کلمه جو
صفحه اصلی

overrun


معنی : تجاوز، تجاسر، اب لبریز شده، تاراج کردن، تاخت و تاز کردن، سرتاسر محلی را فراگرفتن
معانی دیگر : پایمال کردن، زیر پا گذاشتن، رد شدن (از روی چیزی)، فراتر رفتن، گذشتن از، خارج شدن، بر تاختن، مورد تاخت و تاز قرار دادن، شکست دادن، درهم شکستن و عبور کردن، اشغال کردن، فرا گرفتن، هجوم آوردن، تفاوت هزینه ی واقعی و هزینه ی پیش بینی شده، فزون شدگی، فزونی، لبریز شدن، سر رفتن، سرشار شدن، (قدیمی) رجوع شود به: outrun

انگلیسی به فارسی

تاخت و تاز کردن، تاراج کردن، سرتاسر محلی رافراگرفتن، تجاوز، تجاسر، آب لبریز شده


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: overruns, overrunning, overran, overrun
(1) تعریف: to sweep across and dominate quickly, as an invading population, or a plague.
مترادف: invade
مشابه: conquer, engulf, overcome, overtake, overwhelm, penetrate, raid, ravage, swarm, vanquish

- The Tatars overran much of Russia in the thirteenth century.
[ترجمه ترگمان] تاتارها در قرن سیزدهم بیشتر به روسیه تاخت و تاز کردند
[ترجمه گوگل] تاتارها در قرن سیزدهم، بیشتر از روسیه را جذب کرده بودند

(2) تعریف: to spread throughout, taking hold, as an infestation, an idea, or a growth of plant life.
مترادف: infest, penetrate, permeate, pervade, swarm
مشابه: beset, engulf, invade, overspread, spread, suffuse

- The garden has been overrun with weeds.
[ترجمه ترگمان] باغ پر از علف شده
[ترجمه گوگل] باغ با علف های هرز سرازیر شده است

(3) تعریف: to run past (a place or limit); overshoot.
مترادف: exceed, overextend, overreach, overshoot, overstep
مشابه: overdo, pass, surpass

- The meeting overran the scheduled time.
[ترجمه ترگمان] جلسه به زمان برنامه ریزی شده هجوم برد
[ترجمه گوگل] این جلسه زمان برنامه ریزی شده را برآورده کرد

(4) تعریف: to overflow; flood.
مترادف: deluge, flood, inundate, overflow
مشابه: engulf, overspread, submerge

- The creek overran its banks.
[ترجمه ترگمان] نهر طغیان کرد
[ترجمه گوگل] نهر بانک های خود را برداشت
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to overflow; flood.
مترادف: flood, overflow
مشابه: submerge
اسم ( noun )
(1) تعریف: an instance in which, or the amount by which, actual costs exceed estimated costs.
مشابه: excess

(2) تعریف: an instance of overrunning.
مشابه: excess, overflow

• invasion of country; infestation; extension; military victory; inundation, flooding; excess of printed materials
invade; infest; swarm; triumph; exceed; print excess amount
if an army overruns a country or an area, it succeeds in occupying it quickly.
if a place is overrun with animals or plants, there are too many of them there.
if an event or meeting overruns, it continues for a longer time than it should have.
see also overran.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] زیادراه - اضافه جریان
[کامپیوتر] هنگامی که داده در حال ورود یا خروج از یک واحد بدون کنترل بوده و برنامه فعالیتی را اغاز می کند که نیازمند ضرفیت کانال بیشتری میباشد .
[زمین شناسی] اضافه جریان آب
[صنعت] افزایش هزینه

مترادف و متضاد

defeat, invade


Synonyms: beat, clobber, drub, foray, inroad, lambaste, lick, massacre, occupy, overwhelm, put to flight, raid, rout, swamp, thrash, trim, whip


Antonyms: lose, surrender


infest, spread over; exceed


Synonyms: beset, choke, deluge, go beyond, inundate, invade, overflow, overgrow, overshoot, overspread, overstep, overwhelm, permeate, ravage, run on, run over, spill, spread like wildfire, surge, surpass, swarm, well over


تجاوز (اسم)
violation, offense, attack, assault, belligerence, infringement, encroachment, transgression, belligerency, overrun

تجاسر (اسم)
overrun

اب لبریز شده (اسم)
overrun

تاراج کردن (فعل)
devastate, overrun

تاخت و تاز کردن (فعل)
ravage, foray, overrun

سرتاسر محلی را فراگرفتن (فعل)
overrun

Antonyms: evacuate, retreat


جملات نمونه

1. cost overrun
فزونی هزینه

2. the island was overrun by rats
جزیره مورد هجوم موش های صحرایی قرار گرفت.

3. the jungle has overrun the city's ruins
جنگل خرابه های شهر را فراگرفته است.

4. The house was overrun with mice.
[ترجمه ترگمان]خانه پر از موش بود
[ترجمه گوگل]خانه با موشها پر شده بود

5. The house was completely overrun with mice.
[ترجمه ترگمان]خانه کاملا پر از موش بود
[ترجمه گوگل]خانه کاملا با موشها پر شده بود

6. Enemy soldiers had overrun the island.
[ترجمه ترگمان]سربازان دشمن جزیره را تسخیر کرده بودند
[ترجمه گوگل]سربازان دشمن این جزیره را سرازیر کردند

7. The Roman Empire was overrun by Nordic barbarians.
[ترجمه ترگمان]امپراطوری روم، به وسیله بربرها، مورد تاخت و تاز قرار گرفت
[ترجمه گوگل]امپراطوری روم توسط ارواح نوردیک برده شد

8. The stores were overrun with rats and mice.
[ترجمه ترگمان]انبارها پر از موش و موش بود
[ترجمه گوگل]فروشگاه ها با موش ها و موش ها پر شده بودند

9. It looks as if we're going to overrun our budget.
[ترجمه ترگمان]اینطور به نظر می رسد که ما قصد داریم بودجه خود را تصرف کنیم
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که ما قصد داریم بودجه مان را بالا ببریم

10. Our kitchen is overrun with cockroaches.
[ترجمه ترگمان] آشپزخونه ما پر از سوسک هاست
[ترجمه گوگل]آشپزخانه ما با سوسکها سرازیر شده است

11. The plains were overrun by Tartar hordes.
[ترجمه ترگمان]دشت ها با دسته های تاتار پر شده بود
[ترجمه گوگل]دشت ها توسط انبوهی تارتار پر شده بودند

12. Poland was overrun by the Russian army.
[ترجمه ترگمان]لهستان توسط ارتش روسیه مورد تاخت و تاز قرار گرفت
[ترجمه گوگل]لهستان توسط ارتش روسیه سرازیر شد

13. I prefer you not to overrun on this next time.
[ترجمه ترگمان] من ترجیح میدم دفعه بعد به من حمله نکنی
[ترجمه گوگل]من ترجیح می دهم که در این دفعه دیگر این کار را نکنم

14. The countryside was overrun by marauding bands.
[ترجمه ترگمان]حومه شهر پر از گروه های غارتگر بود
[ترجمه گوگل]حومه شهر توسط مأموریت های گروهی از بین رفته بود

15. Presently the fields have been overrun by weeds.
[ترجمه ترگمان]طولی نکشید که زمین ها پر از علف و علف شده بود
[ترجمه گوگل]در حال حاضر حوزه ها از طریق علف های هرز سرازیر شده اند

The waves overran the beach and flooded the town.

امواج از ساحل رد شده و شهر را سیل‌زده کرد.


The plane overran the runway.

هواپیما از باند فرودگاه خارج شد.


The enemy overran our fortifications.

دشمن سنگرهای ما را در هم شکست و پیش رفت.


savage tribes that overran Khorassan

قبایل وحشی که خراسان را مورد تاخت و تاز قرار دادند


The island was overrun by rats.

جزیره مورد هجوم موش‌های صحرایی قرار گرفت.


The jungle has overrun the city's ruins.

جنگل خرابه‌های شهر را فراگرفته است.


cost overrun

فزونی هزینه


پیشنهاد کاربران

overrun ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: اضافه حجم
تعریف: اختلاف حجم بریده شده با حجم برآوردشده، هنگامی که حجم بریده شده از حجم برآوردشده بیشتر باشد

[در صنایع غذایی]افزایش حجم

فراتر رفتن از حد مجاز

Take more time or money that was intended

Take more time or money than was intended

فرا رَوی ، فرارفت

فعل:
پرکردن/شدن، لبریز کردن/شدن، مملو از چیزی کردن/شدن، از یه حد/میزان مشخص تجاوز کردن/عبور کردن/فراتر رفتن/بالا زدن
به تسخیر درآوردن مکانی
اسم:
اضافه تولید
اضافه هزینه




مازاد هزینه

تجاوز کردن یا حمله کردن یک کشور به کشور دیگر

پر کردن . زمان یا پول بیشتر گرفتن . کنترل را به دست گرفتن


کلمات دیگر: