کلمه جو
صفحه اصلی

drugged

انگلیسی به فارسی

مواد مخدر، دوا زدن، دارو خوراندن، تخدیر کردن


انگلیسی به انگلیسی

• narcotized, doped, under the influence of narcotics; (computer slang) very slow as compared to normal performance (of hardware)

جملات نمونه

1. a heavily drugged patient
بیماری که به او مواد مخدر زیادی داده اند.

2. his enemies drugged his food
دشمنانش او را چیز خور کردند.

3. The doctor drugged his patient quickly.
[ترجمه ترگمان]دکتر به سرعت بیمار رو بی هوش کرد
[ترجمه گوگل]دکتر داروی خود را به سرعت تزریق کرد

4. The game wardens tranquillized the rhinoceros with a drugged dart.
[ترجمه ترگمان]سرپرست بازی با یک دارت بی هوش، rhinoceros را از بین برد
[ترجمه گوگل]نگهبانان بازی رادیکال را با یک دارت دارویی آرام کرد

5. My wife's complaint really drugged me.
[ترجمه ترگمان]شکایت همسرم واقعا بهم مواد داده بود
[ترجمه گوگل]شکایت همسر من واقعا مواد مخدر است

6. The killer confessed that he often drugged his victims before he killed them.
[ترجمه ترگمان]قاتل اعتراف کرده که اغلب قبل از اینکه اونا رو بکشه بهش مواد مخدر می داده
[ترجمه گوگل]قاتل اعتراف کرد که او اغلب قربانیان خود را پیش از آنکه آنها را بکشد، مواد مخدر کرد

7. Johnson drugged and attacked four women.
[ترجمه ترگمان]جانسون به چهار زن حمله کرد و به آن ها حمله کرد
[ترجمه گوگل]جانسون مواد مخدر و چهار زن را مورد حمله قرار داد

8. She was heavily drugged to ease the pain.
[ترجمه ترگمان]به سختی بی هوش بود تا درد را تسکین دهد
[ترجمه گوگل]او به شدت مواد مخدر برای کاهش درد بود

9. Her drink must have been drugged.
[ترجمه ترگمان] نوشیدنی اون باید دارو زده باشه
[ترجمه گوگل]نوشیدنی او باید مصرف شود

10. A gamekeeper tranquillized the rhinoceros with a drugged dart.
[ترجمه ترگمان]یک شکاربان، rhinoceros با یک دارت بی هوش، rhinoceros را ترمیم کرد
[ترجمه گوگل]خرگوش، با یک دارت دارویی، رادیکال را ترمیم کرد

11. Anyone could have drugged that wine.
[ترجمه ترگمان] هر کسی ممکنه اون شراب رو بی هوش کرده باشه
[ترجمه گوگل]هر کس می تواند آن شراب را مصرف کند

12. The hospital staff drugged her.
[ترجمه ترگمان] کارکنان بیمارستان بهش مواد مخدر دادن
[ترجمه گوگل]کارکنان بیمارستان به او دارو دادند

13. She drugged his drink while he wasn't looking.
[ترجمه ترگمان]در حالی که او نگاه نمی کرد، نوشیدنی خود را به او تزریق کرد
[ترجمه گوگل]او نوشیدنی خود را در حالی که به دنبالش نبود، نوشیدنی نکرد

14. The doctors drugged him with sedatives.
[ترجمه ترگمان] دکترها بهش مسکن تزریق کردن
[ترجمه گوگل]پزشکان او را با رژیم های دارویی مصرف کردند

پیشنهاد کاربران

مواد مخدر…داروی مسکن
Drugged voice = صدای خمار



کلمات دیگر: