کلمه جو
صفحه اصلی

guise


معنی : منظر، لباس مبدل، تغییر قیافه، ماسک، لفافه
معانی دیگر : ظاهر فریبنده، وانمود، (قدیمی) روش، طرز رفتار، طرز لباس پوشیدن، (قدیمی) ملبس شدن، آراستن، (انگلیس - گویش محلی) جامه ی مبدل پوشیدن، تغییر قیافه دادن، شکل، نما

انگلیسی به فارسی

پوشش، ماسک، لفافه، لباس مبدل، تغییر قیافه، منظر


ظاهر، ماسک، تغییر قیافه، لباس مبدل


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: external appearance or semblance, esp. if deceptive.
مترادف: disguise, exterior, garb, masquerade, semblance
مشابه: appearance, cover, face, front, look, pretense, shape

- That man is a monster in the guise of a human being!
[ترجمه عطاریان] ااین مردهیولایی است در هیئت یک انسان
[ترجمه ترگمان] این مرد به شکل یک انسان است!
[ترجمه گوگل] این مرد یک هیول در مقابل یک انسان است!
- This is no more than a swindle in the guise of a loan offer.
[ترجمه ترگمان] این چیزی بیش از یک کلاه برداری نیست
[ترجمه گوگل] این چیزی نیست جز یک فریب در پوشش پیشنهاد وام

(2) تعریف: style of dress; garb.
مترادف: clothes, clothing, costume, dress, fashion, garb, getup, outfit
مشابه: manner, style, trappings

- Here she is in her hippie guise.
[ترجمه ترگمان] اون لباس هیپی هاست
[ترجمه گوگل] در اینجا او در پوشش هیپی او است

• french ducal family of the house of lorraine who were influential during the 16th century (first "duc de guise" was claude de lorraine, 1496-1550)
outward appearance; facade, disguise; manner of dress
you use guise to refer to the outward appearance or form of something.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] ظاهر، شکل

مترادف و متضاد

منظر (اسم)
countenance, face, physiognomy, sight, appearance, aspect, phantom, perspective, image, facet, visage, phase, guise, spectrum, facies, fantom

لباس مبدل (اسم)
disguise, masquerade, guise

تغییر قیافه (اسم)
disguise, masquerade, guise

ماسک (اسم)
mask, guise

لفافه (اسم)
mask, shroud, guise

appearance, pretense


Synonyms: air, aspect, behavior, cloak, color, cover, demeanor, disguise, disguisement, dress, facade, face, false front, false show, fashion, form, front, mask, mien, mode, pose, posture, role, seeming, semblance, shape, show, showing, simulacrum


Antonyms: reality


جملات نمونه

1. under the guise of friendship
تحت لوای دوستی

2. the worms who attack our constitution under the guise of patriotism
آن پست فطرت هایی که زیر نقاب وطن پرستی قانون اساسی ما را مورد حمله قرار می دهند

3. They operated a drug-smuggling business under the guise of an employment agency.
[ترجمه ترگمان]آن ها یک تجارت قاچاق مواد مخدر را تحت پوشش یک اداره کاریابی اداره می کنند
[ترجمه گوگل]آنها یک شرکت قاچاق مواد مخدر تحت پوشش یک آژانس استخدامی را اداره کردند

4. The men who arrived in the guise of drug dealers were actually undercover police officers.
[ترجمه ترگمان]مردانی که به صورت مواد مخدر وارد شده بودند در واقع ماموران پلیس مخفی بودند
[ترجمه گوگل]مردان که در معرض فروشندگان مواد مخدر بودند، در واقع افسران پلیس مخفی بودند

5. It's the same ideas in a different guise.
[ترجمه ترگمان]این یک ایده است که تغییر شکل می دهد
[ترجمه گوگل]این ایده های مشابه در یک پوشش متفاوت است

6. His speech presented racist ideas under the guise of nationalism.
[ترجمه ترگمان]سخنرانی او عقاید نژادپرستانه را تحت پوشش ملی گرایی ارائه کرد
[ترجمه گوگل]سخنرانی او، ایده های نژادپرستانه را تحت پوشش ناسیونالیسم قرار داد

7. Quietly, under the guise of equipment problems, he tried four weeks, then five.
[ترجمه ترگمان]به آرامی، زیر پوشش مشکلات تجهیزات، چهار هفته تلاش کرد، بعد پنج هفته
[ترجمه گوگل]به آرامی، تحت پوشش مشکلات تجهیزات، او سعی کرد چهار هفته، و سپس پنج

8. The four reporters passed the checkpoints in the guise of U. S. soldiers.
[ترجمه ترگمان]چهار گزارشگر از ایست های بازرسی در پوشش U عبور کردند اس سربازان
[ترجمه گوگل]چهار خبرنگار پاس های بازرسی در سرتاسر سربازان U S

9. Suddenly she saw him in a new guise.
[ترجمه ترگمان]ناگهان او را در لباس نو دید
[ترجمه گوگل]ناگهان او را دیدم در یک صورت جدید

10. Zeus got after her one morning in the guise of a brown bear.
[ترجمه ترگمان]زئوس یک روز صبح با یک خرس قهوه ای به دنبالش اومد
[ترجمه گوگل]زئوس پس از او یک بار در ظاهر یک خرس قهوه ای گرفت

11. He may also appear in the guise of a small grey water-horse or a lamb, always with an unusually long tail.
[ترجمه ترگمان]همچنین ممکن است در ظاهر یک اسب آبی کوچک و یا یک بره که همیشه دم دراز دارد ظاهر شود
[ترجمه گوگل]او همچنین ممکن است در پوشش یک اسب آبگوشت کوچک یا بره ای، همیشه با یک دم بی نهایت بلند ظاهر شود

12. In the guise of travelling labourers they were sent to Wokingham Fair as undercover agents.
[ترجمه ترگمان]آن ها در پوشش کارگرانی که در سفر بودند به نمایشگاه Wokingham به عنوان ماموران مخفی فرستاده شدند
[ترجمه گوگل]در پوشش کارگران سفر، آنها به عنوان نماینده مخفی به نمایشگاه Wokingham فرستاده شدند

13. The company has been accused of trying to sell their products under the guise of market research.
[ترجمه ترگمان]این شرکت به تلاش برای فروش محصولات خود تحت پوشش تحقیقات بازار متهم شده است
[ترجمه گوگل]این شرکت متهم به تلاش برای فروش محصولات خود تحت پوشش تحقیقات بازار شده است

14. He turned up at a fancy dress Easter dance in the guise of a white rabbit.
[ترجمه ترگمان]در لباس شب عید پاک، در لباس یک خرگوش سفید، سر و کله اش پیدا شد
[ترجمه گوگل]او در یک لباس فانتزی رقص عید پاک با پوشش خرگوش سفید ظاهر شد

under the guise of friendship

تحت لوای دوستی


پیشنهاد کاربران

تحت ظاهر، تحت لوای

پوشش
( Under the guise of - - در/با/تحت پوشش. . . )

کسوت

منظر، لباس مبدل: معمولا برای فریب یا نامردی بکار میرود ولی میتواند معنی لباس هم بدهد.

قالب - هیات - ظاهر - پوشش


کلمات دیگر: