کلمه جو
صفحه اصلی

fine tuning


میزان سازی دقیق

انگلیسی به فارسی

میزان‌سازی دقیق


انگلیسی به انگلیسی

• making delicate adjustments (on a machine, instrument, etc.)

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] تنظیم دقیق
[ریاضیات] میزان سازی دقیق

جملات نمونه

1. Flame control: a certain amount of finesse is required to fine tune the heat output.
[ترجمه ترگمان]کنترل شعله: یک مقدار مشخص از ظرافت برای تنظیم دقیق خروجی گرما مورد نیاز است
[ترجمه گوگل]کنترل شعله: برای تنظیم دقیق خروجی گرما، مقدار مشخصی از ضخامت لازم است

2. When you read some one who can write about this as well as Lessing, it helps you fine tune your own perceptions.
[ترجمه ترگمان]زمانی که کسی را می خوانید که می تواند در مورد این اثر به خوبی لسینگ بنویسد، به شما کمک می کند تا درک خودتان را تنظیم کنید
[ترجمه گوگل]هنگامی که شما بعضی از افرادی را می خوانید که می توانند در مورد این و همچنین لسینگ بنویسند، به شما کمک می کند که تصورات خود را درست کنید

3. Courses cater for all levels of diver from the absolute beginner up to those who want to fine tune their technique.
[ترجمه ترگمان]دوره های درسی برای تمام سطوح غواص از مبتدی مطلق تا افرادی که می خواهند روش خود را تنظیم کنند، برآورده می شود
[ترجمه گوگل]دوره های آموزشی برای تمام سطوح غواص از مبتدی مطلق تا افرادی که می خواهند تکنیک خود را خوب تنظیم کنند

4. Be responsible for steering and handling evaluation and fine tuning together with manufacturing and key suppliers.
[ترجمه ترگمان]مسیول هدایت و رسیدگی به ارزیابی و تنظیم خوب با تولید و تامین کنندگان کلیدی باشید
[ترجمه گوگل]مسئولیت فرماندهی و مدیریت ارزیابی و تنظیم دقیق همراه با تولید کنندگان و تامین کنندگان کلیدی است

5. This issue covers the fine tuning of the scoring algorithm, new fadeout options, configurable playlist color, as well as new handy tool for editing filters.
[ترجمه ترگمان]این موضوع تنظیم دقیق الگوریتم امتیازدهی، گزینه های fadeout جدید، رنگ پخش قابل پیکربندی و نیز ابزار دستی جدید برای ویرایش فیلترها را پوشش می دهد
[ترجمه گوگل]این مسئله تنظیم خوبی از الگوریتم به ثمر رساند، گزینه های محو شدن جدید، رنگ لیست پخش قابل تنظیم، و همچنین ابزار دستی جدید برای ویرایش فیلتر ها را پوشش می دهد

6. Controlled experiments can help fine tuning the human - computer interface of actively used systems.
[ترجمه ترگمان]آزمایش ها کنترل شده می توانند به تنظیم دقیق فصل مشترک کامپیوتر - کامپیوتر از سیستم های مورد استفاده فعال کمک کنند
[ترجمه گوگل]آزمایش های کنترل شده می تواند به درستی تنظیم رابط انسان و کامپیوتر سیستم های فعال بکار رفته کمک کند

7. The engine needs some fine tuning.
[ترجمه ترگمان]موتور به تنظیم ظریف نیاز دارد
[ترجمه گوگل]موتور نیاز به تعدیل خوب دارد

8. Fine tuning those searches slightly to exclude non-development positions ("Linux programming" versus "Windows programming") yields 243 and 070 open positions, respectively.
[ترجمه ترگمان]تنظیم دقیق این جستجوها برای حذف پست های غیر توسعه (\"برنامه نویسی لینوکس\" در مقابل \"برنامه نویسی ویندوز\")به ترتیب ۲۴۳ و ۰۷۰ را به دست می دهد
[ترجمه گوگل]تنظیم دقیق این جستجوها به منظور حذف موقعیتهای غیر توسعه ('برنامه نویسی لینوکس' و 'برنامه نویسی ویندوز') به ترتیب 243 و 070 موقعیت باز است

9. This will allow for benchmarking and specific fine tuning of the process of preprocessing itself.
[ترجمه ترگمان]این امر باعث تعیین الگو برداری و تنظیم دقیق فرآیند پیش پردازش می شود
[ترجمه گوگل]این به منظور سنجش و تنظیم دقیق فرایند پیش پردازش اجازه می دهد

10. For extremely large problems, fine tuning is necessary for all systems.
[ترجمه ترگمان]برای مشکلات بسیار بزرگ، تنظیم خوب برای همه سیستم ها ضروری است
[ترجمه گوگل]برای مشکلات بسیار زیاد، تنظیم دقیق برای همه سیستم ها ضروری است

11. The invention realizes the fine tuning of oscillating frequency and decreases the cost of hardware.
[ترجمه ترگمان]این اختراع تنظیم مناسب فرکانس نوسان و کاهش هزینه سخت افزار را درک می کند
[ترجمه گوگل]این اختراع تنظیم خوب فرکانس نوسان را شناسایی می کند و هزینه سخت افزار را کاهش می دهد

12. The program fine tuning procedures.
[ترجمه ترگمان]برنامه تنظیم ظریف برنامه
[ترجمه گوگل]برنامه تنظیم دقیق برنامه

13. Some playing positions are prone to collide with a Floyd's fine tuning system and this one seems to be especially sensitive.
[ترجمه ترگمان]برخی از موقعیت های بازی در معرض برخورد با سیستم تنظیم ظریف فلوید قرار دارند و به نظر می رسد این یکی بسیار حساس به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]برخی از موقعیت های بازی مستعد برخورد با یک سیستم تنظیم دقیق فلوید هستند و این به نظر می رسد بسیار حساس است

14. The motor is controlled by a PWM circuit that precisely sends DC voltage on a train of pulses for fine tuning the antenna to the resonance point.
[ترجمه ترگمان]موتور توسط یک مدار PWM کنترل می شود که به طور دقیق ولتاژ DC را در یک قطار پالس های ولتاژ برای تنظیم دقیق آنتن به نقطه رزونانس می فرستد
[ترجمه گوگل]موتور با یک مدار PWM کنترل می شود که به طور دقیق ولتاژ دی سی را در قطار پالس برای تنظیم دقیق آنتن به نقطه رزونانس ارسال می کند

پیشنهاد کاربران

بهینه سازی

تنظیم دقیق

خوسامانی در فلسفه.


کلمات دیگر: