لولا دار
hinged
لولا دار
انگلیسی به فارسی
لولادار
چسبیده، وابسته بودن، لولا زدن، منوط بودنبر
انگلیسی به انگلیسی
• an object that is hinged is joined to another object with a hinge.
دیکشنری تخصصی
[عمران و معماری] لولایی
[برق و الکترونیک] لولا دار
[زمین شناسی] لولایی
[برق و الکترونیک] لولا دار
[زمین شناسی] لولایی
جملات نمونه
1. hinged
لولا دار
2. the door is hinged securely to the frame
در محکم به چارچوب لولا شده است.
3. the war's destiny hinged on the decisions of only one man
سرنوشت جنگ به تصمیمات فقط یک نفر بستگی داشت.
4. Frances decided to conceal the machine behind a hinged panel.
[ترجمه ترگمان]فرانسیس تصمیم گرفت که ماشین پشت یک تابلو hinged را مخفی کند
[ترجمه گوگل]فرانسیس تصمیم گرفت ماشین را در پشت پانل لولایی پنهان کند
[ترجمه گوگل]فرانسیس تصمیم گرفت ماشین را در پشت پانل لولایی پنهان کند
5. The prosecution's case hinged on the evidence of a witness who died before the trial.
[ترجمه ترگمان]پرونده دادستانی به شهادت یک شاهد بستگی دارد که قبل از محاکمه کشته شد
[ترجمه گوگل]پرونده پرونده بر اساس شواهدی از یک شاهد که قبل از محاکمه فوت کرد
[ترجمه گوگل]پرونده پرونده بر اساس شواهدی از یک شاهد که قبل از محاکمه فوت کرد
6. He slowly opened the lid that hinged to the box.
[ترجمه ترگمان]او آهسته در صندوق را باز کرد که به جعبه وصل بود
[ترجمه گوگل]او به آرامی درب را باز کرد که به جعبه چسبیده است
[ترجمه گوگل]او به آرامی درب را باز کرد که به جعبه چسبیده است
7. The rear door hinges/is hinged at the top so that it opens upwards.
[ترجمه ترگمان]در پشت در باز است و به بالا وابسته است به طوری که آن به سمت بالا باز می شود
[ترجمه گوگل]درب عقب لولا / در سمت بالا آویزان است به طوری که آن را باز می شود به سمت بالا
[ترجمه گوگل]درب عقب لولا / در سمت بالا آویزان است به طوری که آن را باز می شود به سمت بالا
8. The cupboard door is hinged on the right, so it opens on the left.
[ترجمه ترگمان]در گنجه به سمت راست بسته می شود، بنابراین در سمت چپ باز می شود
[ترجمه گوگل]درب کابین در سمت راست قرار دارد، بنابراین در سمت چپ باز می شود
[ترجمه گوگل]درب کابین در سمت راست قرار دارد، بنابراین در سمت چپ باز می شود
9. The ailerons on an airplane are hinged to the wing.
[ترجمه ترگمان]The روی یک هواپیما به بال متصل هستند
[ترجمه گوگل]ایلئون ها در یک هواپیما به بال ها متصل می شوند
[ترجمه گوگل]ایلئون ها در یک هواپیما به بال ها متصل می شوند
10. It was hinged on top and it swung back, and I caught the scent of the dead man in the bathtub.
[ترجمه ترگمان]بسته به بالا بسته بود و به عقب چرخید و من رایحه آن مرد مرده را در وان پیدا کردم
[ترجمه گوگل]این در بالا بود و آن را به عقب چرخید، و من عطر مرد مردگان را در وان حمام گرفتم
[ترجمه گوگل]این در بالا بود و آن را به عقب چرخید، و من عطر مرد مردگان را در وان حمام گرفتم
11. The northern legislative position essentially hinged on the unfairness of increasing proslavery representation in Congress under the terms of the Three-fifths Compromise.
[ترجمه ترگمان]موقعیت قانون گذاری شمالی اساسا به بی عدالتی افزایش نمایندگی proslavery در کنگره تحت شرایط سازش سه پنجم بستگی دارد
[ترجمه گوگل]موضع قانونی شمال اساسا بر انصاف افزایش نمایندگی مجلس در کنگره در شرایط سازش سه پنجم تاکید می کند
[ترجمه گوگل]موضع قانونی شمال اساسا بر انصاف افزایش نمایندگی مجلس در کنگره در شرایط سازش سه پنجم تاکید می کند
12. A roughly rectangular plate, hinged to the back of the shield, carries a sharp spike of a tail.
[ترجمه ترگمان]یک بشقاب مستطیل شکل تقریبا مستطیلی، که به پشت سپر تکیه دارد، یک میخ تیزی از دمش به همراه دارد
[ترجمه گوگل]یک صفحه تقریبا مستطیلی که به پشت سپر متصل است، یک سنسور تیز از دم دارد
[ترجمه گوگل]یک صفحه تقریبا مستطیلی که به پشت سپر متصل است، یک سنسور تیز از دم دارد
13. The election, locals said, hinged on discontent among some parents with the pace of long-awaited school repairs.
[ترجمه ترگمان]افراد محلی گفتند که انتخابات بر نارضایتی برخی از والدین با سرعت تعمیرات اساسی مدارس تکیه داشته است
[ترجمه گوگل]انتخابات، گفت که مردم محلی، در مورد نارضایتی برخی از والدین با سرعت مداوم تعمیرات مدرسه طولانی مدت است
[ترجمه گوگل]انتخابات، گفت که مردم محلی، در مورد نارضایتی برخی از والدین با سرعت مداوم تعمیرات مدرسه طولانی مدت است
14. Doors of the hatch can be hinged or sliding, or even a lift-down flap, as long as it's got adequate support.
[ترجمه ترگمان]درهایی که از دریچه باز می شوند می تواند بسته یا لغزنده باشد و یا حتی یک دریچه بالابر نیز وجود داشته باشد، تا زمانی که پشتیبانی کافی داشته باشد
[ترجمه گوگل]درب های دریچه می تواند تا زمانی که از حمایت کافی برخوردار باشد، می تواند به سمت چسبیده یا کشویی، و یا حتی یک فلپ بالابر برسد
[ترجمه گوگل]درب های دریچه می تواند تا زمانی که از حمایت کافی برخوردار باشد، می تواند به سمت چسبیده یا کشویی، و یا حتی یک فلپ بالابر برسد
15. A rough hinged wire door had been fashioned in cheap soft wood, only eighteen inches square.
[ترجمه ترگمان]یک بسته کوچک بسته به آن در چوب نرم ارزان قیمتی بود که فقط هیجده اینچ مربع بود
[ترجمه گوگل]یک درب سفت و محکم خم شده در چوب نرم ارزان شده، فقط 18 اینچ مربع است
[ترجمه گوگل]یک درب سفت و محکم خم شده در چوب نرم ارزان شده، فقط 18 اینچ مربع است
پیشنهاد کاربران
[مهندسی عمران] مفصلی
منوط، وابسته
کلمات دیگر: