کلمه جو
صفحه اصلی

plexus


معنی : پیچیدگی، شبکه، چیزهای درهم پیچیده
معانی دیگر : (کالبد شناسی) شبکه ی رگ، شبکه ی عصب، هم پیچه

انگلیسی به فارسی

شبکه، چیزهای درهم پیچیده، پیچیدگی


پیروزی، شبکه، پیچیدگی، چیزهای درهم پیچیده


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: plexus, plexuses
مشتقات: plexal (adj.)
• : تعریف: a complex interwoven network.

- a plexus of veins and arteries
[ترجمه ترگمان] شبکه ای از رگ ها و شریان ها:
[ترجمه گوگل] التهاب رگ ها و شریان ها
- a plexus of business connections
[ترجمه ترگمان] شبکه ای از ارتباطات تجاری
[ترجمه گوگل] یک پیروزی از ارتباطات تجاری

• intersection of nerves; network of blood vessels and nerves

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] شبکه - در تکامل:شبکه تکاملی - در زمین شناسی یخچالی :منطقه ای در رسوب نیمه یخساری که یک دیگ غول را احاطه می کند.(استون،1899)

مترادف و متضاد

پیچیدگی (اسم)
crank, swathe, crankle, twist, labyrinth, warp, elaboration, clubfoot, complexity, complication, convolution, intricacy, complicacy, furl, contortion, crankiness, intorsion, plexus, knotting, refractile

شبکه (اسم)
grating, net, grate, trellis, netting, mesh, network, lattice, plexus, grille, meshwork, rete, reticule, reticulum, treillage, trelliswork

چیزهای درهم پیچیده (اسم)
plexus

جملات نمونه

1. solar plexus
شبکه ی اعصاب ورا شکمی

2. Further protostome diversification led to a plexus of annelids, molluscs and near relatives.
[ترجمه ترگمان]تنوع زیستی بیشتر منجر به شبکه کوروئید of، molluscs و خویشاوندان نزدیک شد
[ترجمه گوگل]تنوع بیشتر پروتوستوم منجر به التهاب annelids، قارچ ها و بستگان نزدیک می شود

3. The efferent glomerular capillaries form a capillary plexus surrounding the proximal tubules.
[ترجمه ترگمان]مویرگ ها بستری از مویرگ ها شبکه ای از مویرگ ها را شکل می دهند که لوله های proximal مجاور را احاطه کرده اند
[ترجمه گوگل]مویرگ های گلومرولی مفرط یک رشته مویرگی در اطراف لوله های پروگزیمال ایجاد می کنند

4. Neurones in the myenteric plexus were not identified in the colon and were sparse and appeared degenerate in the appendix and ileum.
[ترجمه ترگمان]neurones در شبکه کوروئید در the شناسایی نشد و به صورت پراکنده در ضمیمه و ileum ظاهر شد
[ترجمه گوگل]نورونها در رشته ی مزانتریک در روده بزرگ شناسایی نمیشوند و در ضمیمه و ileum دژنراسیون اند

5. Then, with a sickening thud in her solar plexus, she understood.
[ترجمه ترگمان]سپس با صدایی تهوع آور از شکمش متوجه شد
[ترجمه گوگل]سپس، با خستگی مفرط در رگ خورشید خورشید، او فهمید

6. Objective:To establish lumbar plexus digitized visible models for providing more precise anatomic data to minimally invasive surgery.
[ترجمه ترگمان]هدف: ایجاد شبکه کوروئید نسبت به مدل های مریی برای ارائه اطلاعات دقیق تر و دقیق تر در عمل تهاجمی
[ترجمه گوگل]هدف: برای ایجاد مدل های قابل رویت دیجیتالی کمرنگی کمری برای ارائه دقیق تر داده های تشریحی به جراحی حداقل تهاجمی

7. Brachial plexus deficits with and without shoulder dystocia . [ comment ] .
[ترجمه ترگمان]نقص شبکه کوروئید با و بدون شانه خالی کردن شانه [ comment ]
[ترجمه گوگل]اختلال التهابی شکمی با و بدون دیستوشی شانه [ اظهار نظر ]

8. Parts of the body controlled by the sacral plexus and this chakra include the skeleton system, the legs, and the elimination system.
[ترجمه ترگمان]بخش هایی از بدن که توسط شبکه کوروئید اداره می شود و این چاکرا نه شامل سیستم اسکلت، پاها و سیستم حذف است
[ترجمه گوگل]قسمت هایی از بدن که تحت سلول های ساکروم کنترل می شوند و این چاکرا شامل سیستم اسکلت، پاها و سیستم حذف می شود

9. At each segment, the psoas muscle, lumbar plexus, and nerve roots were dissected.
[ترجمه ترگمان]در هر بخش، ماهیچه psoas، شبکه کمری و ریشه های عصبی کنده شد
[ترجمه گوگل]در هر قسمت، عضله psoa، رشته کمر و کمر، و ریشه های عصبی جدا شدند

10. Objective:To observe the feasibility of combined lumbar plexus and sciatic nerve block guided by nerve stimulator in children for lower limb surgery.
[ترجمه ترگمان]هدف: برای مشاهده امکان سنجی شبکه کوروئید و بلوک عصبی sciatic که به وسیله تحریک عصبی تحریک عصبی در کودکان برای انجام عمل به دست آمد، هدایت شد
[ترجمه گوگل]اهداف: برای مشاهده امکان پیوند کلیه کمری و دیواره عصب سیاتیک با استفاده از محرک عصبی در کودکان برای عمل جراحی اندام تحتانی

11. The impact of that failure must have been like a fierce left hook in the solar plexus.
[ترجمه ترگمان]تاثیر این شکست باید مانند یک هوک چپ سخت در شبکه شمسی باشد
[ترجمه گوگل]تأثیر این شکست باید مانند قلاب چپ شدید در عروق خورشید باشد

12. You go crazy with the frustration and throw a bad punch and take his counter in your mouth or solar plexus.
[ترجمه ترگمان]با ناامیدی دیوانه می شوید و یک مشت بد بردارید و پیشخوان خود را در دهان یا شبکه شمسی قرار دهید
[ترجمه گوگل]شما با سرخوردگی به دیوانه می روید و یک پانچ بد را پرتاب می کنید و در دهان خود و یا رطوبت خورشید خود را مقابله می کنید

13. You could then lean back and pick up the front foot, thrusting it straight into the opponent's solar plexus.
[ترجمه ترگمان]بعد می توانی به عقب تکیه بدهی و پای پیاده را بلند کنی و مستقیم آن را در شبکه انرژی خورشیدی فرو کنی
[ترجمه گوگل]پس از آن می توانید به عقب برگردید و پای جلو را بردارید، آن را مستقیما به رگولاتور خورشید حریف هدایت کنید

14. When I finally saw his face, the muscles surrounding my solar plexus contracted fiercely with the shock of recognition.
[ترجمه ترگمان]وقتی بالاخره صورت او را دیدم، عضلات شکمش به شدت با شوک تشخیص چهره درهم فشرده شدند
[ترجمه گوگل]وقتی که من سرانجام چهره اش را دیدم، عضلات اطراف سلول خورشید من به شدت با شوک شناخت قرارداد شد

solar plexus

شبکه‌ی اعصاب ورا شکمی



کلمات دیگر: