1. There three cars made a pari passu advance.
[ترجمه ترگمان]در آنجا سه اتومبیل از هم جلوتر بودند
[ترجمه گوگل]سه ماشین وجود دارد که پیشاپیش pari passu هستند
2. The new share will rank pari passu with the existing one.
[ترجمه سعید زمانی] سهام جدید همتراز با سهام موجود رتبه بندی خواهند شد.
[ترجمه ترگمان]سهم جدید در رده بندی پری با موجود زنده رتبه بندی خواهد شد
[ترجمه گوگل]سهم جدید با pari passu برابر با موجود است
3. All the new shares rank pari passu with the existing shares in all respects.
[ترجمه ترگمان]تمام سهام جدید با سهم موجود در همه جنبه ها، در رتبه سوم قرار دارند
[ترجمه گوگل]کلیه سهام جدید با توجه به سهمیه موجود در تمامی موارد، با پارا پارا می شود
4. Obesity in Britain, for example, has increased pari passu with the splintering of families: and now it is never too early to teach children lack of self-control.
[ترجمه ترگمان]برای مثال چاقی در بریتانیا، را با انشعاب خانواده ها افزایش داده است: و اکنون هرگز خیلی زود نیست که به کودکان فقدان کنترل خود را آموزش دهیم
[ترجمه گوگل]برای مثال، چاقی در بریتانیا، تقسیم خانواده را افزایش داده است و اکنون برای آموزش کودکان به کمبود کنترل خود، خیلی زود است
5. Inflation and interest rates are increasing pari passu.
[ترجمه ترگمان]نرخ تورم و نرخ بهره در حال افزایش است
[ترجمه گوگل]تورم و نرخ بهره افزایش مییابد
6. Liberty and law advance pari passu.
[ترجمه ترگمان]آزادی و قانون passu اسب را پیش می برند
[ترجمه گوگل]آزادی و قانون گذار pari passu
7. The covenants clause is composed of sub-clauses such as negative pledge, pari passu, financial covenant and so on.
[ترجمه ترگمان]ماده covenants متشکل از مواد فرعی مانند تعهد منفی، passu و پیمان مالی، پیمان مالی و غیره است
[ترجمه گوگل]مفاد پیمان شامل مقرراتی مانند تعهد منفی، پارسی، پیمان مالی و غیره می باشد
8. T is, therefore only natural that the population of Formosa has rapidly increased pari passu with the development of its resources.
[ترجمه ترگمان]بنابراین تنها طبیعی است که جمعیت of به سرعت رشد اسب را با توسعه منابع خود افزایش داده است
[ترجمه گوگل]بنابراین، تنها طبیعی است که جمعیت Formosa به سرعت در حال رشد پاروسو با توسعه منابع آن است
9. This clause is the combination of negative pledge and pari passu clause. It insures that the lender has the priority second to no other secured creditor and non-secured creditor to gather repayment.
[ترجمه ترگمان]این بند ترکیبی از تعهد منفی و بند passu پری است تضمین می کند که وام دهنده اولویت دوم را به دیگر بستانکار و بستانکار غیر مجاز برای بازپرداخت وام دارد
[ترجمه گوگل]این بند ترکیبی از تعهد منفی و بند pari passu است این بیمه می کند که قرض دهنده اولویت دوم را برای هیچ یک از قرض دهنده های مطمئن و غیرقابل اعتباری برای جمع آوری بازپرداخت ندارد
10. The over - all productivity of labor has risen pari passu with this investment.
[ترجمه ترگمان]کل بهره وری نیروی کار به همراه با این سرمایه گذاری به شدت افزایش یافته است
[ترجمه گوگل]بیش از همه بهره وری کار با این سرمایه گذاری افزایش یافته است
11. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
12. It is, therefore only natural that the population of Formosa has rapidly increased pari passu with the development of its resources.
[ترجمه ترگمان]بنابراین طبیعی است که جمعیت Formosa به سرعت رشد اسب را با توسعه منابع خود افزایش داده است
[ترجمه گوگل]بدین ترتیب تنها طبیعی است که جمعیت Formosa با توسعه منابع آن به سرعت افزایش می یابد
13. We established in chapter 8 that employment can only increase pari passu with investment unless there is a change in the propensity to consume.
[ترجمه ترگمان]ما در فصل ۸ تاسیس شده و تنها در صورتی که تمایل به مصرف وجود داشته باشد، اشتغال می تواند passu را با سرمایه گذاری افزایش دهد
[ترجمه گوگل]ما در فصل هشتم تاسیس کرده ایم که اشتغال فقط می تواند با سرمایه گذاری pari passu را افزایش دهد، مگر اینکه تغییری در تمایل به مصرف داشته باشد