کلمه جو
صفحه اصلی

ledger


معنی : تخته، دفتر کل، سنگ پهن روی گور
معانی دیگر : سنگ قبر (بزرگ و پهن)، (در تخته بندی یا داربست های ساختمانی) تخته ی بزرگ افقی، تخته ی کف چوب بست، رجوع شود به: ledger board، تیر

انگلیسی به فارسی

دفترکل، سنگ پهن روی گور، تیر، تخته


معین


دفتر کل، سنگ پهن روی گور، تخته


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a book used to record all of the financial transactions of a business, esp. as a final record of accounts.
مترادف: book, daybook, journal
مشابه: account, file, log, register, tally

• accounting book in which debits and credits are recorded
a ledger is a book in which a company or organization writes down the amounts of money it spends and receives.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] تیر افقی جلوی چوببست - لوله افقی داربست
[زمین شناسی] تیره پشتواره
[حقوق] دفتر کل
[ریاضیات] دفتر قانونی، دفتر حساب، دفتر کل، تخته، تیر

مترادف و متضاد

تخته (اسم)
stock, shield, sheet, board, plank, lumber, tablet, ledger

دفتر کل (اسم)
book of account, ledger

سنگ پهن روی گور (اسم)
ledger

account book


Synonyms: books, daybook,journal, record book, register


جملات نمونه

1. appropriation ledger
دفتر اعتبارات

2. carry an account to the ledger
حساب را در دفتر حساب وارد کردن

3. I'll have to check the entries in the ledger.
[ترجمه ترگمان]من باید لیست رو توی دفتر چک کنم
[ترجمه گوگل]من باید ورودی ها را در سربرگ چک کنم

4. She closed the ledger with a smack.
[ترجمه ترگمان]دفتر را با صدای محکمی بست
[ترجمه گوگل]او با صدای بسته را بست

5. Please enter up these figures in the general ledger.
[ترجمه ترگمان]لطفا این اعداد را در دفترکل ثبت کنید
[ترجمه گوگل]لطفا این ارقام را در فهرست اصلی وارد کنید

6. A final check balance on the tabular ledger should be made.
[ترجمه ترگمان]یک حساب چک نهایی در دفتر جدولی باید ساخته شود
[ترجمه گوگل]یک توازن چک نهایی در سربرگ جدولی باید ساخته شود

7. The ledger was a fair size, and surely couldn't easily escape her.
[ترجمه ترگمان]دفتر به اندازه کافی بزرگ بود و به راحتی نمی توانست از او فرار کند
[ترجمه گوگل]سربرگ یک اندازه عادلانه بود و مطمئنا نمی توانست از او فرار کند

8. He organized a sales ledger which offered a credit account to naval customers, and even encouraged payment by instalment.
[ترجمه ترگمان]او یک دفتر فروش را ترتیب داد که یک حساب اعتباری برای مشتریان دریایی ارائه می داد و حتی پرداخت قسط را تشویق می کرد
[ترجمه گوگل]او یک دفتر فروش گذاشت که یک حساب اعتباری برای مشتریان دریایی ارائه کرد و حتی پرداخت به صورت قسط را تشویق کرد

9. A ledger was produced from within the desk, its pages blue-ruled, like a composition book.
[ترجمه ترگمان]یک دفتر از داخل میز بیرون آمد، صفحات آن به رنگ آبی بود، مثل یک کتاب ترکیب بندی
[ترجمه گوگل]یک دفترچه از داخل میز تولید شد، صفحات آن به صورت آبی حک شده، مانند یک کتاب ترکیبی

10. This is just right for the Ledger something to finally get this city to take you seriously over there.
[ترجمه ترگمان]این دقیقا همان چیزی است که در نهایت باید این شهر را به دست آورد تا شما را به طور جدی به آنجا ببرد
[ترجمه گوگل]این درست است که چیزی برای Ledger برای نهایتا این شهر را به شما می دهد تا به طور جدی به آنجا برسید

11. The software contains two modules the General Ledger and the Job Control system.
[ترجمه ترگمان]این نرم افزار حاوی دو ماژول مدیر کل و سیستم کنترل شغلی است
[ترجمه گوگل]این نرم افزار حاوی دو ماژول General Ledger و سیستم مدیریت شغلی است

12. Also recheck your measurements from the ledger.
[ترجمه ترگمان]همچنین اندازه گیری های خود را از دفترکل ثبت کنید
[ترجمه گوگل]همچنین اندازه گیری های خود را از سربرگ مجددا بررسی کنید

13. The beam supports the joists, which are also mounted on the ledger.
[ترجمه ترگمان]این پرتو از the که در دفترکل نیز نصب شده اند، پشتیبانی می کند
[ترجمه گوگل]پرتو پشتیبانی از باله، که همچنین بر روی دفترچه نصب شده است

14. In the simple case of Tommy Termite, financial statements will be prepared directly from the general ledger accounts.
[ترجمه ترگمان]در مورد ساده تامی Termite، صورت های مالی مستقیما از حساب دفترکل تهیه خواهند شد
[ترجمه گوگل]در مورد ساده تامی ترمیت، بیانیه های مالی به طور مستقیم از حساب های اصلی ثبت می شود

پیشنهاد کاربران

سردفتر

لیست ، کتابخانه

دفتر حساب مثل دفتری که بدهی مشتری ثبت میشه

دفتر کل

موسیقی: Ledger Lines - خطوط کمکی. خطوطی که در بالا یا پایین خطوط حامل قرار می گیرند.

در مبحث ارز به معنای کیف پول میشه جایی که ارزها نگه داری و ذخیره می شوند

دفتر حساب کتاب کل


کلمات دیگر: