هدایت شده، راهنمایی کردن، تعلیم دادن
guided
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• instructed; directed; lead
دیکشنری تخصصی
[برق و الکترونیک] هدایت شونده کنترل شده یا کنترل شونده بر اساس مکانیزم های از پیش تعیین شده، فرامین رادیویی، یا مدارهای داخلی خودرو .
جملات نمونه
1. guided missile destroyer
ناوشکن حامل موشک هدایت شونده
2. he guided me through the building
مرا در تمام ساختمان راهنمایی کرد.
3. the policeman guided the traffic
پاسبان ترافیک را هدایت می کرد.
4. the beacon light guided the ships to harbor
فانوس دریایی کشتی ها را به لنگرگاه راهنمایی کرد.
5. she took my hand and guided me step by step. . .
دستم بگرفت و پابپا برد. . .
6. Wealth is easier gained than guided.
[ترجمه ترگمان]ثروت آسان تر از هدایت است
[ترجمه گوگل]ثروت از راهنمایی آسان تر است
[ترجمه گوگل]ثروت از راهنمایی آسان تر است
7. The organizers guided them in orderly fashion out of the building.
[ترجمه ترگمان]برگزارکنندگان آن ها را با نظم و نظم خارج از ساختمان هدایت کردند
[ترجمه گوگل]سازماندهندگان آنها را به صورت منظم از ساختمان هدایت کردند
[ترجمه گوگل]سازماندهندگان آنها را به صورت منظم از ساختمان هدایت کردند
8. He guided her across the roads.
[ترجمه ترگمان]او را به سوی جاده هدایت کرد
[ترجمه گوگل]او در سراسر جاده ها هدایت می کرد
[ترجمه گوگل]او در سراسر جاده ها هدایت می کرد
9. What guided your choice of destination or was it arbitrary?
[ترجمه ترگمان]چه چیزی انتخاب شما را از مقصد هدایت می کند و یا آن را خودسرانه است؟
[ترجمه گوگل]چه انتخابی از مقصد هدایت شد یا خودسرانه بود؟
[ترجمه گوگل]چه انتخابی از مقصد هدایت شد یا خودسرانه بود؟
10. Our lawyer guided us through the more complicated questions on the form.
[ترجمه ترگمان]وکیل ما از طریق سوالات پیچیده تری به ما راهنمایی کرد
[ترجمه گوگل]وکیل ما ما را از طریق سوالات پیچیده تر در فرم هدایت کرد
[ترجمه گوگل]وکیل ما ما را از طریق سوالات پیچیده تر در فرم هدایت کرد
11. There will be guided walks around the site.
[ترجمه ترگمان]مسیرهای راهنما در اطراف محل وجود دارد
[ترجمه گوگل]راه های هدایت شده در اطراف سایت وجود خواهد داشت
[ترجمه گوگل]راه های هدایت شده در اطراف سایت وجود خواهد داشت
12. You will be taken on a guided tour of the palace.
[ترجمه ترگمان]شما را به تور راهنمایی قصر خواهید برد
[ترجمه گوگل]شما در یک تور راهنمای قصر گرفته خواهید شد
[ترجمه گوگل]شما در یک تور راهنمای قصر گرفته خواهید شد
13. The army used precision - guided munitions to blow up enemy targets.
[ترجمه ترگمان]ارتش از مهمات precision برای منفجر کردن اهداف دشمن استفاده کرد
[ترجمه گوگل]ارتش با استفاده از ابزار دقیق هدایت شده برای انفجار اهداف دشمن
[ترجمه گوگل]ارتش با استفاده از ابزار دقیق هدایت شده برای انفجار اهداف دشمن
14. We guided a ship through a storm.
[ترجمه ترگمان]ما یه کشتی رو با طوفان هدایت کردیم
[ترجمه گوگل]ما یک کشتی را از طوفان هدایت کردیم
[ترجمه گوگل]ما یک کشتی را از طوفان هدایت کردیم
پیشنهاد کاربران
accompanied by a guide or conducted with the help of a guidebook; equipped with a guidance system
راهبردی
هدایت شونده
هدایت شونده
هدفمند
راهنما ، هدایت ، هدفمند ، هدایت شوندا
در پرتو. . .
کلمات دیگر: