کلمه جو
صفحه اصلی

chaos


معنی : اشفتگی، هرج و مرج، شلوغی، بی نظمی کامل
معانی دیگر : درهم و برهمی، بی سامانی، ژولی، به هم ریختگی، ناآرامی، آشوب، ورطه، آشفتگی، (در اصل - توده ی بی شکل و درهم و برهم عوامل که پیش از آفرینش جهان را فرا گرفته بود) هاویه

انگلیسی به فارسی

هرج‌ومرج، بی‌نظمی کامل، شلوغی، آشفتگی


آشوب، هرج و مرج، شلوغی، اشفتگی، بی نظمی کامل


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a state, condition, or place of complete disorder and confusion.
مترادف: anarchy, confusion
متضاد: order
مشابه: Babel, bedlam, brouhaha, commotion, disarray, discord, disorder, disruption, disturbance, ferment, havoc, imbroglio, jumble, mess, muddle, pandemonium, riot, tumble, tumult, turmoil, unrest, upheaval, uproar, upset

- The nation was plunged into chaos by the bloody coup d'�tat.
[ترجمه ترگمان] ملت توسط شکاری لعنتی غرق در هرج و مرج شده بود
[ترجمه گوگل] ملت به وسیله کودتای خونین به هرج و مرج تبدیل شد
- The office is always in chaos before a major deadline.
[ترجمه ترگمان] این اداره همیشه قبل از یک ضرب العجل بزرگ در هرج و مرج قرار دارد
[ترجمه گوگل] دفتر همیشه قبل از مهلت مهمی در هرج و مرج است
- Your desk is complete chaos--how do you find anything?
[ترجمه چکامه] میزت کلا به هم ریخته است، چطوری چیزهات رو پیدا می کنی؟
[ترجمه مرتضي] میزت کاملا به هم ریخته است چطوری چیزی را پیدا می کنی؟
[ترجمه ترگمان] میز تو هرج و مرج کامل - ه - چطور چیزی پیدا کردی؟ -
[ترجمه گوگل] میزتان هرج و مرج کامل است - چطور چیزی پیدا میکنید؟

(2) تعریف: the state of nothingness believed in some religions to have preceded the creation of the universe.
مشابه: abysm, abyss, nothingness, void

• total lack of order, confusion
chaos is a state of complete disorder and confusion.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] هرج و مرج .
[زمین شناسی] بی نظم، آشفتگی
[صنعت] اغتشاش، هرج و مرج
[ریاضیات] بی نظمی، آشفتگی
[آمار] آشوب

مترادف و متضاد

utter confusion


Synonyms: anarchy, ataxia, bedlam, clutter, disarray, discord, disorder, disorganization, entropy, free-for-all, holy mess, lawlessness, misrule, mix-up, mobocracy, muddle, pandemonium, rat’s nest, snarl, topsy-turviness, tumult, turmoil, unruliness


Antonyms: calm, harmony, normality, order, organization, quiet, system


اشفتگی (اسم)
turmoil, agitation, turbulence, chaos, perturbation, disorder, unrest, consternation, rummage, disorderliness, disquietude, inquietude, hullabaloo, tumble, turbulency, nonplus, garboil, tanglement, topsy-turvydom

هرج و مرج (اسم)
chaos, anarchy, babel, helter-skelter

شلوغی (اسم)
jumble, chaos, babel, crowd, bustle, blatancy, to-do

بی نظمی کامل (اسم)
chaos

جملات نمونه

1. economic chaos
نابسامانی اقتصادی

2. a plunge into chaos
غوطه وری در هرج و مرج

3. in the midst of the chaos that followed the shooting, the attacker escaped
در میان شلوغ پلوغی پس از تیراندازی،ضارب فرار کرد.

4. we must cooperate to keep chaos at bay
باید برای جلوگیری از هرج و مرج همکاری کنیم.

5. the government tried to reduce the economic chaos that followed the war
دولت کوشید که هرج و مرج اقتصادی بعد از جنگ را سرو سامان بدهد.

6. for a while after the death of nadershah, chaos gripped the country
پس از مرگ نادرشاه تا مدتی کشور دستخوش هرج و مرج بود.

7. Both quantum mechanics and chaos theory suggest a world constantly in flux.
[ترجمه ترگمان]هم مکانیک کوانتومی و هم تیوری هرج و مرج یک جهان را به طور پیوسته در جریان القا می کنند
[ترجمه گوگل]هر دو روش مکانیک کوانتومی و نظریه هرج و مرج جهان را به طور مداوم در شار نشان می دهد

8. He avers that chaos will erupt if he loses.
[ترجمه ترگمان]او می گوید که اگر شکست بخورد هرج و مرج آغاز خواهد شد
[ترجمه گوگل]او از هرج و مرج ناامید می شود اگر او از دست می دهد

9. Snow and ice have caused chaos on the roads.
[ترجمه ترگمان]برف و یخ در جاده ها هرج و مرج ایجاد کرده است
[ترجمه گوگل]برف و یخ موجب هرج و مرج در جاده ها شده اند

10. The burglars left the house in chaos.
[ترجمه ترگمان]سارقان خانه را در هرج و مرج رها کردند
[ترجمه گوگل]سرقتان خانه را در هرج و مرج ترک کرد

11. A serious road accident caused traffic chaos yesterday.
[ترجمه ترگمان]دیروز یک تصادف جاده ای جدی باعث ایجاد هرج و مرج ترافیکی شد
[ترجمه گوگل]یک حادثه جاده ای دیروز باعث ناراحتی ترافیک شد

12. The chaos in his house was starting to get him down.
[ترجمه ترگمان]آشوب درون خانه او را به زمین می کشید
[ترجمه گوگل]هرج و مرج در خانه او شروع به گرفتن او شد

13. His sudden departure threw the office into chaos.
[ترجمه ترگمان]حرکت ناگهانی او دفتر را درهم شکست
[ترجمه گوگل]خروج ناگهانی او، دفتر را به هرج و مرج پرتاب کرد

14. A strike would plunge the country into chaos.
[ترجمه ترگمان]اعتصاب، کشور را به هرج و مرج می کشاند
[ترجمه گوگل]اعتصاب این کشور را به هرج و مرج می اندازد

15. Chaos reigns supreme in our new house.
[ترجمه ترگمان]هرج و مرج و هرج و مرج در خانه جدید ما حکم فرماست
[ترجمه گوگل]هرج و مرج در خانه جدید ما حکومت می کند

16. Emily remained completely unruffled by the chaos.
[ترجمه ترگمان]امیلی از این هرج و مرج کام لا آرام بود
[ترجمه گوگل]امیلی با هرج و مرج کاملا به هم ریخته بود

17. The running of Welsh rugby was left in chaos yesterday after a vote of no confidence in the game's overlords.
[ترجمه ترگمان]تیم راگبی اهل ولز دیروز بعد از رای عدم اعتماد به فرمانروایان بازی در هرج و مرج باقی ماند
[ترجمه گوگل]رگولار ویلز روز گذشته پس از رای گیری از اعتماد به نفس سربازان بازی در هرج و مرج باقی مانده بود

18. A frequent metaphor for one aspect of chaos theory is called the Butterfly Effect - butterflies flapping their wings in the Amazon affect the weather in Chicago.
[ترجمه ترگمان]استعاره مکرر برای یک جنبه از نظریه هرج و مرج، اثر پروانه ای نامیده می شود - پروانه ها که باله ای خود را در آمازون به هم می زنند، بر آب و هوای شیکاگو تاثیر می گذارند
[ترجمه گوگل]یک استعاره مکرر برای یکی از جنبه های نظریه هرج و مرج، اثر پروانه ای نامیده می شود - پروانه ها با بال های بالایی خود در آمازون بر آب و هوا در شیکاگو تاثیر می گذارند

For a while after the death of Nadershah, chaos gripped the country.

پس از مرگ نادرشاه تا مدتی کشور دست‌خوش هرج‌و‌مرج بود.


economic chaos

نابه‌سامانی اقتصادی


In the midst of the chaos that followed the shooting, the attacker escaped.

در میان شلوغ پلوغی پس از تیراندازی، ضارب فرار کرد.


پیشنهاد کاربران

بی قانونی

هرج و مرج

رشته مدیریت: آشوب

بلبشو

There was total chaos on the roads


اوضاع خرتوخر

chaos ( noun ) = نابسامانی، آشفتگی، آشفته بازار، هرج ومرج، بلبشو، بی نظمی، بلوا/آشوب، اغتشاش/در هم بر همی، شلوغی

chaos rings = حلقه های هرج ومرج
cultural chaos = آشفتگی فرهنگی
chaos control = کنترل آشوب
social chaos = بلوای اجتماعی

examples:
1 - Snow and ice have caused chaos on the roads.
برف و یخ باعث ایجاد بی نظمی در جاده ها شده است.
2 - Ever since our secretary walked out, the office has been in a state of total/utter chaos.
از زمانی که منشی ما بیرون رفت ، دفتر در بی نظمی مطلق قرار داشت.
3 - We muddled up the name labels and chaos ensued ( = resulted ) .
ما برچسب های نام را اشتباه گرفتیم و نابسامانی ایجاد شد
4 - Repairs to the major highway this summer will bring chaos to commuters.
تعمیر بزرگراه اصلی در تابستان امسال هرج و مرج را برای مسافران به همراه خواهد داشت.
5 - there was complete chaos when the world champions arrived at the airport.
وقتی قهرمانان جهان به فرودگاه رسیدند ، هرج و مرج کاملی وجود داشت.

chaos ( آینده پژوهی )
واژه مصوب: آشوب
تعریف: [آینده پژوهی]‏ حرکت بی قاعدۀ سامانه های پویا که تعینی و حساس به وضعیت اولیه و در بلندمدت پیش بینی ناپذیر است|||[فیزیک]‏ تحول دینامیکی هر سامانه که رفتار نادوره‏ای ( aperiodic ) آن به شدت به شرایط اولیه وابسته است


کلمات دیگر: