کلمه جو
صفحه اصلی

snowed in

انگلیسی به انگلیسی

• if you are snowed in or snowed up, you cannot go anywhere because of heavy snow.

جملات نمونه

1. The village has been snowed in for a week.
[ترجمه ترگمان]این روستا در مدت یک هفته برف گرفته است
[ترجمه گوگل]این روستا در یک هفته برفی شده است

2. They were snowed in a mountain village for more than 3 weeks.
[ترجمه ترگمان]آن ها بیش از سه هفته در یک روستای کوهستانی برف زدند
[ترجمه گوگل]آنها بیش از 3 هفته در یک روستای کوهستانی برف زده بودند

3. We may all be snowed in here together for days.
[ترجمه ترگمان]ممکن است همه ما برای چند روز اینجا برف ببارد
[ترجمه گوگل]ما ممکن است همه روزها با هم در اینجا برف می شود

4. Due to some freak of nature, it snowed in June.
[ترجمه ترگمان]به خاطر برخی از عجایب طبیعت، در ماه ژوئن برف می بارید
[ترجمه گوگل]با توجه به برخی از عجایب طبیعت، آن را در ماه ژوئن برف

5. We were snowed in for four days last winter.
[ترجمه ترگمان]در زمستان گذشته برف باریده بود
[ترجمه گوگل]ما در زمستان زمستان برای چهار روز برف بودیم

6. We were snowed in for three days last winter by the blizzards.
[ترجمه ترگمان]سه روز پیش در میان طوفان برف، برف باریده بود
[ترجمه گوگل]ما در سه ماه گذشته زمستان را با شلاق زدن برف زدیم

7. We were snowed in for three days last winter.
[ترجمه ترگمان]برای سه روز گذشته برف باریده بود
[ترجمه گوگل]ما در زمستان گذشته به مدت سه روز برف شدیم

8. We were snowed in for two days.
[ترجمه ترگمان]دو روز در برف بودیم
[ترجمه گوگل]ما برای دو روز برف شدیم

9. It snowed in early November.
[ترجمه ترگمان]در اوایل ماه نوامبر برف می بارید
[ترجمه گوگل]این در اوایل ماه نوامبر برف شد

10. What they did when they were snowed in?
[ترجمه ترگمان]وقتی که در برف بودند چه کردند؟
[ترجمه گوگل]چه زمانی آنها در زمان برف پرورش می دادند؟

11. In early January, my wife got herself snowed in on the East Coast.
[ترجمه ترگمان]اوایل ژانویه، همسرم خودش را به خاطر برف در ساحل شرقی گرفتار کرد
[ترجمه گوگل]در اوایل ماه ژانویه همسر من خود را در ساحل شرقی برف زد

12. The valley is snowed in most of the winter.
[ترجمه ترگمان]این دره در بیشتر زمستان برف می بارد
[ترجمه گوگل]دره بیشتر در زمستان برف می شود

13. The village was snowed in for more than two weeks after the heavy storm.
[ترجمه ترگمان]این روستا بیش از دو هفته پس از طوفان شدید برف می بارید
[ترجمه گوگل]این روستا بیش از دو هفته پس از طوفان سنگین برف شد

14. After the blizzard, we were snowed in for several days.
[ترجمه ترگمان]بعد از کولاک برف چند روز برف بارید
[ترجمه گوگل]پس از حادثه یازده ساله، چند روزی برف شدیم

15. We were late because we were snowed in.
[ترجمه ترگمان]ما دیر کردیم چون توی برف بودیم
[ترجمه گوگل]دیر شد چون در حال برف بودیم

پیشنهاد کاربران

برف گیر شدن



کلمات دیگر: