کلمه جو
صفحه اصلی

vested


(حقوق) محرز، مسلم، بی چون و چرا، مطلق، جامه پوشیده، ملبس (به ویژه به کسوت روحانی)، (یک دست لباس مردانه) جلیقه دار، قطعی، بی شرط، مقرر، مستقر، پوشانده شده یادارا

انگلیسی به فارسی

قطعی،بیشرط،مقرر،مستقر،پوشانده شده یادارا


مجاز است، واگذار کردن، اعطا کردن، محول کردن، پوشاندن


انگلیسی به انگلیسی

• guaranteed by law; permanently endowed, inalienable; clothed or robed (especially in ecclesiastical vestments)
something that is vested in someone is given to them as a right or responsibility; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] مطلق، ثابت، محرز، مسلم

جملات نمونه

1. a vested right
حق مسلم

2. because of their vested interests they are against reforms
به خاطر منافع شخصی با اصلاحات مخالفند.

3. by the authority vested in me. . .
بنا به اختیاراتی که به من داده شده است. . .

4. by the powers vested in him
بنابه اختیاراتی که به او تفویض شده است

5. each of the governors is vested with extraordinary power
هر یک از استانداران دارای قدرت فوق العاده است.

6. The administration has no vested interest in proving whether public schools were good or bad.
[ترجمه ترگمان]دولت هیچ علاقه ای به اثبات این موضوع ندارد که آیا مدارس دولتی خوب یا بد هستند
[ترجمه گوگل]دولت به دنبال اثبات اینکه مدارس دولتی خوب یا بد هستند علاقه خاصی به دولت ندارد

7. He has a vested interest in Mona leaving the firm.
[ترجمه ترگمان]اون علاقه زیادی به مونا داره که شرکت رو ترک کنه
[ترجمه گوگل]او علاقه مندان به مونا را ترک کرده است

8. Control has been vested in local authorities.
[ترجمه ترگمان]کنترل به مقامات محلی واگذار شده است
[ترجمه گوگل]کنترل به مقامات محلی داده شده است

9. All authority was vested in the woman, who discharged every kind of public duty.
[ترجمه ترگمان]تمام اقتدار، به زنی سپرده شده بود که هر نوع وظیفه عمومی را انجام می داد
[ترجمه گوگل]تمام مقامات به زن اعطا شد، که هر نوع وظیفه عمومی را بر عهده داشت

10. The celebrant vested himself in the sanctuary.
[ترجمه ترگمان]همونجور که کلیسا رو به مخفیگاه وصل کرده
[ترجمه گوگل]جشنواره خود را در پناهگاه سپری کرد

11. He has been vested with the power/authority to implement whatever changes he sees fit.
[ترجمه ترگمان]او به قدرت \/ قدرت برای اجرای هر گونه تغییرات مورد نظر خود واگذار شده است
[ترجمه گوگل]او قدرت / اقتدار را برای اجرای هر گونه تغییری که او در نظر دارد مناسب می داند

12. There's an extraordinary amount of power vested in us.
[ترجمه ترگمان]مقدار زیادی از قدرتی که به ما داده شده وجود داره
[ترجمه گوگل]یک مقدار فوق العاده ای از قدرت در اختیار ما قرار دارد

13. The management of the hospital is vested in a board of trustees.
[ترجمه ترگمان]مدیریت بیمارستان به هییت امنای واگذار شده است
[ترجمه گوگل]مدیریت بیمارستان در هیئت امناء قرار دارد

14. Powerful vested interests are opposing the plan.
[ترجمه ترگمان]منافع قدرتمند قدرتمند با این برنامه مخالفت می کنند
[ترجمه گوگل]منافع متضاد قدرتمند با طرح مخالف هستند

15. He only took the job to get vested in the pension fund.
[ترجمه ترگمان]او تنها کاری کرد که به صندوق بازنشستگی واگذار شد
[ترجمه گوگل]او تنها کار را برای دریافت صندوق بازنشستگی انجام داد

16. The right to make new laws is vested in the representatives of the people.
[ترجمه ترگمان]حق ایجاد قوانین جدید به نمایندگان مردم واگذار شده است
[ترجمه گوگل]حق اعمال قوانین جدید به نمایندگان مردم است

a vested right

حق مسلم


پیشنهاد کاربران

واگذار شده


کلمات دیگر: