کلمه جو
صفحه اصلی

likelihood


معنی : راست نمایی، امر محتمل
معانی دیگر : احتمال، شوایی، شایدی، شایدی there is little likelihood of rain احتمال باران کم است in all likelihood به احتمال زیاد، احتمال

انگلیسی به فارسی

احتمال، شوایی، شایدی


احتمال، راست نمایی، امر محتمل


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the state or degree of being likely; probability; chance.
مشابه: capability, chance, probability

- With the likelihood of a thunderstorm tonight, the game will probably be canceled.
[ترجمه ترگمان] با احتمال یک طوفان، بازی احتمالا لغو میشه
[ترجمه گوگل] با احتمال امیدواری به رعد و برق، بازی احتمالا لغو خواهد شد
- The likelihood of winning the lottery is very slim.
[ترجمه ترگمان] احتمال برنده شدن لاتاری بسیار کم است
[ترجمه گوگل] احتمال پیروزی در قرعه کشی بسیار باریک است
- What is the likelihood of getting a job in your field once you graduate?
[ترجمه ترگمان] زمانی که فارغ التحصیل شده اید این احتمال پیدا کردن شغل در حوزه کاری شما چیست؟
[ترجمه گوگل] پس از فارغ التحصیلی، احتمال گرفتن کار در رشته خود چیست؟

(2) تعریف: a probable thing to happen.
مشابه: probability

- As he never turned in any work to the professor, his failure in the class is a likelihood.
[ترجمه Sm] همانطور که او هرگز تو هیچکاری به استاد رجوع نکرد ، احتمال شکست تو کلاس براش هست
[ترجمه ترگمان] در حالی که او هرگز در هیچ کاری به استاد نرفته بود، شکست او در کلاس یک احتمال است
[ترجمه گوگل] همانطور که او هرگز به هیچ وجه به استاد نگفت، شکست او در کلاس احتمالا است

• probability, chance, feasibility, possibility
the likelihood of something happening is the fact that it is likely to happen.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] درست نمایی، ضریب احتمال نظری
[زمین شناسی] درست نمایی
[صنعت] احتمال، امکان، شانس، راست نمایی
[ریاضیات] احتمال ضعیف، درست نمایی، شانس، بخت، راستنمایی
[آمار] درستنمایی

مترادف و متضاد

راست نمایی (اسم)
likelihood, verisimilitude

امر محتمل (اسم)
likelihood

chance of something happening


Synonyms: coin flip, direction, even break, fair shake, fifty-fifty, fighting chance, good chance, liability, likeliness, long shot, outside chance, plausibility, possibility, presumption, probability, prospect, reasonableness, shot at, strong possibility, tendency, toss-up, trend


Antonyms: unlikelihood


جملات نمونه

1. in all likelihood
به احتمال زیاد

2. there is little likelihood of rain
احتمال باران کم است.

3. the degree of proposition likelihood
درجه ی درست نمایی گزاره

4. The laser guidance system dramatically increases the likelihood that the missile will strike home.
[ترجمه ترگمان]سیستم هدایت لیزری به طور چشمگیری احتمال حمله موشکی را افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]سیستم هدایت لیزری به طور قابل توجهی افزایش احتمال موشک به خانه را می دهد

5. Using a seatbelt will reduce the likelihood of serious injury in a car accident.
[ترجمه ترگمان]استفاده از کمربند ایمنی احتمال آسیب جدی در یک تصادف اتومبیل را کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]با استفاده از یک کمربند ایمنی، احتمال آسیب جدی در یک تصادف اتومبیل کاهش می یابد

6. There's every likelihood that she'll be able to help us.
[ترجمه ترگمان]هر احتمالی که بتونه به ما کمک کنه وجود داره
[ترجمه گوگل]هر احتمالی وجود دارد که او بتواند به ما کمک کند

7. This latest dispute greatly increases the likelihood of a strike.
[ترجمه ترگمان]این اختلاف اخیر به شدت احتمال اعتصاب را افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]این آخرین اعتراض به احتمال زیاد اعتصاب را افزایش می دهد

8. Is there any likelihood of our getting our money back?
[ترجمه ترگمان]امکانش هست که پولمون رو پس بگیریم؟
[ترجمه گوگل]آیا امکان دارد ما پول خود را دوباره دریافت کنیم؟

9. In all likelihood the meeting will be cancelled.
[ترجمه ترگمان]به احتمال زیاد جلسه لغو خواهد شد
[ترجمه گوگل]احتمالا جلسه لغو خواهد شد

10. In all likelihood, the committee will have to interview every woman who's worked with Thomas.
[ترجمه ترگمان]به احتمال زیاد، کمیته باید با هر زنی که با توماس کار می کند، مصاحبه کند
[ترجمه گوگل]به احتمال زیاد، کمیته باید هر زن دیگری را که با توما کار می کند، مصاحبه کند

11. There was very little likelihood of her getting the job.
[ترجمه ترگمان]احتمال داشت که کارش به دستش برسد
[ترجمه گوگل]این احتمال وجود دارد که او بتواند این کار را انجام دهد

12. They must face the likelihood that the newspaper might go bankrupt.
[ترجمه ترگمان]آن ها باید با احتمال ورشکستگی روزنامه مواجه شوند
[ترجمه گوگل]آنها باید احتمالا روزنامه ورشکست شوند

13. The likelihood is that the slump will be followed by a period of buoyancy.
[ترجمه ترگمان]احتمال این است که رکود با یک دوره شناوری دنبال شود
[ترجمه گوگل]احتمال این است که رکود بعد از یک دوره شناوری دنبال شود

14. There's no likelihood of that happening.
[ترجمه ترگمان]امکان نداره همچین اتفاقی بیفته
[ترجمه گوگل]این احتمال وجود دارد که اتفاق بیفتد

There is little likelihood of rain.

احتمال باران کم است.


اصطلاحات

in all likelihood

به احتمال زیاد


پیشنهاد کاربران

معیار درست نمایی ( در مباحث آشکار سازی سیگنال راداری )

درستنمایی

محتمل نمایی

راستی آزمایی

احتمال

شانس و احتمال

● به احتمال خیلی زیاد
● احتمال

Probability
Chance

احتمال رو در نظر گرفتن


کلمات دیگر: