کلمه جو
صفحه اصلی

humid


معنی : ابدار، نمناک، مرطوب، تر، بخاردار، نمدار
معانی دیگر : نمناک، نمدار، مرطوب، ابدار، بخاردار

انگلیسی به فارسی

نمناک، تر، نم، مرطوب، نمدار، ابدار، بخاردار


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: humidly (adv.), humidness (n.)
• : تعریف: having a relatively high amount of moisture or water vapor; damp.
مترادف: damp, moist
مشابه: clammy, dewy, muggy, steamy, sticky, sultry, sweltering

- The climate of the southern United States is humid in the summers.
[ترجمه ترگمان] آب و هوای ایالات متحده در تابستان مرطوب است
[ترجمه گوگل] آب و هوای جنوب ایالات متحده در تابستان مرطوب است
- The humid air made us all feel uncomfortably hot.
[ترجمه ترگمان] هوای شرجی همه ما را به طرز ناراحت کننده ای گرم کرده بود
[ترجمه گوگل] هوا مرطوب باعث شده همه ما احساس ناراحتی گرم است

• moist, damp
in humid places, the weather is hot and damp.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] تر
[برق و الکترونیک] مرطوب
[نساجی] مرطوب - نم دار
[آب و خاک] مرطوب، نمناک

مترادف و متضاد

ابدار (صفت)
rude, lush, aqueous, juicy, succulent, hydrous, watery, humid

نمناک (صفت)
hydrous, humid, damp, moist, dabby, wettish

مرطوب (صفت)
humid, wet, sappy, moist, wettish, dank, dewy, dump

تر (صفت)
watery, humid, wet, soggy, moist, dewy, rainy

بخاردار (صفت)
humid, vaporous, fumy, vapoury

نمدار (صفت)
humid, moist, linden

very damp, referring to weather


Synonyms: boiling, clammy, close, dank, irriguous, moist, mucky, muggy, oppressive, sodden, soggy, steamy, sticky, stifling, stuffy, sultry, sweaty, sweltering, watery, wet


Antonyms: arid, dry


جملات نمونه

1. It was so humid in our classroom that we wished the school would buy an air conditioner.
کلاسمان آنقدر مرطوب بود که آرزو کردیم مدرسه یک دستگاه تهویه بخرد

2. New Yorkers usually complain in the summer of the humid air.
مردم نیویورک معمولاض در تابستان از هوای مرطوب شاکی اند

3. Most people believe that ocean air is quite humid.
بیشتر مردم بر این باورند که هوای اقیانوس کاملاض مرطوب است

4. humid jungles
جنگل های مرطوب

5. mazandaran's humid weather
هوای نمدار مازندران

6. a hot, humid day
یک روز گرم و مرطوب

7. running water and trees make the air humid
آب جاری و درخت هوا را مرطوب می کند.

8. The recent hot, humid weather is affecting air quality.
[ترجمه ترگمان]هوای گرم و مرطوب اخیر بر کیفیت هوا تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]هوای داغ و مرطوب اخیر بر کیفیت هوا اثر می گذارد

9. Runners had to acclimatize to the humid tropical conditions.
[ترجمه Sofia] دوندگان باید با وصعیت مرطوب نواحی گرمسیری خو بگیرند
[ترجمه ترگمان]Runners باید به شرایط استوایی مرطوب acclimatize
[ترجمه گوگل]دونده ها باید به شرایط مرطوب گرمسیری متصل شوند

10. Summer in south China is hot and humid.
[ترجمه ترگمان]تابستان در جنوب چین گرم و مرطوب است
[ترجمه گوگل]تابستان در جنوب چین گرم و مرطوب است

11. New York is very hot and humid in the summer.
[ترجمه ترگمان]نیویورک در تابستان گرم و مرطوب است
[ترجمه گوگل]نیویورک تابستان بسیار گرم و مرطوب است

12. This humid heat makes you feel rather sluggish.
[ترجمه ترگمان]این گرمای مرطوب باعث می شود شما احساس تنبلی کنید
[ترجمه گوگل]این گرمای مرطوب باعث می شود شما احساس تنهایی نکنید

13. It was a hot, humid summer day.
[ترجمه ترگمان]روز گرم و شرجی تابستانی بود
[ترجمه گوگل]این یک روز گرم و مرطوب بود

14. Visitors can expect hot and humid condi-tions.
[ترجمه ترگمان]بازدید کنندگان می توانند انتظار شرایط گرم و مرطوب را داشته باشند
[ترجمه گوگل]بازدیدکنندگان می توانند شرایط گرم و مرطوب را انتظار داشته باشند

15. The humid climate didn't agree with him.
[ترجمه ترگمان]آب و هوای مرطوب با او موافق نبود
[ترجمه گوگل]آب و هوای مرطوب با او موافق نبود

16. These ferns will grow best in a humid atmosphere.
[ترجمه ترگمان]این سرخس ها در یک جو مرطوب بهترین رشد را خواهند داشت
[ترجمه گوگل]این شاخساره ها در یک محیط مرطوب بهتر می شود

17. Tokyo is extremely humid in mid-summer.
[ترجمه ترگمان]توکیو در میانه تابستان شدیدا مرطوب است
[ترجمه گوگل]توکیو در اواسط تابستان بسیار مرطوب است

18. It's hot out — very hot, very humid.
[ترجمه ترگمان]هوا گرم است - خیلی گرم، خیلی مرطوب
[ترجمه گوگل]این داغ است - بسیار گرم و بسیار مرطوب است

19. They were not prepared for the humid heat of the tropical forest.
[ترجمه ترگمان]آن ها برای گرمای شرجی جنگل استوایی آماده نشده بودند
[ترجمه گوگل]آنها برای گرمای مرطوب جنگل های استوایی آماده نیستند

20. The moisture in the air makes it humid today.
[ترجمه ترگمان]رطوبت هوا امروز آن را مرطوب می سازد
[ترجمه گوگل]رطوبت در هوا موجب رطوبت امروز می شود

21. It's too humid today; it's hard to breathe!
[ترجمه ترگمان]امروز هوا خیلی گرمه، نفس کشیدن سخته!
[ترجمه گوگل]امروز خیلی مرطوب است سخت است نفس بکشم!

Mazandaran's humid weather

هوای نم‌دار مازندران


humid jungles

جنگل‌های مرطوب


پیشنهاد کاربران

شرجی

مرطوب

معتدل ( برای آب و هوا )

رطوبت

مرطوب , خیلی گرم

Warm , wet and uncomfortable

Muggy

Moist, damp

=humid
the air feels warm and wet
برای آب و هوا=شرجی، گرم و مرطوب

humid ( علوم جَوّ )
واژه مصوب: مرطوب
تعریف: دارای رطوبت


کلمات دیگر: