کلمه جو
صفحه اصلی

communicant


(مسیحیت) کسی که در مراسم عشای ربانی شرکت می کند، عضو رسمی کلیسا، کلیسارو، (نادر) خبر کش، خبر آور، اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند

انگلیسی به فارسی

اشخاصی‌که مراسم عشا ربانی را انجام می‌دهند


ارتباطی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a church member who takes, or is entitled to take, Communion.

(2) تعریف: one who communicates.

• one who receives holy communion (christianity); church member; one who communicates
a communicant is a person in the christian church who receives communion.

جملات نمونه

1. Baptismal, confirmation, membership and communicant figures do not tell the whole story.
[ترجمه ترگمان]baptismal، تایید، عضویت و چهره های communicant کل داستان را نمی گویند
[ترجمه گوگل]تعمید، تأیید، عضویت و چهره های ارتباطی، کل داستان را نمی گویند

2. Here only eight of the 000 communicants were Nonconformists.
[ترجمه ترگمان]اینجا فقط هشت هزار communicants بود
[ترجمه گوگل]در اینجا فقط هشت نفر از متقاضیان 000 غیر متفقین بودند

3. Based on different learning theories, explanatory and communicant languages(talking) in science teaching have a respective aim, characteristic and different demand.
[ترجمه ترگمان]براساس نظریه های مختلف یادگیری، زبان توصیفی و communicant (صحبت)در علوم علمی دارای یک هدف، مشخصه و تقاضای مختلف است
[ترجمه گوگل]بر اساس نظریه های مختلف یادگیری، زبان های توضیحی و ارتباطی (صحبت کردن) در آموزش علم، اهداف متفاوتی، تقاضای مختلف و متفاوتی دارند

4. Communicant: a person who receives or is entitled to receive Communion.
[ترجمه ترگمان]communicant: فردی که دریافت می کند یا حق دریافت نان مقدس را دارد
[ترجمه گوگل]ارتباط برقرار کردن فردی که دریافت و یا حق دریافت کلیسا را ​​دارد

5. Russian and Chinese addresses to communicant can be alike or different in the same social circumstance.
[ترجمه ترگمان]آدرس های روسیه و چین به communicant می توانند یک سان یا متفاوت در همین شرایط اجتماعی باشند
[ترجمه گوگل]روابط روسیه و چینی برای ارتباط برقرار می تواند در شرایط یکسان یکسان یا متفاوت باشد

6. The transformation of Communicant Center to Audience Center is a basic trend of development of the mass communication in the West up to now.
[ترجمه ترگمان]تبدیل مرکز communicant به مرکز حضار یک روند اساسی رشد ارتباط جمعی در غرب تا کنون است
[ترجمه گوگل]تحول مرکز ارتباطات به مرکز مخاطبان، روند اصلی توسعه ارتباطات جمعی در غرب تاکنون است

7. A common platform between the communicant and receipt is needed, which is constituted of relevant information, it is also a " linguistic environment" for association between communicant and receipt.
[ترجمه ترگمان]یک پلت فرم مشترک بین the و رسید نیاز است، که از اطلاعات مرتبط تشکیل شده است، همچنین یک \"محیط زبانی\" برای ارتباط بین communicant و رسید می باشد
[ترجمه گوگل]یک پلت فرم مشترک بین پیام دهنده و دریافت، مورد نیاز است که از اطلاعات مربوطه تشکیل شده است، همچنین یک محیط زیستی برای ارتباط بین ارسال کننده و دریافت است

8. Dobzhansky, who was also a communicant in the Russian Orthodox Church, once wrote an essay that he titled "Nothing in Biology Makes Sense Except in the Light of Evolution. "
[ترجمه ترگمان]Dobzhansky، که پیرو کلیسای ارتدوکس روسیه بود، یک بار مقاله ای نوشت که عنوان کرد: \" هیچ چیز در زیست شناسی به جز در نور تکامل منطقی نیست \"
[ترجمه گوگل]Dobzhansky، که همچنین یک خبرنگار در کلیسای ارتدکس روسیه بود، یک مقاله نوشت که او عنوان 'هیچ چیز در زیست شناسی را حس می کند به جز در نور تکامل '

9. Based on different learning theories, explanatory and communicant languages in science teaching have a respective aim, characteristic and different demand.
[ترجمه ترگمان]براساس نظریه های مختلف یادگیری، زبان توصیفی و communicant در علوم علمی دارای یک هدف، مشخصه و تقاضای مختلف است
[ترجمه گوگل]بر اساس نظریه های مختلف یادگیری، زبان های توضیحی و ارتباطی در تدریس علم، هدف متفاوتی، تقاضای مختلف و متفاوتی دارند

10. This prayer asks the Father to make all the communicants one by the action of the Spirit.
[ترجمه ترگمان]این دعا از پدر می خواهد که همه the را با عمل روح بسازد
[ترجمه گوگل]این دعا پدر می خواند که همه روابط را با عمل روح انجام دهد

11. A government or religion prescribes and imposes sanctions selected by their effectiveness in controlling citizen or communicant.
[ترجمه ترگمان]یک دولت یا مذهب، تحریم ها را به وسیله اثر خود در کنترل شهروندان یا communicant وضع و تحمیل می کند
[ترجمه گوگل]یک حکومت یا مذهب اعمال تحریم های انتخاب شده توسط کارآیی آنها در کنترل شهروند یا متولی را اعمال می کند

12. Among these I found a few paper-covered books, the pages of which were curled and damp: The Abbot, by Walter Scott, The Devout Communicant and The Memoirs of Vidocq.
[ترجمه ترگمان]در بین آن ها چند کتاب پوشیده از کاغذ پیدا کردم، که صفحات آن را پوشانده بودند و مرطوب بودند: ابوت، نوشته والتر اسکات، The communicant و خاطرات of
[ترجمه گوگل]در میان این ها، چند کتاب با پوشش کاغذی پیدا کردم که صفحات آن Abot و Walter Scott، The Communicant Devout و Memoirs of Vidocq بود

13. Then the paper describes the acts of receipt including picking out the knowledge, learning the knowledge and reforming it if necessary, feedback of information to communicant at any time.
[ترجمه ترگمان]سپس این مقاله اقدامات دریافتی از جمله جمع آوری دانش، یادگیری دانش و اصلاح آن را در صورت لزوم، بازخورد اطلاعات به communicant در هر زمان توصیف می کند
[ترجمه گوگل]سپس در مقاله، اعمال رسیدگی شامل استخراج دانش، یادگیری دانش و اصلاح آن در صورت لزوم، بازخورد اطلاعات به مخاطبان در هر زمان توصیف می شود

14. The category of Wei has been chosen because it's communicant with aesthetic activities in diet of the ancients.
[ترجمه ترگمان]گروه وی وی را به این دلیل انتخاب کرده اند که با فعالیت های زیبایی شناختی در رژیم غذایی باستانی همخوانی دارد
[ترجمه گوگل]دسته Wei انتخاب شده است زیرا ارتباط برقرار کردن با فعالیت های زیبایی شناسی در رژیم غذایی از عالم باستان است

15. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!


کلمات دیگر: