کلمه جو
صفحه اصلی

howl


معنی : ضجه، عزاداری کردن، فریاد زدن، زوزه کشیدن
معانی دیگر : (مانند گرگ یا سگ و غیره) زوزه کشیدن، زنودن، (از درد یا غم و غیره) نالیدن، نعره کشیدن، ویله زدن، چاویدن، نوفیدن، زنوییدن، هوار کردن، عربده کشیدن، (مجازی) فریاد کشیدن (به نشان اعتراض و غیره)، سخت مورد اعتراض قرار دادن، با سروصدا اعلام کردن یا گفتن، جار زدن، زوزه، نوفه، فریاد

انگلیسی به فارسی

زوزه کشیدن، فریاد زدن، عزاداری کردن


صدای جیر جیر، ضجه، فریاد زدن، زوزه کشیدن، عزاداری کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: howls, howling, howled
(1) تعریف: to utter or make a long, loud, mournful sound like that of a wolf or dog.
مترادف: ululate
مشابه: caterwaul, cry, wail

(2) تعریف: to cry out loudly, as from sorrow, distress, anger, or the like.
مترادف: bawl, cry out, wail
مشابه: bellow, groan, keen, moan, scream, yell, yowl

(3) تعریف: (informal) to laugh loudly and exuberantly.
مترادف: guffaw, roar, scream
مشابه: laugh

- They howled at his jokes.
[ترجمه ترگمان] به لطیفه های او زوزه می کشیدند
[ترجمه گوگل] آنها جوک های خود را گول زدند
فعل گذرا ( transitive verb )
(1) تعریف: to express by howling.
مترادف: bawl, roar
مشابه: bellow, cry, hoot, scream, shout, yell

- The crowd howled its disapproval.
[ترجمه ترگمان] جمعیت اعتراض خود را به هم زدند
[ترجمه گوگل] جمعیت آن را رد کرد

(2) تعریف: to overpower or drive by shouting or howling (usu. fol. by down).
مشابه: overpower

- They howled down their opponents.
[ترجمه ترگمان] آن ها حریفان خود را زیر و رو کردند
[ترجمه گوگل] آنها مخالفان خود را خفه کردند
اسم ( noun )
(1) تعریف: a long, loud, plaintive cry or sound, such as that of a wolf or dog.
مترادف: yowl
مشابه: caterwaul

(2) تعریف: a mournful cry, as from sorrow or pain.
مترادف: bawl, wail
مشابه: cry, scream, yowl

(3) تعریف: a hearty or derisive laugh, or something that causes such laughter.
مترادف: belly laugh, guffaw, roar, scream
مشابه: derision, hoot, laughter

• poem by allen ginsberg (published in 1956)
yowl, wail, cry (of pain, anger, protest, etc.)
yowl, moan, wail, cry out (in pain, anger, protest, etc.)
if a wolf or a dog howls, it utters a long, loud crying sound.
if a person howls, they make a long, loud cry, expressing pain, anger, or unhappiness. verb here but can also be used as a count noun. e.g. ...a howl of pain. she let out a bit of a howl when he put her finger in the basin of water.
when the wind howls, it blows hard and makes a loud noise.
if you howl with laughter, you laugh very loudly.
see also howling.
if people howl you down, they shout loudly to stop you speaking.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] زوزه صدای نامطلوب و ممتدی که بر اثر پسخورد الکتریکی یا اکوستیکی در گیرنده رادیو یا سیستمهای تقویت کننده بسامد شنیداری تولید می شود.

مترادف و متضاد

ضجه (اسم)
cry, dole, scream, exclamation, howl, yell, squall, lament, wail, squeal, shriek, whoop, plaint, yawl, yammer

عزاداری کردن (فعل)
howl, mourn

فریاد زدن (فعل)
cry, shout, bawl, scream, howl, yell, squall

زوزه کشیدن (فعل)
bay, yap, yowl, howl, whimper, yip, ululate

long, painful cry


Synonyms: bark, bawl, bay, bellow, blubber, clamor, groan, growl, hoot, keen, lament, moan, outcry, quest, roar, scream, shout, shriek, ululate, wail, weep, whimper, whine, yell, yelp, yip, yowl


جملات نمونه

1. howl (somebody) down
با داد و فریاد اعتراض آمیز صدای ناطق را تحت الشعاع قرار دادن یا خفه کردن

2. they raised a howl over high taxes
آنها از مالیات های سنگین دادشان بلند شده بود.

3. one's night to howl
نوبت عیش و عشرت شخص

4. A dog will not howl if you beat him with a bone.
[ترجمه ترگمان]اگر با یک استخوان او را کتک بزنی، یک سگ زوزه نخواهد کشید
[ترجمه گوگل]اگر شما با استخوان او را ضرب و شتم، سگ نخواهد زد

5. Envy assails the noblest, the winds howl around the highest peak.
[ترجمه ترگمان]Envy از همه noblest است و باد در بالاترین نقطه اوج زوزه می کشد
[ترجمه گوگل]حسادت نجیب تر می شود، باد در اطراف بالاترین قله سرازیر می شود

6. One must howl with the wolves.
[ترجمه ترگمان]یکی باید با گرگ ها زوزه بکشد
[ترجمه گوگل]باید با گرگ ها را زد

7. He tossed back his head in a howl of berserk laughter.
[ترجمه ترگمان]سرش را با صدای خنده ای دیوانه وار تکان داد
[ترجمه گوگل]او سرش را در یک صدای خنده از برسکر باز کرد

8. He that lives with wolves will learn to howl.
[ترجمه ترگمان]اون طوری زندگی می کنه که گرگ ها یاد می گیرن زوزه بکشن
[ترجمه گوگل]کسی که با گرگ زندگی می کند یاد می گیرد که صدای جیغ بکشد

9. With a howl he leapt at his foe.
[ترجمه ترگمان]با زوزه ای به سوی دشمن پرید
[ترجمه گوگل]با صدای جیغ او را به جهنم جهش او

10. The child set up a howl.
[ترجمه ترگمان]بچه زوزه می کشد
[ترجمه گوگل]کودک راه می اندازد

11. She let out a howl of pain.
[ترجمه ترگمان]او از درد زوزه کشید
[ترجمه گوگل]او گله ای از درد زد

12. The eerie howl of the siren sent chills up her spine.
[ترجمه ترگمان]زوزه وهم آوری او را به لرزه انداخت
[ترجمه گوگل]صدای عجیب و غریب آژیر به سمت ستون فقراتش افتاد

13. He gave a howl of pain.
[ترجمه ترگمان]فریادی از درد کشید
[ترجمه گوگل]او صدای درد زد

14. Traditionalists may howl, but in today's world, cultural relativism rules.
[ترجمه ترگمان]Traditionalists ممکن است زوزه بکشد، اما در دنیای امروز، نسبی گرایی فرهنگی
[ترجمه گوگل]سنت گرایان ممکن است صدای جیغ بکشند، اما در دنیای امروز، نسبیت گرایی فرهنگی حکم می کند

15. It's not polite to howl down a speaker.
[ترجمه ترگمان]این مودبانه نیست که در یک سخنران زوزه بکشد
[ترجمه گوگل]این مودب نیست که صدای بلندگو را بچرخاند

Wolves were howling around our tent.

گرگ‌ها در اطراف چادر ما زوزه می‌کشیدند.


A howling wind.

بادی که زوزه می‌کشد.


Tortured men were howling in agony.

مردان زیر شکنجه از شدت درد نعره می‌کشیدند.


The sick child howled all night.

کودک بیمار سرتاسر شب ناله می‌کرد.


The representatives howled at the blunder.

آن اشتباه بزرگ فریاد اعتراض نمایندگان را بلند کرد.


Newsboys were howling the news.

روزنامه‌فروشان خبر را جار می‌زدند.


They raised a howl over high taxes.

آن‌ها از مالیات‌های سنگین دادشان بلند شده بود.


howls of protest

فریادهای اعتراض


اصطلاحات

howl (somebody) down

با دادوفریاد اعتراض‌آمیز صدای ناطق را تحت‌الشعاع قرار دادن یا خفه کردن


one's night to howl

نوبت عیش و عشرت شخص


پیشنهاد کاربران

معنیش در فیلم ترسناک به معنیه عزاداری یا زوزه هست ولی در صحبت یعنی بی مصرف ولی معنی زیاده دارع
من را در اینستا گرام دنبال کنید @408alirezw

۱ - زوزه کشیدن حیوانات
۲ - زوزه
۳ - صدای باد که یه چیزی شبیه زوزه ست
۴ - گریه کردن با صدای بلند و کشیده
۵ - فریاد کشیدن برای اعتراض و درخواست چیزی

با صدای بلند خندیدن

✔️زوزه کشیدن ( باد و غیره )
[Bad Weather]
[Collocation]
the wind blows/​whistles/​howls/​picks up/​whips through something/​sweeps across something

از درد مثل گرگ زوزه می کشید.

زوزِهیدَن = زوزه کشیدن


کلمات دیگر: