کلمه جو
صفحه اصلی

companionway


(کشتی) پلکان (که یک طبقه ی کشتی را باطبقه ی دیگر مرتبط می کند)، نردبان پلکانی، پلگان اطاق کشتی

انگلیسی به فارسی

(کشتی) پلکان (که یک طبقه‌ی کشتی را با طبقه‌ی دیگر مرتبط می‌کند )، نردبان پلکانی


همراهی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a stairway or ladder leading from one deck of a ship to another.

• stairway from the deck to the cabins (on a ship)
a companionway is a stairway or ladder that leads from one deck to another on a ship.

جملات نمونه

1. Regaining the companionway, he dragged the doors closed, bolting them.
[ترجمه ترگمان]در را باز کرد و درها را بست و از جا جست
[ترجمه گوگل]باز هم همراه شد، او درب را بسته بود، پیچش زد

2. She turned towards the companionway, then stopped.
[ترجمه ترگمان]او به سمت پلکان برگشت و بعد متوقف شد
[ترجمه گوگل]او به طرف همراهی چرخید و سپس متوقف شد

3. With the companionway protected from the wind, only the waves that broke over the cabin top burst into the saloon.
[ترجمه ترگمان]با کشتی که از باد محافظت می شد، فقط امواج که بالای کابین کشتی به هم می زدند منفجر شدند و وارد میخانه شدند
[ترجمه گوگل]با ترکیبی از باد محافظت می شود، تنها امواج که بر بالای کابین شکسته می شوند، به داخل سالن برمی خورند

4. He strode off along the companionway and Rostov turned to watch him.
[ترجمه ترگمان]با گام های بلند از پلکان پایین رفت و راستوف برگشت تا مراقب او باشد
[ترجمه گوگل]او در کنار هم رفت و روستوف تبدیل به تماشای او شد

5. Nathan emerged from the companionway with two mugs of coffee.
[ترجمه ترگمان]ناتان با دو لیوان قهوه از the بیرون آمد
[ترجمه گوگل]ناتان با همراهی دو لیوان قهوه، از همراهی کرد

6. At the bottom of the companionway she struggled out of the wet oilskins and dropped them on the floor in a heap.
[ترجمه ترگمان]در انتهای پلکان با بارانی از بارانی خیس بیرون آمد و روی زمین افتاد
[ترجمه گوگل]در پایین این همراهی، او از پوست های مرطوب مرطوب استفاده کرد و آنها را در یک کوه افتاد

7. He passed into the saloon, found the companionway at once and descended to a central passage.
[ترجمه ترگمان]به میخانه رفت، پلکان را فورا پیدا کرد و به راهرو مرکزی سرازیر شد
[ترجمه گوگل]او به داخل سالن گذشت، یک بار همسایه را پیدا کرد و به یک پاساژ مرکزی فرود آمد

8. He slid the companionway hatch cover forward and fastened the doors, shutting off the interior of the yacht.
[ترجمه ترگمان]دریچه پلکان را به جلو لغزاند و درها را قفل کرد و درها را بست و داخل قایق را بست
[ترجمه گوگل]او جلوی درب ماشین را به جلو سوار کرد و درب را بست و داخل قایق بادبانی را خاموش کرد

9. The captain and his lieutenant rushed to the companionway.
[ترجمه ترگمان]سروان و ستوان از پلکان پایین دویدند
[ترجمه گوگل]کاپیتان و ستوان او به عجله رفتند

10. Immediately Nathan rose too, casually placing himself between her and the companionway.
[ترجمه ترگمان]بلافاصله ناتان نیز از جا برخاست و عادی خود را بین او و پلکان قرار داد
[ترجمه گوگل]بلافاصله ناتان نیز بلند شد، به طرز محسوسی بین خود و بیننده قرار داد

11. Ian shook himself free from his bunk, pulled on his flannels and swung himself up the companionway and on to the deck.
[ترجمه ترگمان]ایان خودش را از تخت بیرون کشید و لباس flannels را پوشید و از پلکان بالا رفت و به عرشه آمد
[ترجمه گوگل]یان خود را از خانه ی خود آزاد کرد، روی صندلی هایش کشیده شد و خود را به سمت همراه و به عرشه چرخاند

12. He tossed his sword belt to Yuan and walked out into the companionway.
[ترجمه ترگمان]کمربند شمشیرش را به طرف yuan پرت کرد و به سمت پلکان ورودی رفت
[ترجمه گوگل]او کمربند شمشیر خود را به یوان برده و به همراهش راه می رود

13. His blind musing was interrupted by the sound of footsteps on the companionway.
[ترجمه ترگمان]صدای گام هایی که در پلکان به گوش رسید صدای گام هایی که به گوش رسید قطع شد
[ترجمه گوگل]صدای قدم زدن هایش در کنار همسرش باعث شد که کور شدنش را قطع کند

14. When Alexei was out of sight round the curve of the companionway, he turned and walked on.
[ترجمه ترگمان]وقتی آل کسی از دور خم شد، چرخید و راه افتاد
[ترجمه گوگل]هنگامی که الکسی از دید منحنی همجنسگرای دور نبود، او تبدیل و راه می رفت


کلمات دیگر: