کلمه جو
صفحه اصلی

hexagonal


وابسته به یا دارای شکل شش پهلو، شش ضلعی، (جسم) دارای قطع یا برش شش پهلو، شش گوشه، شش بر

انگلیسی به فارسی

شش گوشه ،شش بر


شش ضلعی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: hexagonally (adv.)
• : تعریف: of, pertaining to, or being a six-sided figure.

• having six angles and six sides
a hexagonal object or shape has six straight sides.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] شش گوشه ای، شش ضلعی
[برق و الکترونیک] شش وجهی
[زمین شناسی] شش وجهی یک فرم بلورشناسی خاص که درآن محور‘c’، عمود بر محور سه می باشد که معمولاً به عنوان محورهای ‘a’ شناخته می شوند. زاویه بین این محورها 120 درجه است. بلورهای آپاتیت، اغلب به صورت منشورهای شش وجهی هستند که زاویه بین وجوه عمودی مجاور یا وجوه بلور منشور 60 درجه است.
[ریاضیات] شش ضلعی، مسدس، مسدسی

جملات نمونه

1. A Victorian stuff-over settee made £320; a mahogany hexagonal occasional table, £200 and a Sheffield plate tea urn, £170.
[ترجمه ترگمان]یک چیز ویکتوریایی - روی نیمکت ۳۲۰، ۳۲۰ پوند، یک میز گاهی چوب ماهون، ۲۰۰ پوند و یک قوری چای بشقاب شفیلد، ۱۷۰ پوند
[ترجمه گوگل]یک مأموریت ویکتوریایی به مبلغ 320 پوند؛ یک جدول مجلسی شش ضلعی mahogany، 200 پوند و یک اورن چای، شفیلد، 170 پوند

2. The hexagonal cells, however, are built with a precision and uniformity that fully matches those of the honey bee.
[ترجمه ترگمان]با این حال، سلول های شش ضلعی با دقت و یکنواختی ساخته شده اند که کاملا منطبق با سلول های زنبور عسل است
[ترجمه گوگل]با این وجود، سلولهای شش ضلعی با دقت و یکنواخت ساخته می شوند که کاملا با زنبور عسل سازگار است

3. The dorsal arm plates are roundly hexagonal and contiguous proximally.
[ترجمه ترگمان]صفحات پشتی پشتی صراحتا شش ضلعی و proximally هستند
[ترجمه گوگل]صفحات بازو پشتی کاملا شش ضلعی و مجاور هستند

4. To his surprise, he found the hexagonal spanner on the ledge in the garage where it was meant to be.
[ترجمه ترگمان]در کمال تعجب دید که می تواند hexagonal را که در گاراژ قرار داشت، در گاراژ پیدا کند
[ترجمه گوگل]به تعجب او، او کلید شش ضلعی را در لبه گاراژ پیدا کرد که در آن قرار بود

5. Wasps also make nests filled with combs of hexagonal cells, but they build not with wax but with paper.
[ترجمه ترگمان]Wasps همچنین باعث ایجاد nests پر از سلول های شش ضلعی می شوند، اما آن ها با موم اما با کاغذ ترکیب نمی شوند
[ترجمه گوگل]زنبورها همچنین لانه ها را با شانه های سلول های شش ضلعی پر می کنند، اما آنها با موم ساخته نمی شوند بلکه با کاغذ ساخته می شوند

6. It normally occurs as flat hexagonal plates.
[ترجمه ترگمان]این حالت معمولا به عنوان صفحات شش ضلعی صاف اتفاق می افتد
[ترجمه گوگل]معمولا به عنوان صفحات شش ضلعی صاف اتفاق می افتد

7. Study result shows that regular hexagonal node coverage model is more suitable to the 2 - D region.
[ترجمه ترگمان]نتیجه مطالعه نشان می دهد که مدل پوشش شبکه شش ضلعی منظم برای منطقه ۲ - D مناسب تر است
[ترجمه گوگل]نتایج مطالعه نشان می دهد که پوشش پوشش گره منظم شش ضلعی بیشتر برای منطقه 2 - D مناسب است

8. Plunger mantle has a hexagonal structure and also is fitted with special tools.
[ترجمه ترگمان]پوشش plunger یک ساختار شش ضلعی دارد و با ابزارهای ویژه ای مجهز شده است
[ترجمه گوگل]گوشته پانچ دارای ساختار شش ضلعی است و همچنین با ابزار ویژه ای طراحی شده است

9. A hexagonal close-packed model for graphite particle was developed. The fraction of carbon atoms on the surface and edge was derived in expression of crystallographic parameters and particle size.
[ترجمه ترگمان]یک مدل نزدیک به گوشه شش ضلعی برای ذرات گرافیتی ایجاد شد کسر اتم های کربن بر روی سطح و لبه در بیان پارامترهای کریستالوگرافی و اندازه ذره بدست می آید
[ترجمه گوگل]یک مدل بسته بندی شده شش ضلعی برای ذرات گرافیت توسعه داده شد کسر اتم های کربن بر روی سطح و لبه در بیان پارامترهای کریستالوگرافی و اندازه ذرات مشتق شده است

10. In the hexagonal close packed structure, slip systems are more limited.
[ترجمه ترگمان]در ساختار بسته نزدیک شش گوشه، سیستم های لغزش محدودتر هستند
[ترجمه گوگل]در ساختار بسته بندی شده شش ضلعی، سیستم لغزش بیشتر محدود است

11. The leafy lipid bilayer, spectrin tetramers arranged into hexagonal network that are anchored by membrane proteins.
[ترجمه ترگمان]The lipid leafy، spectrin tetramers به شبکه شش ضلعی منظم متصل شده اند که توسط پروتئین های غشا مهار شده اند
[ترجمه گوگل]دو لایه لیپید برگ، tetramers spectrin به شبکه های شش ضلعی که توسط پروتئین های غشایی لنگر انداخته می شوند

12. This article introduces the Hexagonal pyramid beryl, which crystallized perpendicular to the granite-pegmatite vein wall which has a close relation with Na replacement in the post melt period.
[ترجمه ترگمان]این مقاله هرم Hexagonal هرم را معرفی می کند که عمود بر دیواره رگ گرانیت - pegmatite است که رابطه نزدیکی با جایگزینی نا در دوره بعد از ذوب شدن دارد
[ترجمه گوگل]در این مقاله هرمی از هرمی شش ضلعی معرفی شده که عمود بر دیواره ورید گرانیت-پگماتیت است که رابطه نزدیک با جایگزین Na را در دوره پس از ذوب دارد

13. In equilibrium condition, AlN whiskers with hexagonal structure, the structure of AlN, were grown via VS mechanism.
[ترجمه ترگمان]در شرایط تعادل، whiskers AlN با ساختار شش ضلعی، ساختار of، از طریق مکانیزم VS - VS - grown رشد کرده اند
[ترجمه گوگل]در شرایط تعادل، ساندویچ AlN با ساختار شش ضلعی، ساختار AlN، از طریق مکانیسم VS رشد کرد

14. A method for determining the hexagonal polytypes of silicon carbide using the Laue pattern is described.
[ترجمه ترگمان]روشی برای تعیین the شش ضلعی سیلیکون کاربید با استفاده از الگوی Laue توصیف می شود
[ترجمه گوگل]یک روش برای تعیین چند نوع پلی کربن شش ضلعی از کاربید سیلیکون با استفاده از الگوی Laue توصیف شده است

15. Thecab is hexagonal wall box - type structure. Glass is mounted at six sides with wide viewing range.
[ترجمه ترگمان]Thecab یک ساختار تک منظوره دیوار شش ضلعی است شیشه در شش طرف با دامنه دید گسترده نصب می شود
[ترجمه گوگل]Thecab جعبه دیوار شش ضلعی - ساختار نوع است شیشه در شش سمت با طیف گسترده ای از نمایش قرار گرفته است

پیشنهاد کاربران

مکعب، شش وجهی


کلمات دیگر: