کلمه جو
صفحه اصلی

press box


(در ورزشگاه ها) جایگاه خبرنگاران، اتاقک خبرگزاران، در مسابقات لژ مطبوعاتی، جایگاه گزارشگران

انگلیسی به فارسی

(در مسابقات) لژ مطبوعاتی، جایگاه گزارشگران


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a section reserved for reporters, esp. at a sports event.

• area where media reporters sit during an event
a press box is a room at a sports ground which is reserved for journalists to watch sporting events.

مترادف و متضاد

seats for media workers


Synonyms: press gallery, reporters' section


جملات نمونه

1. Armed guards stood on the stairs to the press box.
[ترجمه ترگمان]نگهبان های مسلح روی پله ها روی پله ها ایستاده بودند
[ترجمه گوگل]نگهبانان مسلح روی پله ها به جعبه مطبوعات ایستاده بودند

2. In the press box, the sports reporters are already writing her into their leads.
[ترجمه ترگمان]در جعبه مطبوعات، خبرنگاران ورزشی در حال حاضر او را در مسیر خود قرار می دهند
[ترجمه گوگل]خبرنگاران ورزش در جعبه مطبوعات در حال حاضر به نوبه خود در حال نوشتن هستند

3. It is aimed at him from the darkened press box.
[ترجمه ترگمان]آن را از جعبه تاریک مطبوعات به سوی او نشانه گرفتند
[ترجمه گوگل]این از او در جعبه مطبوعات تاریک است

4. The young Sri Lankan scorer in the press box awarded it to Manuel.
[ترجمه ترگمان]این بازیکن جوان سریلانکا در این دیالوگ مطبوعاتی این جایزه را به مانوئل اعطا کرد
[ترجمه گوگل]گلزن جوان سریلانکا در جعبه مطبوعات آن را به منوئیل واگذار کرد

5. Awnings on top of the press box were damaged.
[ترجمه ترگمان]Awnings در بالای جعبه فشار آسیب دیده اند
[ترجمه گوگل]سایبان در بالای جعبه مطبوعات آسیب دیده بودند

6. So, for goodness' sakes, no cheering in the press box.
[ترجمه ترگمان]خب، محض رضای خدا، توی اون جعبه خبری نشد
[ترجمه گوگل]بنابراین، برای خوشبختی، هیچ فریب در جعبه مطبوعات

7. If he is working amid gabbers in a press box, he becomes deaf.
[ترجمه ترگمان]اگر او در میان gabbers در یک جعبه فشار کار می کند، ناشنوا می شود
[ترجمه گوگل]اگر او در گابربر در یک جعبه مطبوعات کار می کند، ناشنوا می شود

8. Pencils in the press box flew frantically.
[ترجمه ترگمان]pencils در جعبه مطبوعات دیوانه وار به پرواز درآمد
[ترجمه گوگل]مداد در جعبه مطبوعات از بین رفت

9. An unwelcome guest found its way into the press box at a baseball spring training game---a small snake. The snake was removed from the press box but not before scaring a few sports writers.
[ترجمه ترگمان]یک مهمان ناخوانده وارد یک مسابقه تمرینی بهار بیس بال شد - - یک مار کوچک مار از جعبه بیرون رفت اما قبل از این که چند نویسنده ورزشی را بترساند
[ترجمه گوگل]یک مهمان ناخواسته راه خود را به جعبه مطبوعات در یک بازی آموزشی بهار بیسبال پیدا کرد --- یک مار کوچک مار از جعبه مطبوعات برداشته شده است، اما قبل از آنکه چند نوازنده ورزشی نترسد

10. The snake was removed from the press box but not before scaring a few sports writers.
[ترجمه ترگمان]مار از جعبه بیرون رفت اما قبل از این که چند نویسنده ورزشی را بترساند
[ترجمه گوگل]مار از جعبه مطبوعات برداشته شده است، اما قبل از آنکه چند نوازنده ورزشی نترسد

11. Media facilities are also very important so a press box near the finish line must be available.
[ترجمه ترگمان]امکانات رسانه ها نیز بسیار مهم هستند، بنابراین یک جعبه فشار نزدیک خط پایان باید در دسترس باشد
[ترجمه گوگل]امکانات رسانه ای نیز بسیار مهم است، بنابراین یک جعبه مطبوعات در نزدیکی خط پایان باید در دسترس باشد

12. An unwelcome guest found its way into a press box at a baseball spring training game, a small snake.
[ترجمه ترگمان]یک مهمان ناخوانده وارد یک جعبه مطبوعاتی در مسابقه تمرینی بهار بیس بال شد که یک مار کوچک بود
[ترجمه گوگل]یک مهمان ناخواسته راه خود را به یک جعبه مطبوعات در یک بازی بیس بال بهار آموزشی، یک مار کوچک راه یافت

13. An unwelcome guest a press box at a baseball spring training game, a small snake.
[ترجمه ترگمان]یک مهمان ناخوانده، یک صندوق مطبوعاتی در یک بازی بیس بال، یک مار کوچک
[ترجمه گوگل]یک مهمان ناخواسته یک جعبه مطبوعات در یک بازی بیس بال بهار آموزشی، یک مار کوچک است

14. My duty was to run statistical information and other paperwork from trackside up to the press box.
[ترجمه ترگمان]وظیفه من این بود که اطلاعات آماری و کاره ای اداری دیگر را از trackside تا جعبه مطبوعات اداره کنم
[ترجمه گوگل]وظیفه من این بود که اطلاعات آماری و سایر پرونده ها را از مسیری که به جعبه مطبوعات می رفت، اجرا کنیم

15. As well as defensive uncertainty, one other thing stood out to me as I shivered in the press box along with, among others, Arsenal boss Arsene Wenger - Italy's shocking lack of creativity.
[ترجمه ترگمان]همانند عدم اطمینان دفاعی، یک چیز دیگر در کنار من قرار گرفت، همان طور که در جعبه مطبوعات در کنار بقیه، رئیس آرسنال، Arsene Wenger - ایتالیا فقدان خلاقیت را به وجود می آورد
[ترجمه گوگل]علاوه بر عدم اطمینان دفاعی، یکی دیگر از چیزهایی که من در جعبه مطبوعات به همراه داشتم، در کنار آرسن ونگر، آرسنال و کمبود تکان دهنده از خلاقیت ایتالیا بود


کلمات دیگر: