کلمه جو
صفحه اصلی

multilocular

انگلیسی به انگلیسی

• having multiple chambers, having multiple compartments

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] چند حجره ای

جملات نمونه

1. Multilocular cystic renal cell carcinoma. Tumor cells line delicate fibroascular trabeculae . The tumor cell is of clear cytoplasm.
[ترجمه ترگمان]Multilocular cell cystic renal این cells ظریف و trabeculae هستند سلول تومور از سیتوپلاسم شفاف است
[ترجمه گوگل]کارسینوم سلول کیست کیستیک چند قطبی خطوط سلول های توموری ترابکول های فیبروآسولی ظریف سلول توموری از سیتوپلاسم روشن است

2. For the instar nymph, wax filaments secreted by multilocular pores that formed the wax coverings on surface of the body.
[ترجمه ترگمان]برای یک پری instar، لوله های موم که بوسیله منافذ multilocular ترشح می شوند و پوشش مومی روی سطح بدن را تشکیل می دهند
[ترجمه گوگل]برای پستانداران سن، رشته های موم ترشح شده توسط منافذ multilocular که پوشش های موم بر روی سطح بدن تشکیل شده است

3. Multilocular cystic nephroma is an uncommon neoplasm of the kidneys.
[ترجمه ترگمان]Multilocular cystic cystic یک neoplasm غیر معمول کلیه است
[ترجمه گوگل]Nephroma کیستیک چند قطبی یکی از نئوپلاسم های ناشی از کلیه است

4. Gross photo showing a well circumscribed multilocular cystic neoplasm.
[ترجمه ترگمان]عکس گروس a well cystic neoplasm را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]عکس نزولی نشان دهنده یک نئوپلاسم کیستیک چند قطبی خوب است

5. Low power microscopy illustrates the multilocular cysts separated by fibrous tissue.
[ترجمه ترگمان]میکروسکوپ نیروی پایین نشان می دهد که cysts multilocular با بافت فیبری از هم جدا شده اند
[ترجمه گوگل]میکروسکوپ کم قدرت کیت چند قطبی را که با بافت فیبرینی جدا شده است نشان می دهد

6. CT revealed multilocular or single locular and thin-walled cystic mass, which showed homogeneous water like density.
[ترجمه ترگمان]CT multilocular یا locular single walled و thin را نشان داد که آب همگن را مانند چگالی نشان داد
[ترجمه گوگل]CT نشان داد که توده کیستیک چند قطبی یا تک سلولی و نازک دیواره، که چگالی آب همگن را نشان می دهد

7. Biliary cystadenoma and cystadenocarcinoma are rare biliary ductal neoplasms, usually intrahepatic in location, characterized pathologically by a multilocular cystic lesion.
[ترجمه ترگمان]biliary cystadenoma و cystadenocarcinoma نادر هستند: ductal neoplasms، معمولا intrahepatic در محل، pathologically را با a multilocular cystic مشخص می کنند
[ترجمه گوگل]سیستادنوم صفراوی و سیستادنوکارسینوما نئوپلاسم های نادر صفراوی صفراوی هستند که معمولا در داخل گوسفندی در محل تشخیص داده می شوند و با یک ضایعه کیستیک چند قطبی مشخص می شوند

8. Conclusion The rate of malignant ovarian tumors in post - menopausal women is high, especially in patients with bilateral solid, cyst- solid mixed, and multilocular cystic tumors.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری نرخ تومورهای بدخیم در زنان پس از یائسه بالا است، به خصوص در بیمارانی که دارای مواد جامد، مرکب با کیست، و multilocular cystic هستند
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری میزان تومور بدخیم تخمدان در زنان بعد از یائسگی بالا است، به ویژه در بیماران مبتلا به تومورهای جامد جامد، جامد جامد و چند قطبی کیستیک

9. Objective To study the efficacy of ultrasound-guided drainage and urokinase injection to the pleural cavity in treatment of multilocular encircled pleural effusion.
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه اثربخشی زه کشی ultrasound و تزریق urokinase به حفره pleural در برخورد با multilocular، effusion است
[ترجمه گوگل]هدف: مطالعه اثر بخشی سونوگرافی هدایت شده و تزریق یورکیناز به حفره پلور در درمان پلورال افیوژن غوطه ور شده با چند قطبی

10. In conclusion, the main imaging feature of IPMT in our patients was multilocular cyst with papillary projections located in the pancreatic head and uncinate process.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، ویژگی تصویربرداری اصلی of در بیماران ما multilocular کیست با projections papillary واقع در مغز پانکراس و فرآیند uncinate است
[ترجمه گوگل]در نتیجه، ویژگی اصلی تصویربرداری IPMT در بیماران ما، کیست چند قطبی بود که با پوسیدگی های پاپیلاری که در سر پانکراس قرار گرفته بودند، و روند نابود کردن آنها بود

11. Most of the thyroglossal duct cyst and branchial cleft cyst were monolocular, while lymphangioma was multilocular.
[ترجمه ترگمان]بیشتر دست کیست و کیست و کیست، کیست که کیست و کیست؟
[ترجمه گوگل]بیشتر کیست مجرای تیروگلاوال و کیست شکاف شاخه ای تک لکه بود، در حالی که لنفانژیوما چند قطبی بود

12. Most of the thyroglossal duct cyst and branchial cleft cyst were monolocular, while lymphangioma multilocular. Metastatic tumors of the cystic lymph nodes were always associated with wall nodule.
[ترجمه ترگمان]بیشتر دست کیست و کیست و کیست، کیست و کیست؟ غده metastatic های the همیشه با غده wall ارتباط داشتن
[ترجمه گوگل]بیشتر کیست مجرای تیروگلاوال و کیست شکاف شاخه ای منوچهره، در حالی که لنفانژیوم چند قطبی است تومورهای متاستاتیک گره های لنفاوی کیستیک همیشه با گره دیواره ارتباط دارند

13. Cysts are usually single and may be unilocular or multilocular.
[ترجمه ترگمان]cysts معمولا مجرد هستند و ممکن است unilocular یا multilocular باشند
[ترجمه گوگل]کیست ها معمولا تک و ممکن است یک سلول یا multilocular باشد

14. This work describes the clinical course of a symptomatic young female whose multilocular myxomas were not diagnosed initially, who then developed right hemiparesis resulting from cardiac embolization.
[ترجمه ترگمان]این اثر، مسیر بالینی یک زن جوان را توصیف می کند که multilocular myxomas در ابتدا تشخیص داده نشده بودند، که پس از آن hemiparesis درست شده ناشی از embolization قلبی را توسعه دادند
[ترجمه گوگل]این کار توصیف دوره بالینی یک زن جوان علائم است که myxomas چند قطبی در ابتدا تشخیص داده نشده است، که پس از آن hemiparesis حق ناشی از آمبولیزاسیون قلب ایجاد شده است


کلمات دیگر: