کلمه جو
صفحه اصلی

graded


معنی : نمره دار
معانی دیگر : مدرج

انگلیسی به فارسی

مدرج، نمره دار


درجه بندی شده، نمره دار


انگلیسی به انگلیسی

• graded is used to describe something that is gradually sloping or changing.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] تغییر تدریجی، شیب دار
[ریاضیات] مدرج، زینه بندی شده

مترادف و متضاد

نمره دار (صفت)
graded

sorted


Synonyms: ranked, grouped, indexed, ordered, classified


جملات نمونه

1. they graded up the cow with a pure-bred bull
گاو ماده را با گاوی اصیل جفت گیری کردند.

2. they have graded the apples by size
سیب ها را از نظر اندازه طبقه بندی کرده اند.

3. she has not yet graded all of the papers
هنوز همه ی ورقه ها را نمره نداده است.

4. student papers have to be carefully corrected and graded
انشاهای دانشجویان بایستی به دقت اصلاح و نمره داده شود.

5. Potatoes are graded according to size and quality.
[ترجمه ترگمان]سیب زمینی با توجه به اندازه و کیفیت درجه بندی می شود
[ترجمه گوگل]سیب زمینی با توجه به اندازه و کیفیت ارزیابی می شود

6. The apples were graded up before being sent to market.
[ترجمه ترگمان]سیب های قبل از اینکه به بازار فرستاده شوند، درجه بندی می شدند
[ترجمه گوگل]سیب ها قبل از ارسال به بازار طبقه بندی شدند

7. Chinese rugs are graded according to the fineness of their knotting.
[ترجمه ترگمان]قالیچه های چین با توجه به the their درجه بندی می شوند
[ترجمه گوگل]فرش چینی با توجه به ریزه کاری آنها مرتب می شود

8. Houses are graded from nought to ten for energy efficiency.
[ترجمه ترگمان]خانه ها از nought تا ده جهت بهره وری انرژی درجه بندی می شوند
[ترجمه گوگل]خانه ها از 10 تا 10 برای بهره وری انرژی ارزیابی می شوند

9. A student who gets 90 % is graded A.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزی که ۹۰ % دارد نمره A را درجه بندی می کند
[ترجمه گوگل]دانش آموزی که 90٪ می شود، درجه بندی می شود

10. The timber is graded according to its thickness.
[ترجمه ترگمان]چوب با توجه به ضخامت آن درجه بندی شده است
[ترجمه گوگل]چوب بر اساس ضخامت آن درجه بندی می شود

11. The term papers have been graded.
[ترجمه ترگمان]این ترم دسته بندی شده است
[ترجمه گوگل]مقالات اصطلاحات درجه بندی شده اند

12. The books are graded according to the difficulty of the language.
[ترجمه ترگمان]کتاب ها با توجه به دشواری زبان، درجه بندی می شوند
[ترجمه گوگل]کتاب ها با توجه به سختی زبان درجه بندی می شوند

13. The potatoes are graded by / according to size.
[ترجمه ترگمان]سیب زمینی با توجه به اندازه درجه بندی می شود
[ترجمه گوگل]سیب زمینی توسط / بر اساس اندازه مرتب می شود

14. Ten beaches were graded as acceptable.
[ترجمه ترگمان]۱۰ ساحل به همان اندازه قابل قبول بودند
[ترجمه گوگل]ده سواحل به عنوان قابل قبول درجه بندی شدند

15. All the parks are regularly checked and graded by tourist board inspectors.
[ترجمه ترگمان]همه پارک ها به طور منظم بازرسی می شوند و توسط بازرسان هییت توریستی درجه بندی می شوند
[ترجمه گوگل]کلیه پارک ها به طور منظم توسط بازرسان هیئت مدیره گردشگری بررسی و درجه بندی می شوند

پیشنهاد کاربران

درجه بندی شده ( در شاخه روان شناسی بالینی ) ( مانند تکالیف منزل درجه بندی شده

شماره دار ، درجه دار

مدرّج شده - ( مثلا در روانسنجی: مدل پاسخ مدرّج شده=graded response model )

مدرج

در مهندسی عمران شیب بندی ( کف )

درجه بندی


کلمات دیگر: