کلمه جو
صفحه اصلی

hover


معنی : منتظر شدن، پلکیدن، شناور و آویزان بودن، در تردید بودن، در حال توقف پر زدن
معانی دیگر : (در هوا معلق ماندن به ویژه نزدیک به محل بخصوصی) نگونسار بودن، دلنگان بودن، (درجا) بال زدن، (با بال های گسترده برفراز چیزی) چرخ زدن (و مترصد بودن)، (با دلواپسی یا اصرار و غیره) پرسه زدن، (در نزدیکی کسی یا چیزی) منتظر ماندن، (معمولا با : between) دودل بودن، اندروا بودن، شناور واویزان بودن

انگلیسی به فارسی

درحال توقف پر زدن، پلکیدن، شناور واویزان بودن، درتردید بودن، منتظرشدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: hovers, hovering, hovered
(1) تعریف: to stay suspended in the air, often by rapid fluttering, spinning, or the like.
مشابه: drift, float, flutter, hang, waft

- The clouds hovered overhead.
[ترجمه ترگمان] ابرها بالای سرشان پرواز می کردند
[ترجمه گوگل] ابرها در بالای سر قرار می گیرند

(2) تعریف: to stay very near, often so as to watch closely or protectively.
مشابه: baby, hang around, mollycoddle, overprotect, protect

- He hovers over his children.
[ترجمه فرزاد زارع] او بر روی فرزندانش خیلی حساس و یا نگران و دلواپسشان است ( در کل گویی از نزدیک انها را میپاید و از انها نگهداری و محافظت مینماید. )
[ترجمه ترگمان] بالای بچه اش پرواز می کنه
[ترجمه گوگل] او بیش از فرزندانش می چرخد

(3) تعریف: to be in an undecided or uncertain position.
مترادف: waver
مشابه: falter, oscillate, seesaw, totter, vacillate

- She was hovering between life and death.
[ترجمه فرزاد زارع] او در بین زندگی و مرگ، در حالت منتظر ( دلواپس ) و سرگردان بود. ( به قول خودمون یه پاش این دنیا بود یه پاشم اونیکی دنیا. )
[ترجمه ترگمان] او بین زندگی و زندگی معلق بود
[ترجمه گوگل] او بین مرگ و زندگی زندگی می کرد
اسم ( noun )
مشتقات: hoveringly (adv.), hoverer (n.)
• : تعریف: an act, instance, or process of hovering.
مشابه: drift, floating, fluttering, waft

• hang suspended in the air, float on air; linger in an area; waver, vacillate
when a bird, insect, or aircraft hovers, it stays in the same position in the air.
if someone is hovering, they are hesitating about doing something because they cannot make a decision.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] پرواز نزدیک به زمین

مترادف و متضاد

Synonyms: be suspended, brood over, dance, drift, flicker, flit, flitter, flutter, fly, hang about, linger, poise, wait nearby, waver


Antonyms: lie, rest, settle


منتظر شدن (فعل)
abide, wait, await, hover

پلکیدن (فعل)
hover, hop, hang around, scratch along

شناور و آویزان بودن (فعل)
hover

در تردید بودن (فعل)
hover

در حال توقف پر زدن (فعل)
hover

hang, float over


جملات نمونه

The shark was hovering around us.

کوسه در اطراف ما پرسه می‌زد.


An eagle was hovering over the rabbits.

عقابی برفراز خرگوش‌ها چرخ می‌زد.


1. Two hawks were hover ing overhead.
[ترجمه ارغوان امیرشیبانی] دوتا شاهین در هوا معلق بودند.
[ترجمه ترگمان]دو باز در هوا شناور بودند
[ترجمه گوگل]دو راس بود که سربار بود

2. Seagulls hover over the surging waves.
[ترجمه ترگمان]مرغ های دریایی روی امواج خروشان شناور هستند
[ترجمه گوگل]جوجه ها بر روی امواج پرانرژی حرکت می کنند

3. Some birds hover when they look for animals to kill on the ground.
[ترجمه ترگمان]بعضی از پرندگان هنگامی که به دنبال حیوانات برای کشتن بر روی زمین هستند در هوا معلق هستند
[ترجمه گوگل]برخی از پرندگان هنگامی که حیوانات را برای کشتن در زمین می بینند، شناورند

4. You don't hover round the table.
[ترجمه parmida] شما در اطراف میز نمی چرخید
[ترجمه ترگمان]تو دور میز پرواز نمی کنی
[ترجمه گوگل]شما در اطراف جدول نمی چرخید

5. A student helicopter pilot wallowing around in a hover in a tight clearing is an accident waiting to happen.
[ترجمه ترگمان]یک خلبان هلیکوپتر دانش آموزی که در حال شناور ماندن در یک فضای خالی شناور است، تصادفی است که انتظار وقوع آن را دارد
[ترجمه گوگل]یک خلبان هلی کوپتر دانشجویی که در یک محاصره در اطراف یک شناور قرار دارد، حادثه ای است که انتظار می رود رخ دهد

6. Pre-flights complete, Ian lifts crosswind into the hover.
[ترجمه ترگمان]Ian flights را به هوا بلند می کند
[ترجمه گوگل]قبل از پرواز کامل، ایان آسانسور را به سمت شناور می برد

7. Just at first he seemed able to hover on the up draft, like a dry leaf.
[ترجمه ترگمان]درست در ابتدا به نظر می رسید که مثل یک برگ خشک در هوا شناور است
[ترجمه گوگل]در ابتدا، او به نظر می رسید قادر به حرکت در پیش نویس، مانند یک برگ خشک است

8. Millions of dollars hover between your moist fingertips and the keys you punch to articulate a message.
[ترجمه ترگمان]میلیون ها دلار بین انگشتان مرطوب شما و کلیدهای شما برای بیان یک پیغام، شناور هستند
[ترجمه گوگل]میلیون ها دلار بین نوک انگشتان مرطوب شما و کلیدهای پانچ برای بیان یک پیام حرکت می کند

9. Rotting guavas and fruit flies that hover around them are also prevalent on the ridge route.
[ترجمه ترگمان]Rotting guavas و مگس های میوه ها که در اطراف آن ها شناور هستند نیز در مسیر تپه شایع هستند
[ترجمه گوگل]گوجه فرنگی و مگس میوه ای که در اطراف آنها شناور هستند نیز در مسیر ریج قرار دارند

10. In bourgeois society, the professions hover on the margin between tradesmen and gentlemen.
[ترجمه ترگمان]در اجتماع اشراف، the در میان کسبه و آقایان در اهتزاز است
[ترجمه گوگل]در جامعه بورژوایی، حرفه ها روی حاشیه بین معامله گران و آقایان قرار می گیرند

11. With white plumage gleaming, terns hover, tails fanned, slim red beaks pointing down towards the water.
[ترجمه ترگمان]با پره ای سفید و دم های آویخته و دم های آویخته و دم های آویخته و نوک تیزش به طرف آب اشاره می کرد
[ترجمه گوگل]درخشان با پرتوی سفید، ترنس ها شناورند، دم فرمینگ، ضخیمترین قرمز ها به سمت آب است

12. Did Brampton's soul hover here, as he would for eternity, between heaven and hell?
[ترجمه ترگمان]روح s اینجا شناور بود، همان طور که برای ابدیت، میان بهشت و جهنم زندگی می کرد؟
[ترجمه گوگل]آیا روح Brampton در اینجا، به عنوان او را برای ابدیت، بین بهشت ​​و جهنم شناور است؟

13. The pilot stationed the Lynx in a controlled hover above a dell a hundred yards away from the target.
[ترجمه ترگمان]خلبان کشتی lynx را در حالی که در فاصله صد متری هدف قرار داشت، در هوا شناور بود
[ترجمه گوگل]خلبان Lynx را در یک شناور کنترل شده بالای یک دل در یکصد متری از هدف قرار داد

14. You don't hover over him.
[ترجمه ترگمان]تو روی اون شناور نیستی
[ترجمه گوگل]شما روی او نشوید

15. True, synagogue membership and religious school enrollment both hover around 50 percent.
[ترجمه ترگمان]صحیح، عضویت در کنیسه و نام نویسی در مدارس مذهبی حدود ۵۰ درصد است
[ترجمه گوگل]درست است که ثبت نام کنیسه و ثبت مدارس مذهبی حدود 50 درصد را شامل می شود

Reporters hovered around the gate.

خبرنگاران در اطراف دروازه مترصد ایستاده بودند.


I hovered between two good offers.

بین دو پیشنهاد خوب در تعلیق بودم.


پیشنهاد کاربران

در هوا معلق ماندن ( مختص حشرات و پرندگان )

stay in the air in one place

متغیر ( در یک بازه زمانی )

در هوا ثابت ماندن ( مختص پرندگان و حشرات )

پرسه زدن

قرار دادن مکان نمای موس بر روی چیزی

در جا ماندن

بردن نشانگر موس روی یک اِلِمان

تو هوا تو یه محل مشخص معلق موندن

در هوا معلق ماندن ؛ منتظر ایستادن

# a hawk hovered over the hill
# I saw a helicopter hovering overhead
# He was hovering anxiously outside
# She hovered uncertainly near the door

این کلمه بمعنی در هوا یا در یک مکان معلق ماندنه. . . و فقط هم برای حشرات و پرنده ها بکار نمیره. . .
مثل این جمله. . . , breath hovering upon Tom's neak. . . اینو توی یه رمان زبان اصل خوندم. . . حالا ممکنه اینجا معنیه معلق ماندن نده. . . مولا معنی نگهداشتن با همچین چیزی بده


کلمات دیگر: