مفرغ، مسبار، برنزی، برنگ برنز، گستاخی
bronzed
مفرغ، مسبار، برنزی، برنگ برنز، گستاخی
انگلیسی به انگلیسی
• made of bronze; suntanned
someone who is bronzed is sun-tanned in an attractive way.
someone who is bronzed is sun-tanned in an attractive way.
جملات نمونه
1. her brown swimsuit was a perfect foil for her bronzed skin
لباس شنای قهوه ای او،پوست برونزه ی او را بهتر جلوه می داد.
2. The sailor was bronzed from the sun.
[ترجمه ترگمان]ملوان در برابر آفتاب آفتاب سوخته شده بود
[ترجمه گوگل]ملوان از خورشید بریده شد
[ترجمه گوگل]ملوان از خورشید بریده شد
3. He's bronzed from a short holiday in California.
[ترجمه ترگمان]او از یک تعطیلات کوتاه در کالیفرنیا گیر کرده است
[ترجمه گوگل]او از یک تعطیلات کوتاه در کالیفرنیا دزدیده شده است
[ترجمه گوگل]او از یک تعطیلات کوتاه در کالیفرنیا دزدیده شده است
4. Elaine came back from her holiday looking bronzed and beautiful.
[ترجمه ترگمان]الین از تعطیلات برگشته بود و در حال نگاه کردن به آفتاب سوخته و زیبا بود
[ترجمه گوگل]ایلین از تعطیلاتش به دنبال برنزه و زیبا بود
[ترجمه گوگل]ایلین از تعطیلاتش به دنبال برنزه و زیبا بود
5. The sun bronzed their faces.
[ترجمه ترگمان]آفتاب صورتشان را می سوزاند
[ترجمه گوگل]خورشید چهره هایشان را بریده اند
[ترجمه گوگل]خورشید چهره هایشان را بریده اند
6. His face was bronzed by the sun.
[ترجمه ترگمان]صورتش در آفتاب آفتاب سوخته شده بود
[ترجمه گوگل]چهره او توسط خورشید بریده شد
[ترجمه گوگل]چهره او توسط خورشید بریده شد
7. Handsomely rugged, bronzed, not drawn into lines of exasperation but smiling - a kind, caring man who loved her.
[ترجمه ترگمان]handsomely خشن، آفتاب سوخته، نه با عصبانیت، بلکه با مهربانی، مردی مهربان و دلسوز که او را دوست داشت
[ترجمه گوگل]خوش تیپ ناهموار، برنز، به خط خشم و غضب کشیده نشده است، اما لبخند - نوعی، مراقب مردی که او را دوست داشت
[ترجمه گوگل]خوش تیپ ناهموار، برنز، به خط خشم و غضب کشیده نشده است، اما لبخند - نوعی، مراقب مردی که او را دوست داشت
8. Three large bronzed fans whirred above in the smoky air.
[ترجمه ترگمان]سه بادبزن برنزی بزرگ در هوای دود آلود به پرواز درآمدند
[ترجمه گوگل]سه نفر از طرفداران برنز بزرگ در هوا دمی بالا رفتند
[ترجمه گوگل]سه نفر از طرفداران برنز بزرگ در هوا دمی بالا رفتند
9. His bare chest was bronzed and lightly coated with dark hair, darker than that on his head.
[ترجمه ترگمان]سینه عریان او برنزه و با موهای تیره، تیره تر از آن بود که بر سر داشت
[ترجمه گوگل]قفسه سینه برهنه او برنزه شده و به آرامی با موهای تیره پوشانده شده است، تیره تر از آن در سرش
[ترجمه گوگل]قفسه سینه برهنه او برنزه شده و به آرامی با موهای تیره پوشانده شده است، تیره تر از آن در سرش
10. To make himself especially lean and bronzed for his meeting with the young actress Henna Mickiewicz.
[ترجمه ترگمان]برای اینکه خود را برای ملاقات با هنرپیشه جوان henna Mickiewicz، به خصوص لاغر و آفتاب سوخته سازد
[ترجمه گوگل]برای اینکه خود را به طور ویژه برای ملاقات با هنرمند جوان هانا میکیویچ آماده کنید
[ترجمه گوگل]برای اینکه خود را به طور ویژه برای ملاقات با هنرمند جوان هانا میکیویچ آماده کنید
11. The pool was surrounded by bronzed girls wearing minuscule bikinis.
[ترجمه ترگمان]استخر با لباس های کوتاه و بیکینی پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]استخر توسط دختران برنزه پوشیدنی bikinis منجمد احاطه شده است
[ترجمه گوگل]استخر توسط دختران برنزه پوشیدنی bikinis منجمد احاطه شده است
12. Alison was bronzed by outdoor life, sunny walks and tennis.
[ترجمه ترگمان]آلیسون در هوای آزاد، پیاده روی و تنیس در هوای آزاد، آفتاب سوخته بود
[ترجمه گوگل]آلیسون توسط زندگی در فضای باز، پیاده روی آفتابی و تنیس بریده شد
[ترجمه گوگل]آلیسون توسط زندگی در فضای باز، پیاده روی آفتابی و تنیس بریده شد
13. He was bronzed and athletic, with manly features and a steady gaze.
[ترجمه ترگمان]برنزه و ورزش کار بود با چهره مردانه و نگاه ثابتی که به او دوخته شده بود
[ترجمه گوگل]او برنزه و ورزشی بود، با ویژگی های مردانه و نگاه یکنواخت
[ترجمه گوگل]او برنزه و ورزشی بود، با ویژگی های مردانه و نگاه یکنواخت
کلمات دیگر: