کلمه جو
صفحه اصلی

sedition


معنی : اشوب، اغتشاش، فتنه، طغیان، شورش
معانی دیگر : فتنه انگیزی، آشوب انگیزی، فاسد، فتنه جویی

انگلیسی به فارسی

اشوب، فتنه، فاسد، شورش، اغتشاش، فتنه جویی


فتنه، اغتشاش، شورش، اشوب، طغیان


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: actions or speech intended or serving to create rebellion against a government.

- The distribution of the inflammatory pamphlets constituted sedition.
[ترجمه ترگمان] توزیع نشریات inflammatory، فتنه را به وجود آورد
[ترجمه گوگل] توزیع جزوات التهابی باعث فتنه شد

• provocation of dissent, act of promoting rebellion (especially against the government)
sedition is speech, writing, or behaviour intended to encourage rebellion or resistance against the government.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] فتنه، آشوب، تحریک علیه دولت

مترادف و متضاد

اشوب (اسم)
alarm, turbulence, disturbance, alarum, riot, tumult, unrest, revolution, commotion, sedition, fury, fuss, ruckus, turbulency, convulsion, hurly-burly, misrule

اغتشاش (اسم)
bewilderment, confusion, disarray, turbulence, rummage, anarchy, babel, commotion, sedition, turbulency, garboil, topsy-turvydom

فتنه (اسم)
seduction, riot, temptation, sedition, intrigue, devilry, insurrection

طغیان (اسم)
outbreak, riot, sedition, rebellion, outburst, insurgency, insurgence, insurrection, revolt, overflow, uprising, high water, rage of the sea, rout

شورش (اسم)
uproar, riot, revolution, mutation, sedition, worry, rebellion, insurgency, insurgence, insurrection, revolt, uprising

rebellion


Synonyms: agitation, defiance, disobedience, dissent, insubordination, insurgence, insurgency, insurrection, mutiny, revolt, revolution, treason, uprising


جملات نمونه

1. Trade Union leaders were charged with sedition.
[ترجمه ترگمان]رهبران اتحادیه های کارگری به فتنه متهم شدند
[ترجمه گوگل]رهبران اتحادیه های کارگری با فریب متهم شدند

2. Government officials charged him with sedition.
[ترجمه ترگمان]مقامات دولتی او را به فتنه متهم کردند
[ترجمه گوگل]مقامات دولتی با شورش مواجه شدند

3. The Sedition Act was repealed several years later but never declared in violation of the First Amendment.
[ترجمه ترگمان]قانون Sedition چند سال بعد لغو شد، اما هرگز در تخطی از متمم اول اعلام نشد
[ترجمه گوگل]قانون مجازات چندین سال بعد لغو شد، اما هرگز در غیاب اولین اصلاحیه اعلام نشده است

4. Some of them, such as sedition in both its Jacobite and Jacobin forms, have always interested historians.
[ترجمه ترگمان]بعضی از آن ها، مانند فتنه در هر دو شکل Jacobite و ژاکوبنها، همواره به مورخان علاقه مند هستند
[ترجمه گوگل]برخی از آنها، مانند فتنه در اشکال Jacobite و Jacobin خود، همواره مورخان علاقه مند هستند

5. Tried in Hanoi on charges of sedition, he died under house arrest in Hue fifteen years later.
[ترجمه ترگمان]او در شهر هانوی به اتهام فتنه، در گذشت ۱۵ سال بعد براثر بازداشت خانگی درگذشت
[ترجمه گوگل]در اتهام فتنه در هانوی مورد آزمایش قرار گرفت، او پانزده سال بعد در خانه بازداشت شد

6. Crime, and even sedition, festered in the crowded streets.
[ترجمه ترگمان]جنایت و حتی فتنه و هرج و مرج در خیابان های پرجمعیت
[ترجمه گوگل]جرم، و حتی فتنه، در خیابان های شلوغ غوطه ور شد

7. The Revolution remained a military sedition and appeared likely to die a natural death.
[ترجمه ترگمان]انقلاب یک فتنه نظامی باقی ماند و به احتمال زیاد مرگ طبیعی را بدرود گفت
[ترجمه گوگل]انقلاب همچنان یک فریب نظامی بود و به نظر می رسید که مرگ طبیعی باشد

8. The clubs were suspected of being centres of sedition.
[ترجمه ترگمان]این باشگاه ها مظنون به مراکز فتنه بوده اند
[ترجمه گوگل]این باشگاه ها به مراکز فتنه انگیز مشکوک شدند

9. The charges were preaching sedition in three published articles.
[ترجمه ترگمان]این اتهامات در سه مقاله منتشر شده در حال تبلیغ فتنه بوده اند
[ترجمه گوگل]اتهامات مظنون به فتنه در سه مقاله منتشر شده است

10. He was then arrested and charged with sedition.
[ترجمه ترگمان]سپس او را دستگیر کردند و به فتنه متهم شدند
[ترجمه گوگل]سپس او را دستگیر و به اتهام فتنه گری کرد

11. Hu was arrested on charges of sedition.
[ترجمه ترگمان]هیو به اتهام فتنه دستگیر شد
[ترجمه گوگل]هو به اتهام فتنه دستگیر شد

12. On her return she was imprisoned for sedition, a charge arising from articles published in her newspaper during her absence.
[ترجمه ترگمان]او پس از بازگشت به زندان به اتهام فتنه، اتهامی که از مقالات منتشر شده در روزنامه در زمان غیبتش منتشر شده بود، زندانی شد
[ترجمه گوگل]در بازگشت او، او به خاطر فتنه زندانی شد و اتهام ناشی از مقالات منتشر شده در روزنامه او در غیاب او بود

13. The move was a stunning act of sedition and a dagger to Patty's heart the beginning of the end of her life in Ramsey Hill.
[ترجمه ترگمان]این حرکت نمایشی شگفت انگیز از فتنه و خنجری به قلب پتی آغاز پایان عمرش در Ramsey هیل بود
[ترجمه گوگل]این حرکت یک عمل خیره کننده از فریب و قاتل به قلب پته آغاز پایان زندگی اش در رامزی هیل بود

14. His denial of sedition was a denial of violence.
[ترجمه ترگمان]انکار فتنه، انکار خشونت بود
[ترجمه گوگل]انکار فتنه او انکار خشونت بود

15. The usual penalty for sedition was a humiliating death by crucifixion, but according to the gospels, the Roman governor Pontius Pilate ruled that Jesus was not guilty of any such civil crime.
[ترجمه ترگمان]مجازات معمول برای فتنه، مرگی خفت اور بود، اما طبق انجیل، حاکم روم، Pontius پی لات، حکم داد که عیسی هیچ گناهی از این قبیل مرتکب نشده است
[ترجمه گوگل]مجازات معمول برای فتنه مرگ ناشی از مصلوب شدن بود، اما بر اساس انجیل، پنتسیاس پیلات، فرمانروای روم، تصریح کرد که عیسی به هیچ یک از این جنایات مدنی دست نیافته است

پیشنهاد کاربران

آشوب. اغتشاش

فتنه انگیزی

To incite people to rebel against the government to overthrow it


کلمات دیگر: