1. He is a negotiator of considerable skill.
[ترجمه capitan] اومذاکره کننده ای با مهارت قابل توجه است
[ترجمه ترگمان]او مذاکره کننده مهارت است
[ترجمه گوگل]او مذاکره کننده مهارت قابل توجه است
2. the wiles of a skilled negotiator.
[ترجمه ترگمان]و نیرنگ های یک مذاکره کننده ماهر
[ترجمه گوگل]سخنان یک مذاکره کننده ماهر
3. He is a tough negotiator. We did not expect to find him a pushover and he has not been one.
[ترجمه ترگمان]او مذاکره کننده سرسخت است ما انتظار نداشتیم که او را یک هدف آسان پیدا کنیم و او یکی از آن ها نبود
[ترجمه گوگل]او مذاکره سختی است ما انتظار نداشتیم او را به عنوان یک شوک عجیب و غریب پیدا کنیم
4. He is polished, charming, articulate and an excellent negotiator.
[ترجمه ترگمان]او مهذب، جذاب، فصیح و مذاکره کننده خوبی است
[ترجمه گوگل]او جلا، جذاب، بیان و مذاکره عالی است
5. Smith is a most suitable candidate for such negotiator since his tact and quickness of mind are equal to the occasion.
[ترجمه ترگمان]اسمیت مناسب ترین کاندید برای این مذاکره کننده است چون ذهن و سرعت ذهن او برابر با موقعیت است
[ترجمه گوگل]اسمیت کاندید مناسب برای چنین مذاکره کننده ای است زیرا اوضاع و سرعت ذهن او با این مناسبت برابر است
6. She has cultivated an image as a tough negotiator.
[ترجمه ترگمان]او یک تصویر را به عنوان یک مذاکره کننده سرسخت در نظر گرفته است
[ترجمه گوگل]او یک تصویر را به عنوان یک مذاکره کننده سختی کشت کرده است
7. Their chief negotiator turned his critical eye on the United States.
[ترجمه ترگمان]مذاکره کننده ارشد آن ها چشم انتقادآمیز خود را به ایالات متحده معطوف کرد
[ترجمه گوگل]مذاکره کننده اصلی آنها چشم انداز بحرانی خود را به ایالات متحده تبدیل کرده است
8. In short, he becomes more credible as a negotiator and as an enforcement agent.
[ترجمه ترگمان]به طور خلاصه، او به عنوان یک مذاکره کننده بیشتر شناخته می شود و بعنوان یک عامل اجرایی شناخته می شود
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، او به عنوان یک مذاکره کننده و به عنوان یک عامل اجرایی بیشتر معتبر می شود
9. The good lawyer must be a master negotiator.
[ترجمه ترگمان]حقوقدان خوب باید یک مذاکره کننده قهار باشد
[ترجمه گوگل]وکیل خوب باید یک استاد مذاکره کننده باشد
10. Holbrooke has a justified reputation as a hard-nosed negotiator.
[ترجمه ترگمان]هولبروک به عنوان یک مذاکره کننده سرسخت شهرت خود را به دست آورده است
[ترجمه گوگل]هولبروک دارای یک شهرت موجه به عنوان یک مذاکره کننده سخت است
11. Indeed de Gaulle's own negotiator advised the General to accept a compromise.
[ترجمه ترگمان]در واقع مذاکره کننده خود دو گل به ژنرال توصیه کرد که مصالحه را بپذیرد
[ترجمه گوگل]درواقع مذاکره کننده گان خود دالول به ژنرال توصیه کرد که به مصالحه برسند
12. His chief negotiator, Education Minister Domingo Palermo, has not met with the rebels for days.
[ترجمه ترگمان]مذاکره کننده ارشد او، وزیر آموزش، دومینگو پالرمو، چند روز با شورشیان دیدار نکرده است
[ترجمه گوگل]مذاکره کننده اصلی او، دمینگو پالرمو، وزیر آموزش، روز به روز با شورشیان ملاقات نکرده است
13. He is not a negotiator or a devil's advocate.
[ترجمه ترگمان]او مذاکره کننده یا مدافع شیطان نیست
[ترجمه گوگل]او مذاکره کننده یا طرفدار شیطان نیست
14. A skilful negotiator will attempt to trade concession for concession so that ultimately an agreement which satisfies both parties is reached.
[ترجمه ترگمان]یک مذاکره کننده ماهر تلاش خواهد کرد تا امتیاز امتیاز را برای امتیاز کسب کند به طوری که در نهایت توافقی که هر دو طرف را راضی کند به دست می آید
[ترجمه گوگل]یک مذاکره کننده با استعداد در تلاش برای صدور مجوز برای صدور مجوز است تا در نهایت توافقی حاصل شود که هر دو طرف را ارضا کند
15. The less skilled negotiator prefers to leave things vague and ambiguous fearing that explicitness will jeopardize any agreement.
[ترجمه ترگمان]مذاکره کننده با مهارت کم تر ترجیح می دهد که اشیا مبهم و مبهم را ترک کند و از اینکه explicitness هر گونه توافق را به خطر بیاندازد، مبهم و مبهم باقی بماند
[ترجمه گوگل]مذاکره کننده ماهر ترجیح می دهد چیزهایی را که مبهم و مبهم است ترک کنند و این نکته را به مخاطره می اندازند که هر توافقنامه ای را به خطر می اندازد