کلمه جو
صفحه اصلی

broking


دلالی

انگلیسی به فارسی

دلالی


بروکر


انگلیسی به انگلیسی

• brokerage; business of a broker

جملات نمونه

1. If it ain't broke, don't fix it.
[ترجمه ترگمان]اگه خراب نشه، درستش نکن
[ترجمه گوگل]اگر شکست خورده باشد، آن را اصلاح نکنید

2. The demonstration broke up in tumult.
[ترجمه ترگمان]نمایش با هرج و مرج برپا شد
[ترجمه گوگل]تظاهرات در تاریکی شکسته شد

3. The dish fell to the floor and broke.
[ترجمه ترگمان]بشقاب به زمین افتاد و شکست
[ترجمه گوگل]ظرف به طبقه افتاد و شکست

4. The old lady fell down in the street and broke her leg.
[ترجمه ترگمان]پیرزن در خیابان افتاد و پای او را شکست
[ترجمه گوگل]بانوی پیر در خیابان سقوط کرد و پا را شکست

5. He broke his neck in the fall.
[ترجمه ترگمان]گردنش شکست
[ترجمه گوگل]او در پاییز گردن او را شکست

6. He fell down and broke his legs.
[ترجمه ترگمان]روی زمین افتاد و پاهایش را شکست
[ترجمه گوگل]او سقوط کرد و پاهایش را شکست

7. Our car broke down and we had to push it off the road.
[ترجمه ترگمان]ماشین ما خراب شد و مجبور شدیم از جاده خارجش کنیم
[ترجمه گوگل]ماشین ما خراب شد و ما مجبور بودیم آن را از جاده برداریم

8. Our hire car broke down after only an hour.
[ترجمه ترگمان]ماشین کرایه ما بعد از یک ساعت شکسته شد
[ترجمه گوگل]ماشین استخدام ما پس از یک ساعت از بین رفت

9. He broke his nose while sparring with Vega.
[ترجمه ترگمان]وقتی داشت با \"وگا\" تمرین می کرد دماغش رو شکوند
[ترجمه گوگل]او در حالی که در حال چرخش با وگا بود، بینی خود را شکست

10. They broke the mould when they made you .
[ترجمه ترگمان] وقتی تو رو مجبور کردن که این قالب رو بشکنن
[ترجمه گوگل]هنگامی که آنها را ساختند، قالب را شکستند

11. When hostilities broke out he returned to England and joined up.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که خصومت ها خاتمه یافت، به انگلستان بازگشت و به او ملحق شد
[ترجمه گوگل]هنگامی که خصومتها به وجود آمد، او به انگلستان برگشت و به هم پیوست

12. He broke the lock with one stroke of the hammer.
[ترجمه ترگمان]با یک ضربه چکش قفل را شکست
[ترجمه گوگل]او قفل را با یک ضربه از چکش شکست

13. The car had carried him 500 miles before it broke down.
[ترجمه ترگمان]ماشین او را ۵۰۰ مایل قبل از اینکه شکسته شود حمل کرده بود
[ترجمه گوگل]ماشین آن را 500 مایل پیش از آن که شکست خورده بود حمل کرد

14. She fell and broke her neck.
[ترجمه ترگمان] اون افتاد و گردنش شکست
[ترجمه گوگل]او سقوط کرد و گردن او را شکست

15. We broke up for the holidays in June.
[ترجمه ترگمان]ما در ماه ژوئن تعطیلات را تعطیل کردیم
[ترجمه گوگل]ما برای تعطیلات در ماه ژوئن شکسته ایم


کلمات دیگر: