بطورمشکوک، باتردید
dubiously
بطورمشکوک، باتردید
انگلیسی به فارسی
مشکوک
انگلیسی به انگلیسی
• doubtfully, uncertainly
جملات نمونه
1. Carter was dubiously convicted of shooting three white men in a bar.
[ترجمه ترگمان]کارتر با تردید به تیراندازی سه مرد سفید در یک نوار متهم شد
[ترجمه گوگل]کارتر متهم به تیراندازی به سه مرد سفید پوست در یک نوار شد
[ترجمه گوگل]کارتر متهم به تیراندازی به سه مرد سفید پوست در یک نوار شد
2. He eyed Coyne dubiously.
[ترجمه ترگمان]با تردید به او نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او Coyne چشم دوخته بود
[ترجمه گوگل]او Coyne چشم دوخته بود
3. She looked at me dubiously and asked for identification.
[ترجمه ترگمان]با تردید به من نگاه کرد و کارت شناسایی را پرسید
[ترجمه گوگل]او به من شک کرد و از شناسایی خواست
[ترجمه گوگل]او به من شک کرد و از شناسایی خواست
4. The doctor looked dubiously at her stomach, sighed, and wrote her a prescription for more sedatives.
[ترجمه ترگمان]دکتر با تردید به شکمش نگاه کرد و آهی کشید و یک نسخه از داروی مسکن برایش نوشت
[ترجمه گوگل]دکتر به شکلی شکسته به شکمش نگاه کرد، آهی کشید، و یک نسخه تجویزی برای آرامش بخش خواند
[ترجمه گوگل]دکتر به شکلی شکسته به شکمش نگاه کرد، آهی کشید، و یک نسخه تجویزی برای آرامش بخش خواند
5. One Lancashire grandfather's warm hospitality was more dubiously remembered: he was a very jovial man.
[ترجمه ترگمان]میهمان نوازی گرم پدربزرگ Lancashire بود که با شک و تردید به یاد می آورد: او مرد بسیار خوبی بود
[ترجمه گوگل]مهمان نوازی گرم یکی از پدربزرگ های Lancashire بیشتر به خاطر مشکلی به یاد می آورد: او مرد بسیار شجاع بود
[ترجمه گوگل]مهمان نوازی گرم یکی از پدربزرگ های Lancashire بیشتر به خاطر مشکلی به یاد می آورد: او مرد بسیار شجاع بود
6. So I shook my head dubiously and rolled on upstairs and visited my buddies.
[ترجمه ترگمان]بنابراین با حالت تردیدآمیزی سرم را تکان دادم و به طبقه بالا چرخیدم و به دیدن دوستام رفتم
[ترجمه گوگل]بنابراین سرم را با دوچرخه سوار کردم و به طبقه بالا ریختم و از دوستانم بازدید کردم
[ترجمه گوگل]بنابراین سرم را با دوچرخه سوار کردم و به طبقه بالا ریختم و از دوستانم بازدید کردم
7. " What does he have to do? " queried Chin dubiously.
[ترجمه ترگمان]او باید چه کار کند؟ چین با شک و تردید پرسید
[ترجمه گوگل]چه کار باید بکند؟ چین را به دوغاب پرسید:
[ترجمه گوگل]چه کار باید بکند؟ چین را به دوغاب پرسید:
8. He walked out fast, leaving the head waiter staring dubiously at the flimsy blue paper.
[ترجمه ترگمان]با سرعت خارج شد و سر پیشخدمت را که با شک و تردید به کاغذ آبی شل وول خیره شده بود ترک کرد
[ترجمه گوگل]او سریع به راه افتاد، سران پیشخدمت را ترک کرد و به صورت مشکوکی در کاغذ آبی شلوغ خیره شد
[ترجمه گوگل]او سریع به راه افتاد، سران پیشخدمت را ترک کرد و به صورت مشکوکی در کاغذ آبی شلوغ خیره شد
پیشنهاد کاربران
غیر قطعی
کلمات دیگر: