کلمه جو
صفحه اصلی

munitions


تسلیحات، زینگان، جنگ افزارها و مهمات، اسلحه و مهمات، تخشایی، مهمات، تدارکات

انگلیسی به فارسی

مهمات،تدارکات


انگلیسی به انگلیسی

• war supplies, weapons, ammunition
munitions are military equipment such as bombs, guns, or supplies.

مترادف و متضاد

ammunition


Synonyms: ammo, armament, arsenal, bombs, bullets, explosives, grenades, gunpowder, missiles, shells, torpedos, weapons


جملات نمونه

1. a munitions factory
زرادخانه

2. The army used precision - guided munitions to blow up enemy targets.
[ترجمه ترگمان]ارتش از مهمات precision برای منفجر کردن اهداف دشمن استفاده کرد
[ترجمه گوگل]ارتش با استفاده از ابزار دقیق هدایت شده برای انفجار اهداف دشمن

3. Largely as a result of Great Britain's increased munitions output and her stronger military presence on the Western Front.
[ترجمه ترگمان]این مساله به دلیل افزایش خروجی مهمات و حضور نیروهای قوی تر نظامی در جبهه غربی است
[ترجمه گوگل]به طور عمده در نتیجه افزایش تولید مهمات بریتانیا و حضور نظامی قوی تر آن در جبهه غربی

4. However, the loaders comprise only one of two munitions specialties.
[ترجمه ترگمان]با این حال، لودر تنها یکی از دو متخصص مواد منفجره را تشکیل می دهد
[ترجمه گوگل]با این حال، لودرها تنها از دو نوع تخصص مهمات استفاده می کنند

5. The munitions factory in Hereford seemed to be the only concession to it.
[ترجمه ترگمان]کارخانه munitions در Hereford تنها امتیازی بود که می توانست به آن بدهد
[ترجمه گوگل]کارخانه مهمات در جوردفورد به نظر می رسید تنها امتیاز آن است

6. One of the targets, a munitions depot, went up in a spectacular display of fireworks.
[ترجمه ترگمان]یکی از هدف ها، انبار مهمات، در یک نمایش تماشایی آتش بازی برپا شد
[ترجمه گوگل]یکی از اهداف، یک انبار مهمات، در یک نمایش دیدنی از آتش بازی بالا رفت

7. The Defense Department plans to mothball a munitions plant.
[ترجمه ترگمان]وزارت دفاع در نظر دارد یک کارخانه مهمات بسازد
[ترجمه گوگل]وزارت دفاع امریکا قصد دارد که یک بمب اتمی تولید کند

8. According to Greenpeace, 100 tons of munitions were dumped at the site in 1991 and 400 tons thus far this year.
[ترجمه ترگمان]بنا به گفته Greenpeace، ۱۰۰ تن مواد منفجره در این مکان در سال ۱۹۹۱ و ۴۰۰ تن در سال جاری رها شده است
[ترجمه گوگل]طبق گزارش Greenpeace، در سال 1991، 100 تونل مهمات و در سال جاری 400 تن تخلیه شد

9. Of course, Raskin did not use a munitions metaphor.
[ترجمه ترگمان]البته راسکین از یک استعاره مهمات استفاده نکرد
[ترجمه گوگل]البته، راسکین از یک استعاره مهمات استفاده نکرد

10. This is a particular challenge for munitions used by ground forces.
[ترجمه ترگمان]این یک چالش ویژه برای مهمات مورد استفاده نیروهای زمینی است
[ترجمه گوگل]این یک چالش ویژه برای مهمات استفاده شده توسط نیروهای زمینی است

11. Allied M 8 Armored Car Armor upgrade Munitions cost reduced by 2
[ترجمه ترگمان]خودروی زره پوش ۸ Armored توسط نیروهای متفقین هزینه مهمات را تا ۲ کاهش داد
[ترجمه گوگل]ارتقاء زره Armored Armor M 8 متفقین M کاهش هزینه های جنگی 2

12. In June 194 Britain still had forty-five per cent of its workforce in the Services and munitions industries.
[ترجمه ترگمان]در ماه ژوئن، (۱۹۴)بریتانیا هنوز چهل و پنج درصد از نیروی کار خود را در صنایع نظامی و مهمات در اختیار داشت
[ترجمه گوگل]در ژوئن 194، بریتانیا هنوز 45 درصد نیروی کار خود را در صنایع خدمات و مهمات داشت

13. The war was lost because of a shortage of munitions.
[ترجمه ترگمان]جنگ به دلیل کمبود مهمات از دست رفته بود
[ترجمه گوگل]جنگ به دلیل کمبود مهمات از بین رفت

14. During the war, Phillip worked for the government, helping with labour supply for munitions factories.
[ترجمه ترگمان]در طی جنگ فیلیپ برای دولت کار کرد و به تامین نیروی کار برای کارخانجات مواد منفجره کمک کرد
[ترجمه گوگل]فیلیپ در طول جنگ، برای دولت کار می کرد و به تامین نیروی کار برای کارخانه های مهمات کمک می کرد

15. The Unita rebel movement claimed responsibility for the attack, saying that the train was carrying munitions and was a legitimate target.
[ترجمه ترگمان]جنبش \"یونیتا\" مسئولیت این حمله را بر عهده گرفت و گفت که این قطار حامل مهمات بوده و یک هدف قانونی بوده است
[ترجمه گوگل]جنبش شورشی یونایتد مسئولیت حمله را بر عهده گرفت و گفت که قطار حمل مهمات بود و یک هدف قانونی بود

a munitions factory

زرادخانه


پیشنهاد کاربران

munitions ( علوم نظامی )
واژه مصوب: مهمات
تعریف: مجموعۀ کاملی از وسایل انفجاری که با مواد منفجره یا پیش ران یا آتش زا یا خرج انفجاری یا مواد هسته ای یا زیستی یا شیمیایی برای انهدام هدف مسلح می شوند


کلمات دیگر: