بطورشکسته یابریده، بریده بریده
brokenly
بطورشکسته یابریده، بریده بریده
انگلیسی به فارسی
شکسته
انگلیسی به انگلیسی
• fragmentally, in an discontinuous manner
جملات نمونه
1. His body flopped brokenly from one strut to the next, cartwheeling ungainly to crump on the earth.
[ترجمه ترگمان]بدنش از یک طرف به زمین افتاد تا در زمین بعدی بر روی زمین پرسه بزند
[ترجمه گوگل]بدنش به صورت شکسته ای از یک ستون به سمت دیگر حرکت کرد و به طور ناگهانی به زمین افتاد
[ترجمه گوگل]بدنش به صورت شکسته ای از یک ستون به سمت دیگر حرکت کرد و به طور ناگهانی به زمین افتاد
2. And thus the heart will break, yet brokenly live on. Lord Byron
[ترجمه ترگمان]و بدین ترتیب قلب شکسته خواهد شد، اما brokenly زنده خواهد ماند لرد بایرون
[ترجمه گوگل]و در نتیجه قلب شکسته خواهد شد، با این حال شکسته زندگی می کند لرد بایرون
[ترجمه گوگل]و در نتیجه قلب شکسته خواهد شد، با این حال شکسته زندگی می کند لرد بایرون
3. The water spewed brokenly from its beak.
[ترجمه ترگمان]آب از منقارش بیرون آمد
[ترجمه گوگل]آب از شکمش شکسته شده بود
[ترجمه گوگل]آب از شکمش شکسته شده بود
4. Carreen and Suellen, emaciated and white, slept brokenly and awoke to mumble with wide, staring eyes in the tall four-poster bed where they had whispered together in better, happier days.
[ترجمه ترگمان]کار ین و سوالن که لاغر و سفید بود، به خواب رفت و از خواب بیدار شد و با چشمان گشاد و خیره در تخت خواب پرده دار که در آن با هم پچ پچ کرده بودند، از خواب بیدار شدند
[ترجمه گوگل]Carreen و Suellen، خسته و سفید، به خواب فرو رفتند و بیدار شدند با چشم های گسترده و خیره در بستر چهار پست بلند، که در آن روزهای بهتر و شادتر زمزمه کردند
[ترجمه گوگل]Carreen و Suellen، خسته و سفید، به خواب فرو رفتند و بیدار شدند با چشم های گسترده و خیره در بستر چهار پست بلند، که در آن روزهای بهتر و شادتر زمزمه کردند
5. He received primary education brokenly when he was a kid.
[ترجمه ترگمان]او زمانی که کودک بود، آموزش ابتدایی را دریافت کرد
[ترجمه گوگل]وقتی او بچه بود، او تحصیلات ابتدایی را دریافت کرد
[ترجمه گوگل]وقتی او بچه بود، او تحصیلات ابتدایی را دریافت کرد
6. "You're a good girl, Jennie, " he said brokenly .
[ترجمه ترگمان]ناگهان گفت: تو دختر خوبی هستی، Jennie
[ترجمه گوگل]او گفت: 'تو یک دختر خوب، جنی هستی '
[ترجمه گوگل]او گفت: 'تو یک دختر خوب، جنی هستی '
7. " I'm going away, Mrs. Cary,' said George brokenly.
[ترجمه ترگمان]جرج تکانی به خود داد و گفت: دارم از اینجا میرم، خانم کری
[ترجمه گوگل]جورج گفت: 'من میروم، خانم کری'
[ترجمه گوگل]جورج گفت: 'من میروم، خانم کری'
8. "There, there, " he said brokenly, "I understand a lot of things I didn't.
[ترجمه ترگمان]او گفت: \" آنجا، آنجا، من چیزهای بسیاری را درک می کنم که نگفتم
[ترجمه گوگل]او گفت: 'آنجا وجود دارد،' من چندین چیز را که نمی دانم می فهمم
[ترجمه گوگل]او گفت: 'آنجا وجود دارد،' من چندین چیز را که نمی دانم می فهمم
9. Developed for a long time brokenly, experienced during arrive from the husband father's process.
[ترجمه ترگمان]برای مدتی طولانی ایجاد شد، که در طول رسیدن به فرآیند پدر تجربه شد
[ترجمه گوگل]برای مدت طولانی توسعه داده شده شکسته، تجربه در طول فرار از شوهر پدر
[ترجمه گوگل]برای مدت طولانی توسعه داده شده شکسته، تجربه در طول فرار از شوهر پدر
10. "I love her, " he said brokenly. "Since the day we met, I've only lived for her.
[ترجمه ترگمان]او گفت: \" من او را دوست دارم، از روزی که ملاقات کردیم، من فقط برای او زندگی کرده ام
[ترجمه گوگل]او گفت: 'من او را دوست دارم ' 'از آن روز که ملاقات کردیم، من فقط برای او زندگی می کردم
[ترجمه گوگل]او گفت: 'من او را دوست دارم ' 'از آن روز که ملاقات کردیم، من فقط برای او زندگی می کردم
11. Apply to sieve brokenly in the homework in such trades as the metallurgy, water conservancy, electricity, building materials, coal, etc. extensively.
[ترجمه ترگمان]برای انجام تکالیف در زمینه هایی مثل معادن، conservancy آب، برق، مصالح ساختمانی، زغال سنگ و غیره به صورت گسترده ای از هم پاشید
[ترجمه گوگل]درخواست برای غربال شکستن در تکالیف در معاملات مانند متالورژی، حفاظت از آب، برق، مصالح ساختمانی، زغال و غیره گسترده است
[ترجمه گوگل]درخواست برای غربال شکستن در تکالیف در معاملات مانند متالورژی، حفاظت از آب، برق، مصالح ساختمانی، زغال و غیره گسترده است
12. You said you were cry brokenly.
[ترجمه ترگمان]تو گفتی که به شدت گریه می کنی
[ترجمه گوگل]شما گفتید فریب خوردید
[ترجمه گوگل]شما گفتید فریب خوردید
13. "I have prayed, " he said brokenly.
[ترجمه ترگمان]او گفت: \" من دعا کرده ام \"
[ترجمه گوگل]او گفت: 'من دعا کردم '
[ترجمه گوگل]او گفت: 'من دعا کردم '
14. Dear wife, " he said brokenly, "I had looked for many more happy years, but now is life robbed of its chief joy, and I go sorrowing all my days.
[ترجمه ترگمان]ناگهان گفت: همسر عزیزم، من سال های سال خیلی خوشحال به نظر می رسیدم، اما حالا زندگی از شادی عمده آن محروم شده بود و من در تمام روزه ای خود غمگین بودم
[ترجمه گوگل]همسر عزیز، 'او گفت: شکسته،' من برای سال های خوشحال بیشتر به دنبال بود، اما در حال حاضر زندگی از سرنوشت شادی او سرقت شده است، و من تمام روزهایم را ناراحت می کنم
[ترجمه گوگل]همسر عزیز، 'او گفت: شکسته،' من برای سال های خوشحال بیشتر به دنبال بود، اما در حال حاضر زندگی از سرنوشت شادی او سرقت شده است، و من تمام روزهایم را ناراحت می کنم
کلمات دیگر: