کلمه جو
صفحه اصلی

fixture


معنی : لوازم نصب کردنی، اثاثه ثابت، چیز ثابت، عقار
معانی دیگر : (اسباب و وسائل خانه یا مغازه و غیره که به ساختمان وصل بوده و قانونا بخشی از آن محسوب می شود مانند در و پنجره و لوله کشی و دستشوئی و غیره) اثاثیه ثابت، کاچارگان، تسهیلات، (مجازی) عضو پر سابقه و دایم، کارمند (و غیره) همیشگی، آدم ماندگار، (هر چیزی که محکم در جای خود مستقر باشد) استواره، مانه، رخت خانه، خان رخت، درجمع اثاثه ثابت

انگلیسی به فارسی

چیز ثابت، (در جمع) اثاثه ثابت، لوازم نصب‌کردنی


ثابت، لوازم نصب کردنی، اثاثه ثابت، چیز ثابت، عقار


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: something fixed into place as a permanent part or appendage.
مشابه: stationary

- bathroom fixtures
[ترجمه ترگمان] لوازم حمام
[ترجمه گوگل] وسایل حمام

(2) تعریف: someone or something that has been in one place, area, function, or position for a very long time.
مشابه: stationary

• something which is permanently or securely attached; one who has been in the same place or position for a long time; set date for a sporting event; regularly scheduled sporting event
a fixture is a piece of furniture or equipment which is fixed inside a building and which remains there when you move.
if something or someone is a fixture in a particular place, they are always there.
in sport, a fixture is a match or event arranged for a particular date.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] لوازم بهداشتی - ماند افزار - ماند ابزار
[برق و الکترونیک] اسباب ثابت، فیکسچر ابزاری ثابت و قابل حمل که به صورت موقت قطعاتی را به شکل مناسب ترازبندی و نگهداری می کند تا کارهای بعدی نظر لحیمکاری، جوشکاری، یا پرچ به صورت همگن ومنطبق با طراحیها و مشخصات انجام شوند. - دستگاه نگه دارنده
[فوتبال] ثابت-نصب کردنی
[صنعت] قید، فیکسچر - وسیله ای برای ثابت نگاه داشتن قطعه در موقعیت معین و درست نسبت به ابزار .
[ریاضیات] بست، نگهدارنده، کارگیر، سه نظام، مکانیسم نگهدارنده ی قطعه ی کار، چفت و بست

مترادف و متضاد

لوازم نصب کردنی (اسم)
fixture

اثاثه ثابت (اسم)
fixture

چیز ثابت (اسم)
fixture

عقار (اسم)
realty, real estate, fixture, immovables, premises

fitting, appliance


Synonyms: accessory, appendage, appurtenance, attachment, component, device, equipment


جملات نمونه

1. the old janitor was a fixture in the bank
پیشخدمت پیر آنقدر سابقه خدمت داشت که مانند در و پنجره ی بانک دائمی شده بود.

2. The fixture ended in a goalless draw.
[ترجمه وحید] مسابقه با تساوی بدون گل به پایان رسید
[ترجمه ترگمان]این برنامه در یک قرعه کشی goalless به پایان رسید
[ترجمه گوگل]این تساوی بدون گل به پایان رسید

3. City won this fixture 3-0 last season.
[ترجمه وحید] سیتی فصل گذشته این بازی را 3 بر صفر پیروز شد.
[ترجمه ترگمان]شهر در فصل گذشته ۳ - ۰ برنده این برنامه شد
[ترجمه گوگل]این شهر در فصل گذشته 3-0 پیروز شد

4. Miller soon became a permanent fixture on the team.
[ترجمه وحید] میلر به زودی به یک عضو ثابت در تیم تبدیل میشود.
[ترجمه ترگمان]او به زودی یک ثابت دائمی روی تیم پیدا کرد
[ترجمه گوگل]میلر به زودی یک تیم دائمی در تیم بود

5. The new conductor is now a permanent fixture in the orchestra.
[ترجمه وحید] رهبر ( رهبر ارکستر ) جدید در حال حاضر ( الان ) یک عضو دائمی ارکستر است.
[ترجمه ترگمان]این رهبر جدید در حال حاضر یک ثابت دائمی در ارکستر است
[ترجمه گوگل]هادی جدید در حال حاضر یک ثابت دائمی در ارکستر است

6. The headmaster seems to be a fixture in the school for quite a long period.
[ترجمه وحید] به نظر میرسد که مدیر مدرسه برای دوره ای مدید و طولانی ثابت ( بدون تغییر ) است.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که مدیر مدرسه مدت زیادی است که در مدرسه به سر می برد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد سرپرست در طول مدتی مدرسه ای مدرن است

7. She was a fixture in New York'snightclubs.
[ترجمه وحید] او یک عضو ثابت در باشگاه های شبانه نیویورک بود.
[ترجمه ترگمان]اون یه جای ثابت تو نیویورک بود
[ترجمه گوگل]او در باشگاه نیویورک ایستاده بود

8. The cordless kettle may now be a fixture in most kitchens.
[ترجمه وحید] کتری بی سیم ( شارژی ) درحال حاضر ممکنه یک عضو ثابت در بیشتر آشپزخانه ها باشه.
[ترجمه ترگمان]ممکن است که قوری بی سیم در بیشتر kitchens ثابت باشد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر کتری بی سیم در بسیاری از آشپزخانه ها می تواند ثابت باشد

9. The annual fixture against the tourists is completely different tom any other in first class cricket.
[ترجمه وحید] مسابقه سالانه ( کریکت ) در مقابل توریستها کاملا متفاوت از هر بازی کریکت درجه یک دیگر است. ( tom: from )
[ترجمه ترگمان]این برنامه سالانه در برابر توریست ها کاملا متفاوت از دیگر تیم های کریکت در کلاس اول است
[ترجمه گوگل]لایحه سالانه در برابر گردشگران کاملا متفاوت است و دیگران در کریکت اول کلاس

10. Their remaining fixture list will also hardly inspire confidence among locals even edgier than Venables and his players.
[ترجمه وحید] لیست بازی ( برنامه بازی ) باقیمانده اونها به سختی حس اعتماد به نفس رو به مردم محلی القا میکنه، چه برسه به ونبلز و بازیکناش.
[ترجمه ترگمان]فهرست باقی مانده آن ها نیز به ندرت اعتماد به نفس در میان مردم محلی حتی نسبت به Venables و بازیکنان او را القا می کند
[ترجمه گوگل]همچنان لیست لست های باقی مانده خود را نیز به اعتماد به نفس میان مردم محلی القا می کنند، حتی از اوضاع و احوال بیش از Venables و بازیکنانش

11. The shop's youngest fixture is a nearly-clothed pin-up.
[ترجمه ترگمان]بچه کوچک تر مغازه یک سنجاق نسبتا پوشیده از لباس است
[ترجمه گوگل]جوانترین فروشگاه این است که تقریبا لباس پوشیدنی است

12. Nevertheless, the Ibrox fixture is part of a carefully-planned World Cup build-up which provides some real challenges to Vogts's side.
[ترجمه ترگمان]با این وجود، the Ibrox بخشی از یک جام جهانی است که با دقت برنامه ریزی شده است و چالش های واقعی در کنار هم قرار دارد
[ترجمه گوگل]با این وجود، آرایشی Ibrox بخشی از رشد جامع جام جهانی است که برخی از چالش های واقعی را به سمت وگت ارائه می دهد

13. George immediately became a fixture in the Palace side and, but for an occasional injury, he remained there for seven seasons.
[ترجمه ترگمان]جورج بلافاصله یک جا در کاخ شد، اما برای یک ضربه اتفاقی به مدت هفت فصل آنجا ماند
[ترجمه گوگل]جورج بلافاصله در سمت کاخ ایستاده بود، اما برای یک آسیب گاه به گاه او در آنجا برای هفت فصل باقی ماند

14. If the fixture list is so crowded it would be one way of freeing some space.
[ترجمه ترگمان]اگر این فهرست ثابت باشد، یک راه آزاد کردن فضا وجود خواهد داشت
[ترجمه گوگل]اگر لیست لیگ ها خیلی شلوغ باشد، این می تواند یک راه برای آزاد کردن فضا باشد

15. The music became a fixture on urban radio in the '80s and bred a generation of fans.
[ترجمه ترگمان]موسیقی در دهه ۸۰ میلادی ثابت ماند و نسلی از طرفداران را پرورش داد
[ترجمه گوگل]این موسیقی در دهه 80 میلادی به یک رادیو شهری تبدیل شد و یک نسل از طرفداران را بنا نهاد

plumbing fixtures

تسهیلات لوله‌کشی


The old janitor was a fixture in the bank.

پیش‌خدمت پیر آنقدر سابقه خدمت داشت که مانند در و پنجره‌ی بانک دائمی شده بود.


پیشنهاد کاربران

جدول زمانبندی بازیها

قطعه نگه دار ، قطعه نگه دارنده ، نشستگاه قطعه ، پایه نگهدارنده قطعه

Plans for the upcoming games

لوازم روشنایی

ماندگار

Fixtures =
لوازم، وسایل و اثاثیه نصب شده به طور دائم

منصوبات

اثاثیه

حقوق: [مال غیرمنقول تبعی]

( به صورت جمع ) متعلقات

رویارویی

ملحقات
عضو ثابت
پایه ثابت

لوازم و اثاثیه ثابت


کلمات دیگر: