کلمه جو
صفحه اصلی

lawsuit


معنی : دعوی، مرافعه، دادخواهی، طرح دعوی در دادگاه
معانی دیگر : (حقوق) دادخواهی، مرافعه ی دادگاهی

انگلیسی به فارسی

مرافعه، دعوی، دادخواهی، طرح دعوی در دادگاه


طرح دعوی در دادگاه، دعوی، دادخواهی، مرافعه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a case prosecuted in a court of law.
مترادف: action, case, lawgiver, legislator, litigation, solon, suit
مشابه: arraignment, charge, congressman, contention, councilman, dispute, indictment, politician, proceeding, prosecution, representative, senator, statesman

• case in a court of law brought by one party against another, legal claim
a lawsuit is a case in a court of law which concerns a dispute between two people or organizations, rather than the prosecution of a criminal by the police; a formal word.
court case filed by one person against another

دیکشنری تخصصی

[حقوق] دعوی، مرافعه، دادخواهی

مترادف و متضاد

دعوی (اسم)
quarrel, case, claim, pretension, lawsuit

مرافعه (اسم)
quarrel, case, suit, cause, trial, lawsuit, spat, contestation

دادخواهی (اسم)
pleading, lawsuit, complaint

طرح دعوی در دادگاه (اسم)
lawsuit

case brought to court


Synonyms: accusation, action, argument, arraignment, assumpsit, bill, cause, claim, contest, dispute, impeachment, indictment, litigation, presentment, proceedings, prosecution, replevin, suit, trial


جملات نمونه

1. a pending lawsuit
دعوی حقوقی در حال رسیدگی

2. A bad compromise is better than a good lawsuit.
[ترجمه ترگمان]سازش بد بهتر از یک دعوای خوب است
[ترجمه گوگل]سازش بد بهتر از دعوی خوب است

3. A lawsuit has been filed against the company.
[ترجمه میلاد علی پور] دادخواستی/دعوایی/شکایتی بر علیهِ این شرکت طرح/تنظیم شده
[ترجمه ترگمان]پرونده ای بر علیه شرکت تنظیم شده است
[ترجمه گوگل]یک پرونده دعوی علیه شرکت ثبت شده است

4. The lawsuit was then pending.
[ترجمه ترگمان]سپس دادخواست به تعویق افتاد
[ترجمه گوگل]پس از آن پرونده دعوی در انتظار بود

5. The two companies have settled the lawsuit.
[ترجمه ترگمان]دو شرکت طرح دعوی را حل کرده اند
[ترجمه گوگل]دو شرکت این پرونده را رفع کرده اند

6. The lawsuit bundles together the claims of many individuals into one big case.
[ترجمه ترگمان]این دادخواست مطالبات بسیاری از افراد را به یک مورد بزرگ تقسیم می کند
[ترجمه گوگل]این دعوی قضایی با ادعای بسیاری از افراد در یک پرونده بزرگ همراه است

7. Jefferson was ruined by the lawsuit.
[ترجمه ترگمان] جفرسون \"توسط یه دادخواهی نابود شد\"
[ترجمه گوگل]جفرسون توسط پرونده دعوا خراب شد

8. Sears then countered by filing an antitrust lawsuit.
[ترجمه ترگمان]سپس Sears با پر کردن یک دادخواست ضد تراست مخالفت کرد
[ترجمه گوگل]سیرز پس از آن با تهیه یک پرونده ضد دادگستری مقابله کرد

9. The lawsuit says oil companies contrived the oil shortage in the 1970s.
[ترجمه ترگمان]این دادخواست می گوید که شرکت های نفتی در دهه ۱۹۷۰ کمبود نفت را جبران کردند
[ترجمه گوگل]این دادخواست می گوید شرکت های نفتی کمبود نفت را در دهه 1970 تخریب کردند

10. They are seeking damages in a lawsuit.
[ترجمه ترگمان]آن ها به دنبال خسارت در یک دادخواست هستند
[ترجمه گوگل]آنها در یک پرونده دعوا به دنبال خسارت هستند

11. Haley dismissed the lawsuit as a tempest in a teapot.
[ترجمه ترگمان]هیلی شکایت رو به عنوان یه طوفان توی قوری از کار انداخته
[ترجمه گوگل]هیلی این پرونده را به عنوان یک طوفان در یک قوری داد

12. His lawyer filed a lawsuit against the city.
[ترجمه ترگمان]وکیل او علیه این شهر پرونده ای اقامه دعوی کرد
[ترجمه گوگل]وکیل او علیه شهر دعوی علیه پرونده کرد

13. The business over the lawsuit had really knocked her for six.
[ترجمه ترگمان]جریان حقوقی که از آن شکایت شده بود، شش ماه بود که او را به زمین انداخته بود
[ترجمه گوگل]کسب و کار بیش از دعوی حقوقی واقعا او را به مدت شش تا زد

14. The lawsuit will be postponed until the president leaves office .
[ترجمه ترگمان]این دادخواست تا زمانی به تعویق خواهد افتاد که رئیس دفتر کار خود را ترک کند
[ترجمه گوگل]پرونده دعوی به تعویق افتاد تا ریاست جمهوری رها شود

15. She plans to defend the lawsuit vigorously.
[ترجمه ترگمان]او قصد دارد با شدت از طرح دعوی دفاع کند
[ترجمه گوگل]او قصد دارد تا به شدت از این پرونده دفاع کند

16. The court discourages frivolous law suits.
[ترجمه ترگمان]دادگاه با ارائه قوانین جلف و سبک سر و کار خود را از دست می دهد
[ترجمه گوگل]دادگاه اقدامات قانع کننده ای را ممنوع می کند

17. Only the threat of a federal law suit moved the Park District to relent and end the weeks of obstruction.
[ترجمه ترگمان]تنها تهدید یک لباس قانون فدرال، منطقه پارک را تحت تاثیر قرار داده و به هفته ها ممانعت پایان داد
[ترجمه گوگل]تنها تهدید یک قانون فدرال، منطقه پارک را به تسخیر درآورد و هفته هایی از انسداد را پایان داد

18. The law suit began ten months after the Rossi marriage had been legally dissolved.
[ترجمه ترگمان]مدت ده ماه پس از آن که ازدواج روسی از نظر قانونی منحل شده بود، وضع قانون به مدت ده ماه آغاز شد
[ترجمه گوگل]دادگاه قانون ده ماه پس از آنکه ازدواج روسی قانونی محروم شده آغاز شد

19. He loses all his worldly goods because a law suit is not decided in his favor.
[ترجمه ترگمان]او تمام کالاهای مادی خود را از دست می دهد، زیرا یک کت و شلوار قانونی به نفع او تصمیم گیری نشده است
[ترجمه گوگل]او تمام کالاهای دنیوی خود را از دست می دهد، چرا که یک قاضی قانون به نفع او تصمیم نمی گیرد

20. The existence of affiance offers the special law suit effect, and asks the parties to bear some duties.
[ترجمه ترگمان]وجود of، قانون ویژه را ارائه می دهد و از طرفین می خواهد تا برخی از وظایف را تحمل کنند
[ترجمه گوگل]وجود وابستگی، اثر قانونی ویژه را ارائه می دهد و از احزاب بخواهد تا وظایف خود را انجام دهد

21. The young man was involved in a law suit because of his heedless remarks.
[ترجمه ترگمان]این مرد جوان به دلیل اشارات بی قید و شرط خود در یک دادخواست حقوقی دخالت داشت
[ترجمه گوگل]مرد جوان به خاطر اظهارات بی نظیرش در یک پرونده درگیر بود

22. The committee to cancel its law suit the contract, and that it would adjourn the meeting.
[ترجمه ترگمان]کمیته لغو قانون خود را با قرارداد لغو خواهد کرد و جلسه را به تعویق خواهد انداخت
[ترجمه گوگل]این کمیته برای لغو قانون خود بر اساس قرارداد است و این جلسه را به تعویق می اندازد

23. They threaten him with a law suit.
[ترجمه ترگمان]آن ها او را با کت و شلوار قانونی تهدید می کنند
[ترجمه گوگل]آنها او را به یک قاچاق قانونی تهدید می کنند

24. Ten States have begun to implement comparable worth principles and there are law suits pending against another thirteen.
[ترجمه ترگمان]ده کشور شروع به اجرای اصول قابل قیاس با اصول اخلاقی کرده اند و در مقابل سیزده قانون دیگر، قانونی برای رسیدگی به قانون وجود دارد
[ترجمه گوگل]ده ایالت شروع به اجرای اصول قابل مقایسه با ارزش کرده اند و در مورد سیزده سال دیگر، پرونده های قانونی وجود دارد

25. Environmental lawyers warned that this ruling would place severe restrictions on future law suits.
[ترجمه ترگمان]وکلای محیط زیست به این موضوع هشدار دادند که این حکم محدودیت های شدیدی را در رابطه با قوانین آینده خواهد داشت
[ترجمه گوگل]وکلای محیط زیست هشدار دادند که این حکم محدودیت های شدیدی را در مورد قوانین آینده محدود می کند

26. On the same day, October 200 the American Civil Liberties Union filed a class action law suit challenging California's Arrestee DNA database statute.
[ترجمه ترگمان]در همان روز، در ۲۰۰ اکتبر، اتحادیه آزادی های مدنی آمریکا یک قانون اجرایی کلاس را به چالش کشید که به چالش کشیدن اساسنامه آی دی ان کالیفرنیا پایان داد
[ترجمه گوگل]در همان روز، اکتبر 200، اتحادیه آزادی های مدنی آمریکا، یک پرونده در مورد پرونده های کیفری را به چالش کشیدن پایگاه داده پایگاه داده Arrestee کالیفرنیا داد

27. It also analyses the litigiousness and the types of law suit on police prompt coercion, and gives suggestions to complete the protection of the rights and benefits of the private party.
[ترجمه ترگمان]همچنین به تجزیه و تحلیل the و انواع کت و شلوار قانون در مورد ارعاب فوری پلیس می پردازد و پیشنهاداتی برای تکمیل حمایت از حقوق و منافع حزب خصوصی می دهد
[ترجمه گوگل]این همچنین پرونده های قضایی و انواع پرونده های قانونی را در مورد اعمال فشار های پلیس مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد و پیشنهاداتی را برای تکمیل حفاظت از حقوق و مزایای طرف خصوصی می دهد

28. Proof system stands a natural core position in the system of civil law suit, but the responsibility for proof is the core in this system.
[ترجمه ترگمان]سیستم اثبات یک موقعیت مرکزی طبیعی در نظام حقوق مدنی است، اما مسیولیت اثبات هسته این سیستم است
[ترجمه گوگل]سیستم اثباتپذیری یک موقعیت هسته طبیعی در سیستم قضایی مدنی است، اما مسئولیت اثبات هسته اصلی این سیستم است

29. The reason for doing this is to avoid any law suit once the student get injured.
[ترجمه Uncle Artin] دلیل انجام این کار این هست که تا/زمانی که دانش آموزی زخمی می شود از هرگونه شکایتی جلوگیری بشود
[ترجمه ترگمان]دلیل این کار این است که زمانی که دانش آموز مجروح می شود، از هر گونه لباس قانونی اجتناب شود
[ترجمه گوگل]دلیلی برای انجام این کار این است که هر بار که دانش آموز مجروح می شود، از هر قاعده ای اجتناب شود

پیشنهاد کاربران

دادخواست، شکایت، طرح دعوی

• case in a court of law brought by one party against another, legal claim
یک پرونده مورد پیگیری در دادگاه قانونی/طرح دعوی در دادگاه

دادخواست میشه petition سندی یا برگه ای است که تعدادی از افراد آن را امضا می کنند جهت درخواست عملی یا فعالیتی از دولت یا غیر دولت ( میتونه هر گونه دادخواستی باشه )
ولی lawsuit میشه دعاوی قضایی یا همون شکایت

شکایت نامه


کلمات دیگر: