دارای لیگاسیون بالاتری است و نمونه گیری دقیق واقعی با تقاضاهای عملی مطابقت دارد
8. Utilizing the linearity peculiarity of the exciting current of magnetic powder brake and brake moment,[Sentence dictionary] the closed loop control system is designed.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از ویژگی های خطی جریان هیجان انگیز جریان هیجان انگیز روغن مغناطیسی و گشتاور ترمز، سیستم کنترل حلقه بسته طراحی شده است
[ترجمه گوگل]با استفاده از ویژگی های خطی بودن جریان هیجان انگیز پودر ترمز و ترمز مغناطیسی، [Dictionary dictionary]، سیستم کنترل حلقه بسته طراحی شده است
[ترجمه گوگل]با استفاده از ویژگی های خطی بودن جریان هیجان انگیز پودر ترمز و ترمز مغناطیسی، [Dictionary dictionary]، سیستم کنترل حلقه بسته طراحی شده است
9. Given these linearity and absolute zero properties, single point calibration is possible.
[ترجمه ترگمان]با توجه به این ویژگی های خطی و صفر مطلق، کالیبراسیون تک نقطه ای ممکن است
[ترجمه گوگل]با توجه به این خطی بودن و خواص صفر مطلق، کالیبراسیون تک نقطه امکان پذیر است
[ترجمه گوگل]با توجه به این خطی بودن و خواص صفر مطلق، کالیبراسیون تک نقطه امکان پذیر است
10. High efficiency and high linearity space traveling wave tube (TWT) is required for satellite communication system as a high power, high gain microwave amplifier.
[ترجمه ترگمان]برای سیستم ارتباطی ماهواره ای به عنوان یک تقویت کننده توان بالا، بهره بالا و تقویت کننده میکروویو، کارایی بالا و عملکرد بالای خطی موج سیار (TWT)مورد نیاز است
[ترجمه گوگل]راندمان بالا و طول موج خطی فضایی بالا (TWT) برای سیستم ارتباطی ماهواره ای به عنوان یک تقویت کننده میکروویو با توان بالا، قدرت بالا مورد نیاز است
[ترجمه گوگل]راندمان بالا و طول موج خطی فضایی بالا (TWT) برای سیستم ارتباطی ماهواره ای به عنوان یک تقویت کننده میکروویو با توان بالا، قدرت بالا مورد نیاز است
11. Subway environment control system features with time-variation, non linearity, stochastic and longer time delay, therefore makes its temperature control difficult to ensure the robustness.
[ترجمه ترگمان]مترو، ویژگی های سیستم کنترل با زمان - تغییر، غیر خطی، تصادفی و تاخیر زمانی طولانی تر را کنترل می کند و بنابراین کنترل دمای آن را برای اطمینان از استحکام آن دشوار می سازد
[ترجمه گوگل]ویژگی های سیستم کنترل محیط مترو با تغییر زمان، غیر خطی بودن، تأخیر زمان تصادفی و طولانی تر، کنترل درجه حرارت آن را دشوار می کند تا اطمینان از قابلیت اطمینان را تضمین کند
[ترجمه گوگل]ویژگی های سیستم کنترل محیط مترو با تغییر زمان، غیر خطی بودن، تأخیر زمان تصادفی و طولانی تر، کنترل درجه حرارت آن را دشوار می کند تا اطمینان از قابلیت اطمینان را تضمین کند
12. In order to overcome the non linearity of capacitance transducer and improve the anti interference capacity of the instrument, the techniques of feedback amplifier and drive cable are employed.
[ترجمه ترگمان]به منظور غلبه بر عدم وجود transducer خازنی و بهبود ظرفیت anti دستگاه، تکنیک های تقویت کننده فیدبک و استفاده از کابل های راه انداز مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]برای غلبه بر غیر خطی بودن مبدل خازنی و افزایش ظرفیت ضد تداخل ابزار، تکنیک های تقویت کننده بازخورد و کابل درایو مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]برای غلبه بر غیر خطی بودن مبدل خازنی و افزایش ظرفیت ضد تداخل ابزار، تکنیک های تقویت کننده بازخورد و کابل درایو مورد استفاده قرار می گیرد
13. It ensures the linearity of E beam scanning system and reduces the requirement to high frequency response of the deflection amplifier.
[ترجمه ترگمان]این امر از خطی بودن سیستم اسکن پرتوی E اطمینان حاصل می کند و نیاز به پاسخ فرکانس بالا نسبت به تقویت کننده انحراف را کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]این خطی بودن سیستم E-beam را تضمین می کند و نیاز به پاسخ فرکانس بالا از تقویت کننده انحراف را کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]این خطی بودن سیستم E-beam را تضمین می کند و نیاز به پاسخ فرکانس بالا از تقویت کننده انحراف را کاهش می دهد
14. All analytical methods should be validated in respect of accuracy, precision, linearity and specificity.
[ترجمه ترگمان]تمام روش های تحلیلی باید با توجه به دقت، دقت، خطی بودن و اختصاصی تایید شوند
[ترجمه گوگل]تمام روشهای تحلیلی باید با توجه به دقت، دقت، خطی بودن و ویژگی خاص مورد تایید قرار گیرد
[ترجمه گوگل]تمام روشهای تحلیلی باید با توجه به دقت، دقت، خطی بودن و ویژگی خاص مورد تایید قرار گیرد
15. It can be used to provide a more systematic evaluation of linearity.
[ترجمه ترگمان]می تواند برای فراهم کردن یک ارزیابی دقیق تر از خطی بودن مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه گوگل]از این می توان برای ارزیابی سیستماتیک خطی استفاده کرد
[ترجمه گوگل]از این می توان برای ارزیابی سیستماتیک خطی استفاده کرد
linearity property
خاصیت خطی، ویژگی کشامندی
پیشنهاد کاربران
رابطه خطی
خطینگی
خطینگی
کلمات دیگر: