لگام گسیخته، خارج از کنترل، خودسر
out of control
لگام گسیخته، خارج از کنترل، خودسر
انگلیسی به انگلیسی
• not in control, out of hand
دیکشنری تخصصی
[صنعت] خارج از کنترل - حالتی از فرآیند که در آن حالت نوسانات بادلیل و قابل تشخیص در فرآیند بوجود می آید. فرآیندی که خارج از کنترل باشد از نظر آماری بی ثبات است.
جملات نمونه
1. The plane was spinning out of control.
[ترجمه ترگمان]هواپیما داشت از کنترل خارج می شد
[ترجمه گوگل]هواپیما از کنترل خارج شد
[ترجمه گوگل]هواپیما از کنترل خارج شد
2. The lorry veered out of control, overturned and smashed into a wall.
[ترجمه ترگمان]کامیون از کنترل خارج شد، واژگون شد و به دیوار خورد
[ترجمه گوگل]این کامیون از کنترل خارج شد و به دیوار فرو ریخت
[ترجمه گوگل]این کامیون از کنترل خارج شد و به دیوار فرو ریخت
3. Her car went out of control and struck an oncoming vehicle.
[ترجمه ترگمان]ماشینش از کنترل خارج شد و به یک وسیله در حال برخورد برخورد کرد
[ترجمه گوگل]ماشینش بیرون از کنترل خارج شد و یک وسیله نقلیه روبرو شد
[ترجمه گوگل]ماشینش بیرون از کنترل خارج شد و یک وسیله نقلیه روبرو شد
4. The plane got out of control and crashed.
[ترجمه ترگمان]هواپیما از کنترل خارج شد و سقوط کرد
[ترجمه گوگل]هواپیما از کنترل خارج شد و سقوط کرد
[ترجمه گوگل]هواپیما از کنترل خارج شد و سقوط کرد
5. The car went out of control and veered across the road.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل از کنترل خارج شد و از جاده خارج شد
[ترجمه گوگل]ماشین از کنترل خارج شد و در سراسر جاده حرکت کرد
[ترجمه گوگل]ماشین از کنترل خارج شد و در سراسر جاده حرکت کرد
6. The forest was nearly out of control when suddenly it rained heavily and saved the day.
[ترجمه ترگمان]جنگل تقریبا خارج از کنترل بود که ناگهان باران شدیدی باریده و آن روز را نجات داد
[ترجمه گوگل]جنگل تقریبا بدون کنترل بود که ناگهان باران شدید و روز را نجات داد
[ترجمه گوگل]جنگل تقریبا بدون کنترل بود که ناگهان باران شدید و روز را نجات داد
7. A lorry ran down the hill out of control.
[ترجمه ترگمان]یک ماشین باری از تپه سرازیر شد
[ترجمه گوگل]یک کامیون تپه بیرون از کنترل فرار کرد
[ترجمه گوگل]یک کامیون تپه بیرون از کنترل فرار کرد
8. This whole situation is getting out of control.
[ترجمه ترگمان]این وضعیت از کنترل خارج شده است
[ترجمه گوگل]این وضعیت کاملا خارج از کنترل است
[ترجمه گوگل]این وضعیت کاملا خارج از کنترل است
9. A truck ran out of control on the hill.
[ترجمه ترگمان]یک کامیون از کنترل خارج شد
[ترجمه گوگل]یک کامیون بر روی تپه از کنترل خارج شد
[ترجمه گوگل]یک کامیون بر روی تپه از کنترل خارج شد
10. The bus went out of control and ran into a line of people.
[ترجمه ترگمان]اتوبوس از کنترل خارج شد و به صف مردم رسید
[ترجمه گوگل]اتوبوس از کنترل خارج شد و به یک خط از مردم فرار کرد
[ترجمه گوگل]اتوبوس از کنترل خارج شد و به یک خط از مردم فرار کرد
11. My impression is that they are totally out of control.
[ترجمه ترگمان]تصور من این است که آن ها کاملا خارج از کنترل هستند
[ترجمه گوگل]تصور من این است که آنها کاملا از کنترل خارج می شوند
[ترجمه گوگل]تصور من این است که آنها کاملا از کنترل خارج می شوند
12. Paul got out of control of his car and ran it into a lamppost.
[ترجمه ترگمان]پل از کنترل ماشین پیاده شد و به تیر چراغ برق زد
[ترجمه گوگل]پل از ماشینش خارج شد و آن را به یک چراغ جلو سوار کرد
[ترجمه گوگل]پل از ماشینش خارج شد و آن را به یک چراغ جلو سوار کرد
13. The fire is burning out of control.
[ترجمه ترگمان]آتش از کنترل خارج شده
[ترجمه گوگل]آتش از کنترل خارج می شود
[ترجمه گوگل]آتش از کنترل خارج می شود
14. Forest fires were raging out of control.
[ترجمه ترگمان]آتش سوزی جنگل از کنترل خارج شده بود
[ترجمه گوگل]آتش سوزی جنگل از کنترل خارج شد
[ترجمه گوگل]آتش سوزی جنگل از کنترل خارج شد
پیشنهاد کاربران
Out of control = out of hand خارج از کنترل، خارج از دسترس، غیر قابل مهار
کلمات دیگر: