1. i have found continual vexation in my work
در کارم دائما با دردسر روبه رو بوده ام.
2. She was crying with vexation and shock.
[ترجمه ترگمان]از فرط خشم و وحشت گریه می کرد
[ترجمه گوگل]او گریه و تکان خوردن بود
3. His face showed his vexation at the delay.
[ترجمه ترگمان]از این تاخیر صورتش ناراحت شد
[ترجمه گوگل]چهره اش با تاخیر روبرو شد
4. He kicked the broken machine in vexation.
[ترجمه ترگمان]با ناراحتی ماشین شکسته را لگد کرد
[ترجمه گوگل]او ماشین خراب را با زحمت کشید
5. Erika stamped her foot in vexation.
[ترجمه ترگمان]اریکا با ناراحتی پایش را روی زمین کوبید
[ترجمه گوگل]اریاکا پا را در ناخوشایند مهر زد
6. She sat down and cried in vexation.
[ترجمه ترگمان]نشست و با ناراحتی گفت:
[ترجمه گوگل]او نشست و خجالت کشید
7. The Cardinal coloured with vexation.
[ترجمه ترگمان]کاردینال از فرط خشم سرخ شد
[ترجمه گوگل]کاردینال با ناراحتی رنگ می کند
8. The wife also claimed damages for mental stress, vexation and strain caused by the defendants' negligence.
[ترجمه ترگمان]این زن همچنین ادعای خسارت روانی، ناراحتی و خستگی ناشی از سهل انگاری متهمان را بر عهده گرفته است
[ترجمه گوگل]همسر همچنین خسارات ناشی از استرس ذهنی، خجالت و فشار ناشی از غفلت متهم را مدعی شده است
9. He cried with vexation.
[ترجمه ترگمان]با ناراحتی فریاد زد:
[ترجمه گوگل]او گمراه شد
10. The new vexation like the criminal do thing which the people can not be allowed, consistently make a surprise attack on your nerve, and then your mind police can not overmaster your flesh vexation.
[ترجمه ترگمان]خشم جدید مثل کاری است که مردم نمی توانند اجازه دهند، به طور غیر مستقیم حمله غافلگیرانه بر اعصاب خود ایجاد می کنند و بعد، پلیس ذهن شما نمی تواند از خشم your جلوگیری کند
[ترجمه گوگل]مزاحمت جدید مانند جنایتکار چیزی است که مردم نمی توانند اجازه دهند، به طور مداوم حمله عجیب و غریب خود را انجام می دهند، و پس پلیس ذهنی شما نمی تواند ناتوان کننده ی گوشت خود را سرازیر کند
11. Factitious what always wants to bring vexation on self, how should do?
[ترجمه ترگمان]factitious که همیشه دلش می خواهد از خودش ناراحت شود، چه باید کرد؟
[ترجمه گوگل]چه چیزی همیشه می خواهد باعث ناراحتی در خود شود، چطور باید انجام شود؟
12. The old feeling of indulgent tenderness overcame her vexation, and she grew thoroughly moved and alarmed.
[ترجمه ترگمان]احساس مهربانی و مهربانی بر ناراحتی اش چیره شد، و او به طور کامل منقلب و هراسان شد
[ترجمه گوگل]احساس قدوسی از تندرستی دلمشغولی او را ناراحت می کند، و او به طور کامل حرکت و هراس آور شد
13. Wisdom aries out of vexation, and vexation dissolves in wisdom.
[ترجمه ترگمان]عقل از روی دلخوری، و ناراحتی عقل در عقل از بین می رود
[ترجمه گوگل]خردمندانه از غم و اندوه بیرون می آید، و خجالت کشیدن در حکمت است
14. Bertha threw off her troubled looks and the vexation that the argument had caused her.
[ترجمه ترگمان]بر تا نگاهی نگران و ناراحت به او انداخت و گفت:
[ترجمه گوگل]Bertha چشم انداز مضطرب خود را و ناراحتی که استدلال به او باعث شده است
15. Much to my vexation, I just missed a chance of visiting China.
[ترجمه ترگمان]خیلی با ناراحتی هام، فقط یه شانس برای بازدید از چین رو از دست دادم
[ترجمه گوگل]برای من خجالت زده شده، من فقط فرصتی برای بازدید از چین از دست دادم