کلمه جو
صفحه اصلی

perishable


معنی : زود گذر، فانی، فناپذیر، نابود شدنی، هلاک شدنی، کالای فاسد شونده
معانی دیگر : (به ویژه خوراک) فاسد شدنی، زود میر، گذرا، ناپایدار، ناپایا، کالای فاسد شدنی

انگلیسی به فارسی

نابود شدنی، هلاک شدنی، زود گذر، کالای فاسد شونده


فاسد می شود، نابود شدنی، فناپذیر، فانی، هلاک شدنی، زود گذر، کالای فاسد شونده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: subject to death, decay, or destruction.
مترادف: biodegradable, corruptible, decomposable, mortal
متضاد: incorruptible
مشابه: ephemeral, short-lived, unstable

(2) تعریف: of food, likely to spoil or rot in a short time.
مشابه: fresh, frozen, raw
اسم ( noun )
مشتقات: perishably (adv.), perishability (n.), perishableness (n.)
• : تعریف: (usu. pl.) that which will spoil or decay, usu. in a short time, as certain foods.
مشابه: meats, produce

• product which can rot or spoil (fruit, food etc.)
expendable; spoils rapidly; likely to spoil; mortal
if something is perishable, it goes rotten or becomes unusable quite quickly.

دیکشنری تخصصی

[صنعت] مستهلک شونده، فاسد شدنی

مترادف و متضاد

Synonyms: decaying, decomposable, destructible, easily spoiled, short-lived, unstable


Antonyms: continuation, endurance


زود گذر (صفت)
light, fugacious, fleet, unstable, transitory, frail, fugitive, ephemeral, horary, caducous, glancing, transient, momentary, temporary, fungous, passing, perishable, shadowy, sweepy

فانی (صفت)
finite, transitory, mortal, fugitive, transient, passing, deathly, ephemera, inconstant, perishable

فناپذیر (صفت)
mortal, perishable

نابود شدنی (صفت)
perishable

هلاک شدنی (صفت)
perishable

کالای فاسد شونده (صفت)
perishable

liable to spoil, rot


جملات نمونه

perishable items such as butter and fruit

اقلام فاسد‌شدنی مانند کره و میوه


News is one of the perishable things that can lose its value by delay.

خبر یکی از چیزهای ناپایایی است که در اثر تأخیر ارزش خود را از دست می‌دهد.


1. perishable items such as butter and fruit
اقلام فاسد شدنی مانند کره ومیوه

2. news is one of the perishable things that can lose its value by delay
خبر یکی از چیزهای ناپایایی است که در اثر تاخیر ارزش خود را از دست می دهد.

3. A'use by'date must be stamped on all perishable goods.
[ترجمه ترگمان]استفاده از تاریخ باید از هر جنس فاسد شدنی استفاده شود
[ترجمه گوگل]باید به روز رسانی A'use باید بر روی تمام کالاهای فاسد شدن مهر شود

4. Many fresh foods are highly perishable.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از غذاهای تازه فاسد شدنی هستند
[ترجمه گوگل]بسیاری از غذاهای تازه بسیار فاسد می شوند

5. Butter is perishable and can go rancid.
[ترجمه ترگمان]کره فاسد شدنی و فاسد شدنی است
[ترجمه گوگل]کره فاسد می شود و می تواند گرسنه باشد

6. Perishable food should be stored in a refrigerator.
[ترجمه ترگمان]غذای Perishable باید در یخچال نگهداری شود
[ترجمه گوگل]مواد غذایی سریع باید در یخچال نگهداری شود

7. Pack a well-insulated cooler with perishable foods the day of the picnic.
[ترجمه ترگمان]یک خنک کننده خوب با غذاهای فاسد شدنی در روز پیک نیک داشته باشید
[ترجمه گوگل]روز پیک نیک را خنک کننده ای با عایق خنک کننده با غذاهای فاسد می اندازید

8. Keep perishable foods under refrigeration.
[ترجمه ترگمان]غذاهای فاسد شدنی را در یخچال نگه دارید
[ترجمه گوگل]غذاهای فاسد شده را تحت یخچال قرار دهید

9. There are occasional quick sales of perishable goods, such as garlic and frozen shrimp.
[ترجمه ترگمان]گاهی فروش سریع کالاهای فاسد شدنی مثل سیر و میگو خشک وجود دارد
[ترجمه گوگل]فروش گاه به گاه سریع کالاهای فاسد شده مانند سیر و میگو منجمد وجود دارد

10. This is particularly important for perishable goods and dated items.
[ترجمه ترگمان]این به ویژه برای کالاهای perishable و اقلام تاریخی مهم است
[ترجمه گوگل]این برای کالاهای فاسد شده و اقلام تاریخی بسیار مهم است

11. They also facilitated the movement of perishable dead meat quite long distances.
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین حرکت گوشت فاسد شدنی در مسافت های دور را تسهیل کردند
[ترجمه گوگل]آنها همچنین حرکت مسیر گوسفند مرطوب سریع را تسهیل می کردند

12. Thawed meat is as perishable as fresh meat.
[ترجمه ترگمان]گوشت فاسد به اندازه گوشت تازه فاسد شدنی است
[ترجمه گوگل]گوشت بازدارنده به عنوان گوشت تازه فاسد می شود

13. They exchanged perishable consumer goods which were mutually valuable in the ordinary fashion of barter trade.
[ترجمه ترگمان]آن ها کالاهای مصرفی فاسد شدنی را رد و بدل کردند که به طور متقابل با ارزش هر دو طرف معامله پایاپای با ارزش بود
[ترجمه گوگل]آنها کالا کالاهای مصرفی فاسد شده را تغییر دادند که متداول در تجارت معمولی بودند

14. Dangerous goods and perishable goods are two examples of operational specializations worth serious consideration.
[ترجمه ترگمان]کالاهای خطرناک و کالاهای فاسد شدنی دو نمونه از تخصص های عملیاتی هستند که ارزش توجه جدی دارند
[ترجمه گوگل]کالاهای خطرناک و کالاهای فاسد می شوند دو نمونه از تخصص های عملیاتی است که مورد توجه جدی قرار گرفته اند

Perishables such as milk must be refrigerated.

چیزهای فاسدشدنی مانند شیر باید در یخچال نگهداری شوند.


پیشنهاد کاربران

فسادپذیر، ضایع شدنی

مواد غذایی فاسد شدنى


کلمات دیگر: