کلمه جو
صفحه اصلی

fixed charge


هزینه های ثابت (مانند کرایه و بهره و پول بیمه)

انگلیسی به فارسی

هزینه‌های ثابت (مانند کرایه و بهره و پول بیمه)


هزینه ثابت


انگلیسی به انگلیسی

• expense that must be paid; charges arising out of the maintenance of fixed assets

اسم ( noun )
• : تعریف: any business expense or tax due, usu. periodically, that is set at an unvarying rate or amount.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] بار ثابت

جملات نمونه

1. An example of the fixed charge is the mortgage and no more need be said about it here.
[ترجمه ترگمان]یک نمونه از هزینه ثابت، رهن است و دیگر نیازی به گفتن آن نیست
[ترجمه گوگل]یک مثال از هزینه ثابت، وام مسکن است و نیازی به آن در اینجا نیست

2. While obviously the fixed charge accords superior protection, there are sound reasons for taking a floating charge.
[ترجمه ترگمان]در حالی که بدیهی است که اتهام ثابت حفاظت بالاتری وجود دارد، دلایل منطقی برای گرفتن یک شارژ شناور وجود دارد
[ترجمه گوگل]در حالی که بدیهی است که هزینه ثابت، حفاظت برتر را ارائه می دهد، دلایل صحیح برای دریافت بار شناور وجود دارد

3. Also not included are fixed charges on bank accounts and, more importantly, fixed charges on shares held in a subsidiary.
[ترجمه ترگمان]همچنین شامل هزینه های ثابت حساب های بانکی و مهم تر از آن، هزینه های ثابت در سهام نگهداری شده در یک شرکت فرعی است
[ترجمه گوگل]همچنین شامل نمی شود اتهامات ثابت در حساب های بانکی و مهمتر از همه، هزینه های ثابت در مورد سهام در یک شرکت تابعه

4. If the fixed charge has to be very high it may induce people to abandon consumption of the commodity altogether.
[ترجمه ترگمان]اگر بار ثابت باید بسیار بالا باشد، ممکن است مردم را ترغیب کند که مصرف کالا را کلا رها کنند
[ترجمه گوگل]اگر هزینه ثابت باید بسیار زیاد باشد، ممکن است مردم را وادار کند مصرف کالای خود را تمام کند

5. Do you pay your landlord a fixed charge for heating?
[ترجمه ترگمان]آیا به صاحب مسافرخانه برای گرم کردن پول می دهی؟
[ترجمه گوگل]آیا صاحبخانه خود را به اتهام ثابت برای گرم کردن می پردازید؟

6. Specific tariffs are levied as a fixed charge for each unit of a good imported.
[ترجمه ترگمان]تعرفه های خاص به عنوان یک شارژ ثابت برای هر واحد کالای وارداتی خوب وضع می شوند
[ترجمه گوگل]تعرفه های خاص به عنوان یک هزینه ثابت برای هر واحد وارداتی خوب وارد می شود

7. The transport problem with fixed charge is a kind of NP problem, and there is no polynomial algorithm which can solve it.
[ترجمه ترگمان]مساله حمل و نقل با بار ثابت یک مساله ان پی کامل است و هیچ الگوریتم چند جمله ای وجود ندارد که بتواند آن را حل کند
[ترجمه گوگل]مشکل حمل و نقل با هزینه ثابت یک نوع مشکل NP است و هیچ الگوریتمی چندجملهای وجود ندارد که بتواند آن را حل کند

8. Excess fixed charge and surface states densities in various MIS structures have been successfully reduced by the RF annealing technique.
[ترجمه ترگمان]بار ثابت اضافی و تراکم حالت های سطح در ساختارهای مختلف MIS به طور موفقیت آمیزی با تکنیک تابکاری RF کاهش پیدا کرده اند
[ترجمه گوگل]تراکمهای ثابت بار و ثابت سطحی در سازه های مختلف MIS با استفاده از روش RF Annealing با موفقیت کاهش یافته است

9. In many countries there is a fixed charge for personal services.
[ترجمه ترگمان]در بسیاری از کشورها یک اتهام ثابت برای خدمات شخصی وجود دارد
[ترجمه گوگل]در بسیاری از کشورها هزینه ثابت برای خدمات شخصی وجود دارد

10. The fixed charge transportation problem ( FCTP ) is a special linear programming problem.
[ترجمه ترگمان]مساله حمل بار ثابت (FCTP)یک مساله برنامه ریزی خطی ویژه است
[ترجمه گوگل]مشکل انتقال ثابت هزینه (FCTP) یک مشکل برنامه ریزی خطی خاص است

11. Her raised water rates reduced the fixed charge but increased the cost of higher volumes.
[ترجمه ترگمان]نرخ آب بالا او بار ثابت را کاهش داد اما هزینه جلدهای عالی را افزایش داد
[ترجمه گوگل]نرخ آب افزایش یافته، هزینه ثابت را کاهش داد، اما هزینه های بالاتری را افزایش داد

12. Crystallisation Crystallisation is the term used to describe the process by which a floating charge is converted into a normal fixed charge.
[ترجمه ترگمان]crystallisation crystallisation اصطلاحی است که برای توصیف فرآیندی استفاده می شود که در آن یک شارژ شناور به بار الکتریکی عادی تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]کریستالیزاسیون کریستالیزاسیون اصطلاح است که برای توصیف فرایندی است که با استفاده از آن یک بار شناور به یک بار ثابت عادی تبدیل می شود

13. Some credit cards often levy a rate of 20 to 30 percent after a payment is missed; in other cases a fixed charge is levied without change to the interest rate.
[ترجمه ترگمان]بعضی از کارت های اعتباری معمولا نرخ ۲۰ تا ۳۰ درصد از پرداخت را پس از missed پرداخت می کنند؛ در موارد دیگر هزینه ثابت بدون تغییر به نرخ بهره وضع می شود
[ترجمه گوگل]بعضی از کارت های اعتباری اغلب پس از اتمام پرداخت، میزان 20 تا 30 درصد را می پردازند در موارد دیگر هزینه ثابت بدون تغییر به نرخ بهره اعمال می شود

14. Undertook an analysis to method of share of existing and fixed charge.
[ترجمه ترگمان]تجزیه و تحلیل یک آنالیز به روش تقسیم بار موجود و ثابت
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل به روش سهم هزینه های موجود و ثابت انجام شد

پیشنهاد کاربران

وثیقه ثابت ( معنای تخصصی مالی )


کلمات دیگر: