کلمه جو
صفحه اصلی

manpower


معنی : نیروی انسانی، مشمولین نظام، نیروی مردانه، تعداد اشخاص مورد استفاده
معانی دیگر : کارگر(ان) (man power هم می نویسند)، نیروی بدنی (انسان)، نیروی جسمی انسان (در برابر: نیروی ماشین و غیره)، نیروی مردانه، تعداداشخاص مورد استفاده، مشمولین نظام

انگلیسی به فارسی

نیروی انسانی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the physical power that can be supplied by human strength.

(2) تعریف: the number of workers available or needed, usu. for a particular organization or project; labor force.

• american corporation headquartered in milwaukee wisconsin, provider of employment and managed business services worldwide
power available from or supplied by human labor; total number of people available for service
people refer to workers as manpower when considering them as a means of producing goods.
labor supplied by people

دیکشنری تخصصی

[صنعت] نیروی انسانی
[ریاضیات] دستمزد، کار، نیروی انسانی، کارکرد

مترادف و متضاد

نیروی انسانی (اسم)
manpower

مشمولین نظام (اسم)
manpower

نیروی مردانه (اسم)
manpower

تعداد اشخاص مورد استفاده (اسم)
manpower

جملات نمونه

1. a manpower squeeze
کمبود نیروی انسانی

2. the manpower needed to build the pyramids
نیروی انسانی لازم برای ساختن اهرام (مصر)

3. war had drained the country's manpower
جنگ نیروی انسانی کشور را تحلیل برده بود.

4. the western world was facing a shortage of manpower
جهان غرب با کمبود کارگر مواجه شده بود.

5. Manpower will be reduced by an average of 20 per cent.
[ترجمه ehsan] به طور متوسط نیروی انسانی20 درصد کاهش می یابد.
[ترجمه ترگمان]نیروی انسانی به طور متوسط ۲۰ درصد کاهش خواهد یافت
[ترجمه گوگل]نیروی انسانی به طور متوسط ​​20 درصد کاهش می یابد

6. They drew the manpower from those people.
[ترجمه ترگمان]اونا نیروی انسانی رو از اون آدم ها بیرون کشیدن
[ترجمه گوگل]آنها نیروی انسانی را از آن مردم گرفتند

7. The country was drained of its manpower and wealth by war.
[ترجمه ترگمان]این کشور براثر جنگ از نیروی انسانی و ثروت خود تهی شده بود
[ترجمه گوگل]کشور از جنگ و نیروی انسانی و ثروتش کاسته شد

8. The police are seriously short of manpower.
[ترجمه ترگمان]پلیس به شدت از نیروی انسانی کم است
[ترجمه گوگل]پلیس به طور جدی کوتاهی از نیروی انسانی است

9. As such it should be able to supply manpower statistics and other personnel information quickly in response to line management requests.
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب باید قادر به تامین آمار نیروی انسانی و سایر اطلاعات پرسنل به سرعت در پاسخ به درخواست های مدیریت خط باشد
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب باید بتواند به سرعت در پاسخ به درخواست های مدیریت خطی، آمار و منابع نیروی انسانی و سایر اطلاعات پرسنلی را ارائه دهد

10. In terms of manpower all three types of decision are constantly being made at all levels of the nursing organisation.
[ترجمه ترگمان]از نظر نیروی انسانی، هر سه نوع تصمیم به طور مداوم در تمامی سطوح سازمان پرستاری ایجاد می شوند
[ترجمه گوگل]از نظر نیروی انسانی، هر سه نوع تصمیم گیری در تمام سطوح سازمان پرستاری به طور مداوم انجام می شود

11. There are rumours from other regions of two manpower lists, one for local consumption and one for the Department of Health.
[ترجمه ترگمان]شایعاتی از مناطق دیگر دو گروه نیروی انسانی وجود دارد که یکی برای مصرف داخلی و دیگری برای وزارت بهداشت است
[ترجمه گوگل]شایعاتی از مناطق دیگر دو لیست نیروی انسانی وجود دارد، یکی برای مصرف محلی و یکی برای وزارت بهداشت

12. Statistical techniques for manpower planning: Development of statistical methods for use in manpower planning.
[ترجمه ترگمان]تکنیک های آماری برنامه ریزی نیروی انسانی: توسعه روش های آماری برای استفاده در برنامه ریزی نیروی انسانی
[ترجمه گوگل]تکنیک های آماری برای برنامه ریزی نیروی انسانی: توسعه روش های آماری برای استفاده در برنامه ریزی نیروی انسانی

13. I simply do not have the manpower to make arrests in the teeth of such concerted action.
[ترجمه ترگمان]من نیروی انسانی لازم برای دستگیری در میان دندان های این اقدام هماهنگ را ندارم
[ترجمه گوگل]من به سادگی نیروی انسانی ندارم که دندانهای چنین اقدام مشترک را دستگیر کنم

14. That was fine when manpower was cheap and farming was labour intensive, when families worked in the fields man and boy.
[ترجمه ترگمان]خوب بود که نیروی انسانی ارزان بود و کشاورزی متمرکز بود، زمانی که خانواده ها در مزرعه کار می کردند و پسر
[ترجمه گوگل]این خوب بود وقتی نیروی انسانی ارزان بود و کشاورزی کار فشرده بود، وقتی خانواده ها در زمینه های مرد و پسر کار می کردند

15. However, that will take man power away from essential building work and the development of the railway will be delayed.
[ترجمه ترگمان]با این حال، آن نیروی انسانی را از کار ساختمان اصلی دور خواهد کرد و توسعه راه آهن به تاخیر خواهد افتاد
[ترجمه گوگل]با این حال، این کار باعث می شود تا انسان از کار ساختمان ضروری دور شود و توسعه راه آهن به تأخیر افتاده است

16. The fruits of science give man power - power for good and power for ill.
[ترجمه ترگمان]میوه های علم به انسان قدرت و قدرت را برای بیمار شدن می دهند
[ترجمه گوگل]میوه های علم به قدرت انسان - قدرت برای سلامتی و قدرت برای بیمار می دهد

17. Gradually abolish complex high schools, and gather, man power, finances to develop common high schools.
[ترجمه ترگمان]به تدریج مدارس عالی پیچیده را از بین برد و قدرت انسانی، منابع مالی برای توسعه مدارس عالی عمومی را جمع آوری کرد
[ترجمه گوگل]به تدریج دبیرستان های پیچیده را لغو می کند و نیروی انسانی را جمع آوری می کند تا برای ایجاد دبیرستان های رایج

18. The machine is featured of remarkable man power economical and its precise filling quantity control.
[ترجمه ترگمان]این دستگاه از قدرت اقتصادی مرد قابل توجه و کنترل دقیق مقدار آن استفاده می کند
[ترجمه گوگل]این دستگاه از قدرت قابل توجه انسان قدرتمند و کنترل مقدار دقیق پر شدن آن برجسته است

19. Economize cost, electricity and man power to a large extent.
[ترجمه ترگمان]هزینه برق، برق و قدرت بشر تا حد زیادی افزایش یافت
[ترجمه گوگل]به میزان زیادی هزینه های برق، برق و قدرت را کاهش می دهد

20. We'll try to finish the work in time though we are short of man power.
[ترجمه ترگمان]سعی می کنیم به مرور زمان کار را تمام کنیم، هرچند که قدرت انسان کم است
[ترجمه گوگل]ما سعی خواهیم کرد تا کار را به موقع انجام دهیم، اگرچه ما از نیروی انسانی کم برخورداریم

21. The peeler possesses many advantages such as high ratio of peeling, few pulp damage, safe and healthy, man power saving, high efficiency, space saving and easy managing etc.
[ترجمه ترگمان]The دارای مزایای زیادی از قبیل نسبت بالای برش، کمی آسیب مکانیکی، ایمن و سالم، صرفه جویی در توان انسانی، بهره وری بالا، صرفه جویی در فضا و مدیریت آسان است
[ترجمه گوگل]رنده دار دارای مزایای بسیاری از جمله نسبت بالا به پوست، آسیب خمیر خام، سالم و سالم، صرفه جویی در مصرف انرژی، راندمان بالا، صرفه جویی در فضا و مدیریت آسان و غیره

22. He pluralized those two town for temporary shortage of man power.
[ترجمه ترگمان]او این دو شهر را به خاطر کمبود موقت قدرت انسانی محکوم کرد
[ترجمه گوگل]او این دو شهر را به دلیل کمبود موقت نیروی انسانی متکثر کرد

The Western world was facing a shortage of manpower.

جهان غرب با کمبود کارگر مواجه شده بود.


the manpower needed to build the Pyramids

نیروی انسانی لازم برای ساختن اهرام (مصر)


پیشنهاد کاربران

نیروی بدنی

workforce =manpower

نیرونی انسانی که مترادف آن crew & staff می باشد.

manpower ( مدیریت - مدیریت پروژه )
واژه مصوب: نیروی انسانی
تعریف: مجموع افراد مناسب یا موجود برای انجام کاری معین


کلمات دیگر: