کلمه جو
صفحه اصلی

mass production


معنی : بس فراوری، تولید بمقدار زیاد، تولید ماشینی
معانی دیگر : تولید انبوه، انبوه فروری، بس فروری

انگلیسی به فارسی

بس فراوری، تولید بمقدار زیاد، تولید ماشینی


تولید انبوه، بس فراوری، تولید بمقدار زیاد، تولید ماشینی


انگلیسی به انگلیسی

• production of large quantities of goods
mass-production is the production of something in large quantities.

اسم ( noun )
• : تعریف: the production, and often packaging, of goods in large quantities by means of machines, standardized design and parts, and, often, assembly lines.
مشابه: manufacture

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] تولید انبوه
[صنعت] تولید انبوه، بس فرآوری
[نساجی] تولید انبوه
[ریاضیات] تولید انبوه، عمده سازی، تولید وسیع، تولید به مقیاس صنعتی، تولید جمعی، انبوه سازی، سری سازی، تولید توده وار
[پلیمر] تولید انبوه

مترادف و متضاد

بس فراوری (اسم)
mass production, overproduction

تولید به مقدار زیاد (اسم)
mass production

تولید ماشینی (اسم)
mass production

volume production


Synonyms: assembly-line production, automation, productiveness, reduplication


جملات نمونه

1. In the mass production era multinational firms tended to centralize their operations.
[ترجمه ترگمان]در دوره تولید انبوه، شرکت های چند ملیتی تمایل به متمرکز کردن عملیات خود داشتند
[ترجمه گوگل]در دوره تولید انبوه شرکت های چند ملیتی تمایل داشتند که عملیات خود را متمرکز کنند

2. These precise instruments have already gone into mass production.
[ترجمه ترگمان]این ابزار دقیق پیش از این به تولید انبوه رسیده اند
[ترجمه گوگل]این ابزار دقیق در حال حاضر به تولید انبوه رفته است

3. The mass production and marketing of family food expresses the dissolution of domesticity as a way of life.
[ترجمه ترگمان]تولید انبوه و بازاریابی مواد غذایی خانواده، انحلال زندگی خانوادگی را به عنوان یک روش زندگی بیان می کند
[ترجمه گوگل]تولید انبوه و بازاریابی مواد غذایی خانوادگی انحلال عشایری را به عنوان راهی برای زندگی بیان می کند

4. A combination of mass production and the internal combustion engine was responsible for the Allied victory.
[ترجمه ترگمان]ترکیبی از تولید انبوه و موتور احتراق داخلی مسئول پیروزی متفقین بودند
[ترجمه گوگل]ترکیبی از تولید انبوه و موتور احتراق داخلی مسئول پیروزی متفقین بود

5. In the commercial horticultural field, the mass production of pot plants has been facilitated through cloning.
[ترجمه ترگمان]در زمینه باغبانی تجاری، تولید انبوه گیاهان دیگ بخار از طریق شبیه سازی تسهیل شده است
[ترجمه گوگل]در زمینه باغداری تجاری، تولید انبوه گیاهان گلدان از طریق کلونینگ تسهیل شده است

6. Mass production methods call for detailed planning and sophisticated control procedures.
[ترجمه ترگمان]روش های تولید انبوه مستلزم برنامه ریزی دقیق و رونده ای کنترل پیچیده است
[ترجمه گوگل]روش های تولید انبوه برای برنامه ریزی دقیق و روش های کنترل پیچیده نیاز است

7. Composite technology, suitably developed for mass production, might offer considerable savings on this investment.
[ترجمه ترگمان]فن آوری ترکیبی، که مناسب تولید انبوه است، ممکن است در این سرمایه گذاری صرفه جویی قابل توجهی ارائه کند
[ترجمه گوگل]تکنولوژی کامپوزیت، مناسب برای تولید انبوه، ممکن است صرفه جویی قابل توجهی در این سرمایه گذاری داشته باشد

8. Mass production had begun with the installation by Henry Ford of the moving production line at his Highland Park plant.
[ترجمه ترگمان]تولید انبوه با نصب هنری فورد از خط تولید متحرک در کارخانه Highland his آغاز شده بود
[ترجمه گوگل]تولید انبوه با نصب هنری فورد از خط تولید در کارخانه خود در Highland Park شروع شد

9. Meanwhile, Arnold continued to hone his skill at mass production.
[ترجمه ترگمان]در همین حال، آرنولد ادامه داد که مهارت خود را در تولید انبوه افزایش دهد
[ترجمه گوگل]در همین حال، آرنولد همچنان مهارت خود را در تولید انبوه به دست آورد

10. The problem came with mass production and distribution of the vaccine.
[ترجمه ترگمان]این مشکل با تولید انبوه و توزیع واکسن رخ داد
[ترجمه گوگل]این مشکل با تولید انبوه و توزیع واکسن همراه بود

11. The mass production enterprise is a case in point.
[ترجمه ترگمان]شرکت تولید انبوه یک مورد در این زمینه است
[ترجمه گوگل]شرکت تولید انبوه یک مورد است

12. Inspirational leadership has to be followed by mass production and widescale distribution systems if the original ideas are to be successfully marketed.
[ترجمه ترگمان]اگر ایده های اصلی به بازار عرضه شوند، رهبری الهام بخش باید با تولید انبوه و سیستم های توزیع widescale دنبال شود
[ترجمه گوگل]اگر ایده های اصلی برای موفقیت در بازار عرضه شوند، رهبری الهام بخش باید تولید انبوه و سیستم های توزیع گسترده را دنبال کند

13. Mass production meant finding new methods of selling, and manufacturers like Ford encouraged high pressure salesmanship.
[ترجمه ترگمان]تولید انبوه به معنای یافتن روش های جدید فروش بود و تولید کنندگان مثل فورد فشار بالایی را تشویق کردند
[ترجمه گوگل]تولید انبوه به معنای یافتن روشهای جدید فروش بود و تولیدکنندگان مانند فورد باعث افزایش فروش با فشار بالا شدند

14. Competition and mass production is now changing that.
[ترجمه ترگمان]رقابت و تولید انبوه اکنون در حال تغییر است
[ترجمه گوگل]مسابقه و تولید انبوه اکنون در حال تغییر است

15. The dominance of mass production meant that this was a system characterized by large plants.
[ترجمه ترگمان]تسلط تولید انبوه به این معنا بود که این سیستمی است که توسط نیروگاه های بزرگ مشخص می شود
[ترجمه گوگل]غلبه بر تولید انبوه به این معناست که این یک سیستم است که توسط گیاهان بزرگ شناخته شده است

پیشنهاد کاربران

mass production ( علوم مهندسی )
واژه مصوب: تولید انبوه
تعریف: تولید در مقادیر زیاد با استفاده از فرایندهای ماشینی


کلمات دیگر: