کلمه جو
صفحه اصلی

blueprint


معنی : طرح، برنامه کار
معانی دیگر : طرح کلی ساختن، برنامه ی کار را ریختن، نقشه، نقشه کلی، چاپ آبی، چاپ اوزالید، نوعی چاپ عکاسی که زمینه ان ابی ونقش ان سفید است، چاپ اوزالیدکه برای کپیه نقشه ورسم های فنی بکارمیرود، دستور کار، چاپ ابى( در عکاسى) روانشناسى : چاپ ابى

انگلیسی به فارسی

طرح، نقشه، نقشه کلی، طرح کلی


چاپ آبی (نوعی چاپ که زمینه آن آبی و نقش آن سفید است)، چاپ اوزالید (نوعی چاپ که برای کپی نقشه و رسم‌های فنی به‌کار می‌رود)


طرح کلی ساختن، برنامه‌ی کار را ریختن


طرح، برنامه کار


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a photographic print of architectural or mechanical drawings, usu. done with white lines on a blue background.
مشابه: draft, plan

- The architect produced the blueprints for the new science building.
[ترجمه ترگمان] معمار این طرح را برای ساختمان علوم جدید تهیه کرد
[ترجمه گوگل] معمار طرح های جدیدی برای ساختمان جدید علمی ایجاد کرد

(2) تعریف: a detailed plan or outline.
مشابه: design, draft, plan

- He thought he'd come up with the perfect blueprint for success.
[ترجمه ترگمان] او فکر می کرد که او طرح کامل موفقیت را برای موفقیت به دست اورده است
[ترجمه گوگل] او فکر کرد که او طرح کامل برای موفقیت را ارائه می دهد
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: blueprints, blueprinting, blueprinted
• : تعریف: to make a blueprint of or for.

• draft, plan
design, plan
a blueprint for something is an original plan or description of how it is expected to work.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] اوزالید - کروکی
[سینما] دستنویس
[صنعت] نقشه های فنی
[نساجی] چاپ آبی رنگ
[ریاضیات] چاپ آبی، نقشه ی محصول، چاپ اوزالید، نقشه، طرح، نقشه ی اوزالید

مترادف و متضاد

طرح (اسم)
trace, figure, design, skeleton, projection, line, scheme, draft, pattern, plan, blueprint, layout, project, model, drawing, lineament, diagram, plot, protraction, sketch, croquis, delineation, eye draught, schema, outline, shop drawing

برنامه کار (اسم)
blueprint

plan


Synonyms: archetype, architectural plan, design, draft, game plan, layout, master plan, model, prototype, rendering, scheme, sketch


جملات نمونه

1. a blueprint for the world of tomorrow
برنامه ی کلی برای جهان فردا

2. The country's president will offer delegates his blueprint for the country's future.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور این کشور طرح اولیه ای برای آینده این کشور ارائه خواهد کرد
[ترجمه گوگل]رییس جمهور کشور نمایندگان طرح خود را برای آینده کشور ارائه خواهد کرد

3. The government does not have a blueprint for reform.
[ترجمه ترگمان]دولت طرحی برای اصلاحات ندارد
[ترجمه گوگل]دولت برنامه ای برای اصلاحات ندارد

4. The offspring contain a mixture of the genetic blueprint of each parent.
[ترجمه ترگمان]فرزند شامل مخلوطی از طرح ژنتیکی هر پدر و مادر است
[ترجمه گوگل]فرزندان حاوی مخلوطی از طرح ژنتیکی هر یک از والدین است

5. The charter should serve as a blueprint for cooperation.
[ترجمه ترگمان]منشور باید به عنوان یک طرح کلی برای هم کاری باشد
[ترجمه گوگل]منشور باید به عنوان یک طرح برای همکاری باشد

6. all our plans were still in the blueprint stage, our competitors got the jump on us by announcing their new model.
[ترجمه ترگمان]تمام برنامه های ما هنوز در مرحله اولیه بودند، رقبای ما با اعلام مدل جدیدشان به ما حمله کردند
[ترجمه گوگل]تمام برنامه های ما هنوز در مرحله طرح بود، رقبای ما با اعلام مدل جدید خود ما را پرش دادند

7. While all our plans were still in the blueprint stage, our competitors had the jump on us by announcing their new model.
[ترجمه ترگمان]درحالیکه تمام برنامه های ما هنوز در مرحله اولیه بودند، رقبای ما با اعلام مدل جدیدشان از روی ما بپرند
[ترجمه گوگل]در حالی که همه برنامه های ما هنوز در مرحله طرح بود، رقبای ما با اعلام مدل جدید خود ما را پرشده بودند

8. It is unlikely that their blueprint for economic reform will be put into action.
[ترجمه ترگمان]بعید به نظر می رسد که طرح اولیه آن ها برای اصلاحات اقتصادی عملی شود
[ترجمه گوگل]بعید به نظر می رسد که طرح های آنها برای اصلاحات اقتصادی به اجرا درآید

9. By changing the tomato's genetic blueprint, scientists can alter the rate at which it ripens.
[ترجمه ترگمان]با تغییر طرح کلی گوجه فرنگی، دانشمندان می توانند نرخ آن را تغییر دهند
[ترجمه گوگل]با تغییر طرح ژنتیکی گوجه فرنگی، دانشمندان می توانند نرخی را که در آن می رسند، تغییر دهند

10. The report is being heralded as a blueprint for the future of transport.
[ترجمه ترگمان]این گزارش به عنوان طرحی برای آینده حمل و نقل اعلام شده است
[ترجمه گوگل]این گزارش به عنوان یک نقشه برای آینده حمل و نقل معرفی شده است

11. The documents contain a blueprint for a nuclear device.
[ترجمه ترگمان]این اسناد حاوی یک طرح اولیه برای یک دستگاه هسته ای هستند
[ترجمه گوگل]اسناد شامل یک طرح برای یک دستگاه هسته ای است

12. While all our plans were still in the blueprint stage, our competitors got the jump on us by announcing their new model . . .
[ترجمه ترگمان]درحالیکه تمام برنامه های ما هنوز در مرحله اولیه بودند، رقبای ما با اعلام مدل جدید خود به ما حمله کردند
[ترجمه گوگل]در حالی که همه برنامه های ما هنوز در مرحله طرح بود، رقبای ما با اعلام مدل جدید خود ما را پرش دادند

13. Plans have reached the blueprint stage.
[ترجمه ترگمان]طرح ها به مرحله اولیه رسیده اند
[ترجمه گوگل]طرح ها به مرحله طرح رسیده است

14. Such a blueprint could not help but postpone indefinitely important questions facing the integrative bodies already in existence.
[ترجمه ترگمان]چنین طرحی نمی تواند کمکی کند، اما به طور نامحدود سوالات مهم را به تعویق بیاندازد که پیش از این در حال حاضر وجود دارد
[ترجمه گوگل]چنین طرحی نمیتواند کمک کند اما سوالهای نامحدودی را که در حال حاضر به بدنهای یکپارچه موجود وجود دارد متوقف کند

a blueprint for the world of tomorrow

برنامه‌ی کلی برای جهان فردا


پیشنهاد کاربران

بلوپرینت
نقشه ساخت

نقشه فنی ساختمان
نسخه دستنویس

طرح اولیه


نقشه یا طرح کلی

طرح های جامع

رویه
پروژه
طرح بازی
نقشه بازی
نقشه
طرح جامع



کلمات دیگر: