کلمه جو
صفحه اصلی

handset


(تلفن که گوشی و شماره گیر و غیره ی آن یک تکه باشد و بتوان همه ی آن را در یک دست نگه داشت) تلفن دستی (در برابر تلفن دیواری یا رومیزی)، دستگاه فرستنده وگیرنده گوشی ودهانی تلفن در یک قطعه، علوم مهندسى : قلاب گوشى

انگلیسی به فارسی

دستگاه فرستنده وگیرنده (گوشی ودهانی) تلفن در یک قطعه


گوشی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a telephone with the receiver and transmitter contained in a single hand-held unit.

• telephone with the receiver and transmitter combined in a single handheld unit
the handset of a portable telephone is the part that you hold near your ear and speak into.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] گوشی تلفن بخشی از دیتگاه تلفن که در یک سر آن میکروفون و در سر دیگر آن بلندگوی گوشی قرار دارد.

جملات نمونه

1. At that point the radio handset fell to pieces.
[ترجمه ترگمان]در این لحظه گوشی رادیویی تکه تکه شد
[ترجمه گوگل]در آن لحظه گوشی رادیویی سقوط کرد

2. A handset would contain an ultrasonic transmitter and the television fitted with a matching receiver.
[ترجمه ترگمان]گوشی شامل یک فرستنده سنج و یک دستگاه تلویزیون مجهز به یک گیرنده منطبق است
[ترجمه گوگل]یک گوشی دارای یک فرستنده اولتراسونیک و تلویزیون دارای گیرنده ی مشابه می باشد

3. He picked up the radio handset.
[ترجمه ترگمان]گوشی را برداشت
[ترجمه گوگل]او گوشی رادیویی را برداشت

4. It builds the handset for intercom announcements on the Boeing 76
[ترجمه ترگمان]این فیلم، گوشی آیفون ۷۶ را بر روی هواپیمای بوئینگ ۷۶ ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]این گوشی برای اطلاعیه های داخلی در بوئینگ 76 ساخته می شود

5. Picking up the radio handset, he called the exercise to a halt.
[ترجمه ترگمان]گوشی را برداشت و شروع به دویدن کرد
[ترجمه گوگل]او را به دست آوردن گوشی رادیویی، به تمرین پرداخت

6. And you must recharge the handset by keeping it cradled in the base when not in use.
[ترجمه ترگمان]و شما باید با نگه داشتن گوشی در هنگام استفاده، گوشی را شارژ کنید
[ترجمه گوگل]و شما باید گوشی را با نگه داشتن آن در پایه هنگامی که در حال استفاده نیست، شارژ کنید

7. to replace the handset .
[ترجمه ترگمان]تا گوشی را عوض کند
[ترجمه گوگل]برای جایگزینی گوشی

8. The handset looked like an ordinary portable phone, with numbered buttons for dialling.
[ترجمه ترگمان]گوشی مثل یک تلفن قابل حمل معمولی بود با دکمه های شماره دار برای شماره گیری
[ترجمه گوگل]این گوشی به نظر می رسد یک تلفن معمولی قابل حمل با دکمه های شماره گیری برای شماره گیری

9. The handset is a NiCad rechargeable system that takes 12 hours to fully charge.
[ترجمه ترگمان]گوشی یک سیستم قابل شارژ NiCad است که ۱۲ ساعت طول می کشد تا به طور کامل شارژ شود
[ترجمه گوگل]این گوشی یک سیستم قابل شارژ NiCad است که به طور کامل شارژ می شود 12 ساعت

10. The handset looks like an elongated remote control and weighs only 1 pound.
[ترجمه ترگمان]گوشی مانند یک کنترل از راه دور افتاده به نظر می رسد و تنها یک پوند وزن دارد
[ترجمه گوگل]گوشی به نظر می رسد یک کنترل از راه دور طولی است و تنها 1 پوند وزن دارد

11. The supplied infra-red remote control handset also enables control of a suitably appointed Nakamichi cassette deck.
[ترجمه ترگمان]گوشی کنترل از راه دور مجهز به کنترل از راه دور نیز کنترل یک کاست غیر مناسب را به طور مناسب به دست می دهد
[ترجمه گوگل]گوشی کنترل از راه دور کنترل مادون قرمز همچنین کنترل یک عرشه کاستی ناامامی را به طور مناسب منصوب می کند

12. This worst handset also had 39 times the safe level of enterobacteria, a group of bacteria that live in the lower intestines of humans and animals and include bugs such as Salmonella.
[ترجمه ترگمان]این بدترین گوشی هم ۳۹ بار سطح ایمن of را داشت، گروهی از باکتری ها که در روده ها پایینی انسان ها و حیوانات زندگی می کنند و حشراتی مثل سالمونلا را در بر می گیرند
[ترجمه گوگل]این بدترین گوشی همچنین دارای 39 برابر سطح ایمنی انتروباکتری ها، گروهی از باکتری هایی است که در روده های پایین انسان و حیوان زندگی می کنند و شامل اشکالاتی نظیر سالمونلا می شود

13. In particular the telephone handset design to maximize customer satisfaction.
[ترجمه ترگمان]به طور خاص، طراحی گوشی تلفن برای به حداکثر رساندن رضایت مشتری طراحی شده است
[ترجمه گوگل]به ویژه طراحی گوشی تلفن برای به حداکثر رساندن رضایت مشتری

14. When either telephone handset is taken off - hook, the remote telephone automatically rings.
[ترجمه ترگمان]زمانی که هر دو گوشی تلفن قطع می شود، تلفن از راه دور به طور خودکار زنگ می زند
[ترجمه گوگل]هنگامی که هر گوشی تلفن بیرون می آید - قلاب، تلفن دوربینی به صورت خودکار حلقه می زند

پیشنهاد کاربران

گوشی تلفن

گیرنده تلفن

گوشی
. The kids will wear 3d handset and be completely absorbed in it


بی سیم

handset ( عمومی )
واژه مصوب: گوشی 1
تعریف: [عمومی] دستگاه تلفن|||[مهندسی مخابرات] بخشی از دستگاه تلفن که کاربر به واسطۀ آن مکالمه می‏کند


کلمات دیگر: